امسال بازدید حضوری از نمایشگاه کتاب، گپوگفت با ناشران و دیدار با نویسندگان و حضور در نشستهای جانبی در کنار رنج دلنشین سفر برایم میسر نشد؛ اما بهواسطه برپایی مجازی نمایشگاه و تمدید 2 روزهاش؛ توانستم 19 عنوان کتاب را از 17 ناشر خریداری کنم.
علیرغم نبود برخی از ناشران که در فهرست خریدم کتابهایی از آنها را مدنظر داشتم و یا باوجود آنکه همزمان با برپایی نمایشگاه در برخی فروشگاههای مجازی کتاب با تخفیف بیشتر و با حضور همان ناشرانی که در این نمایشگاه نبودند میتوانستم کتابهای بیشتری را با تخفیف بهتر تهیه کنم؛ اما معتقدم نفس برپایی چنین رویدادهایی مثبت بوده؛ هرچند نیازمند اصلاحات بیشتری بهخصوص در نحوه برگزاری است.
همچنین در این میان جا دارد اشاره کنم که با تمام تخفیفها و بهروز بودن فروشگاههای مجازی کتاب و سهولت دسترسی به تازههای نشر و مقرون بهصرفهتر بودن بهخصوص برای قشر کتابخوان حرفهای؛ اما معتقدم باید وضعیت فعالیت و نحوه خدمترسانی این فروشگاهها ساماندهی شود و توجه به کتابفروشیهای محلی فراموش نشود؛ فروشگاههای مجازی که بهشخصه بارها از آنها کتابهای گوناگونی را خریداری کردهام اما عادت خرید از کتابفروشیهای محلی را نیز فراموش نکردهام؛ چون خوب میدانم که کتابفروشیهای محلی در یک نگاه کلی قلب تپنده و بخشی از جلوههای فرهنگی هر شهر و دیاری است.
از سویی دیگر بسیار شادمان خواهم شد که این رویداد بزرگ فرهنگی واقعاً «نمایشگاه» بشود نه «فروشگاه» و در این گردهمایی سالانه و با حضور مؤلفان، ناشران، صاحبنظران و چهرههای فرهنگی و هنری و ... تنها تازههای نشر معرفی شوند و امر فروش اول به کتابفروشیهای محلی و بعد به فروشگاههای مجازی سپرده شود.
درمجموع برای برپایی چنین رویدادی که کرونا بهانهای شد تا بخش مجازیاش نیز فعال شود؛ موارد متعددی را در کنار مباحث مرتبط با بازار چاپ و نشر کتاب میتوان مطرح کرد؛ اما هدف اصلی من از نوشتن این یادداشت مسئلهی دیگری است و در اولین فرصت برای هر آنچه به آنها اشارهکردهام حتماً بیشتر خواهم نوشت.
و اما بعد ...
اولین، دومین و یا حتی پنجمین مرسوله پُستی که به دستم رسید؛ شوق باز کردن بستهها و کتابهایی که خریداری کرده بودم بیشتر حس و حواسم را به خودش جلب کرده بود تا اینکه بستهی ششم که کتابی کوچک اما در پاکت پستی به نسبت بزرگتری بستهبندی و ارسالشده بود، مرا به این فکر انداخت تا بستههای پستی را دور نیندازم و در پایان از آنها عکسی بگیرم و درباره هر آنچه ذهنم را به خود مشغول کرده بود یادداشتی که اکنون پیش رو است را قلم کنم.
وقتی تمام کتابها را روی یکدیگر گذاشتم؛ بنا به تجربه شخصی به نظرم آمد که یک کارتن پستی متوسط و یا نهادیت دو پاکت پستی قطع A3 برای بستهبندی و ارسال کتابهایم کفایت میکرد؛ اما این حجم زیاد از پاکت که درنهایت سر از سطل زباله درمیآورد و یا در حالت خوشبینانهاش بازیافت میشود و در یک چرخهی مطلوب محیط زیستی قرار میگیرد اما باز برایم پذیرفتنی نبود.
شاید برای شرکت پست که رونق اقتصادش در گرو بیشتر بودن مرسولههای پستی است و یا متولیان برپایی این رویداد و ... این دغدغهی من کماهمیت یا بیاهمیت جلوه کند و یا به گونهی دیگری به مسئلهای که برایم دغدغه شده است نگاه کند، اما اگر بخواهیم اندکی زیستمحیطی نگاه کنیم و یا چرخی در میان سایتها و نشریات بزنیم که همواره مسئولان دغدغهی کمبود و هزینه بالا واردات و تولید کاغذ را در حوزه چاپ و نشر مطرح میکنند؛ به نظر میرسد که مسئولان برای دورهی بعدی نمایشگاه کتاب حتماً باید تدبیری برای این مهم داشته باشند.
در پایان ضمن قدردانی از کلیه مسئولان برپایی نمایشگاه کتاب؛ پرسشی به ناگهان در ذهنم خطور کرد.
چطور ممکن است ناشری کتابی باکیفیت نازل چاپ که بیشباهت به کتابهای اُفستی موجود در بازار قاچاق کتاب نیست را به قیمت 70 هزار تومان (بدون درج قیمت روی جلد) و با 10 درصد تخفیف نمایشگاه 63 هزار تومان عرضه کند و همان کتاب و با همان نوبت چاپ در فروشگاههای مجازی، 32 هزار تومان (با تخفیف حدود 25 هزار تومان)، 32 هزار تومان (با تخفیف حدود 28 هزار تومان)، و در فروشگاهی دیگر 60 هزار تومان(با تخفیف حدود 48 هزار تومان) به فروش میرسد؟!
نظر شما