حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زائری، رییس اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در آیین رونمایی از کتاب «دُماب» گفت: چرا کتابخانه ملی این مراسم را برگزار میکند، کسانی که با دانشنامه جامع «دُماب» آشنا هستند شاید این سوال برایشان پیش نیاید زیرا میدانند که کتابخانه ملی در جایگاهی قرار دارد که باید استانداردسازی کند. به امید اینکه تلاش آقای میرزایی الگویی باشد برای سایرین تا مشابه این کار را در حد توان خود به انجام برسانند. این بزرگداشت برای همت، تلاش و کوشش علمی آنها برگزار شده است.
وی افزود: همه ما فارغ از قضایا داریم مشکلات ناشی از برهم خوردن توازنها را لمس میکنیم. یکی از اینها بر هم خوردن توازن روستا و شهر است. چه شد که به اینجا رسیدیم؟ یکی از عمدهترین دلایل این است که روستاها نتوانستند ساکنین خود را حفظ کنند. جان کلام این هفت جلد کتاب «دُماب» یک روستاست. اگر میخواهیم که روستاها بالنده شوند باید دوستشان بداریم.
رییس اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بیان کرد: اگر من جایی را دوست داشته باشم تخریب نمیکنم و راحت رهایش نمیکنم. اما چه شد که روستا را دوست نداریم؟ اگر دوست داشته باشیم حاضریم تا جانمان را برایش بدهیم و تلاش این هفت جلد این است که تلاش کنیم تا روستا را حفظ کنیم. ظرفیتی که روستاها برای ارزآوری خارجی دارند نباید نادیده گرفته شود. به هر حال تالیف و چاپ این کتاب کار ارزشمندی است که باید به نویسنده و ناشر کتاب آفرین گفت.
حجتالاسلام والمسلمین زائری در ادامه گفت: چه همتی، چه تلاشی و چه عشقی سبب شده است تا اینکه شخصی آوانگاری کند که پیرمردهای روستا به هر شی چه میگویند؛ این کار تنها با عشق ممکن است. اگر ناشر یا مولف هزینه چاپ کتاب را در راه دیگری سرمایهگذاری میکردند، بدون شک سود آن بیشتر بود. اما همت کردند و در راه این کار بزرگ فرهنگی سرمایهگذاری کردند.
وی با بیان اینکه چه میشود در ادواری از روستایی بودن میترسیم و میگریزیم، افزود: در لبنان اگر افراد روستایی نباشند خجالت میکشند. ادبیات روستا در لبنان یک ژانر مهم است. من اگر به روستایی بودنم و اصالتم افتخار نکردم باید خجالت بکشم. آن جوان لبنانی که در مقابل دشمنش میایستد و جان خود را فدا میکند، به این دلیل است که خاک خود را دوست دارد. اگر کاری کردیم که تعلق به خاک زیاد شود، در راه گفتمان مقاومت کار کردیم. امروز در همه جای دنیا دفاع از آرمان فلسطین نشانه روشنفکری است. هر کسی که قدمی بردارد تا مردم خاکشان را بیشتر دوست داشته باشند، در گفتمان مقاومت قدم بزرگی برداشته است. آن هم در روزگاری که کسانی تلاش میکنند تا مردم از این خاک بکَنَند. ریشه تو کجاست؟ کسی که چنین کاری بزرگی را به انجام میرساند تا پاسخی به این پرسش بدهد، شایسته تقدیر است.
رییس اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در ادامه بیان کرد: اول تابستان را سپری کردیم و روز 13 تیرماه جشن تیرگان باید برگزار شود، چرا این جشن را به شادی برگزار نمیکنیم و درباره آن سخن نمیگوییم و به آن اهمیت نمیدهیم، دلیلش این است چنان که باید به اهمیت این جشنها پی نبردهایم. کتاب «دُماب» میخواهد اهمیت آداب و رسوم و جشنهای کهن این سرزمین را به ما یادآوری کند.
در ادامه آیین رونمایی از کتاب «دُماب»، یداله میرزایی نویسنده کتاب گفت: بیگمان بیشتر دانشوران و بزرگان پهنه علم و دانش، استادان، هنرمندان و قهرمانان کشور «از گذشتههای دور تاکنون» ماهیتا روستایی بوده و هستند. روستاها، سرچشمه فرهنگ یک جامعه و به مانند شاخههای فرعی یک رودخانهاند که با به هم پیوستن سرشاخهها، رودی بزرگ پدید میآید و فرهنگ هر کشور برآیند فرهنگ یکایک روستاهای آن کشور است. فرهنگ روستایی کشور نشان هویت ملی و شناسنامه یک ملت و پایه و اساس فرهنگ کشور است. هر چه که از گذشته به دست ما رسیده (چه مادی و چه معنوی، چه ملموس و ناملموس) ارث فرهنگی به شمار میرود که بیشک در بردارنده پیامی است از چگونگی زندگی گذشتگان، تلاش و نبرد انسانهای پیشین برای زنده ماندن و غلبه بر طبیعت.
وی افزود: فرهنگ میراث گذشتگان است که تنها یک کالا نیست، بلکه دارای ارزش والایی است که با افراد یک جامعه معنا دارد و به گونه شفاهی منتقل شده است. میراثهایی چون؛ آیینها، باورها، اخلاق، معنویت، زبان و گویش و لهجه، واژگان و سنتهای شفاهی مانند لالاییها و قصهها، موسیقی، نمایش، جشنها، آداب و رسوم و دانشهای سنتی و مانند آن که همگی در سالیان دراز تحقق یافتهاند. روستاها دلیل اصلی نگهداشت میراث فرهنگی در یک کشور هستند، نگهداری فرهنگ و آثار به جای مانده از گذشتگان، تلاش و کوشش سخت میخواهد. حفظ میراث فرهنگی وظیفه همگانی و ملی است.
میرزایی بیان کرد: شوربختانه بیتوجهی به این میراثهای فرهنگی سبب شده نسل امروز آگاهی اندکی درباره پیشینه فرهنگی-اجتماعی و شیوه زندگی پدران و نیاکان خود داشته باشد. اگرچه تلاشهایی در این سالها به دست برخی دوستداران و دلسوزان انجام گرفته تا فرهنگ و سنتهای جامعه نگهداری، شناسانده و دوباره زنده شود اما این کارها بسنده نبوده و نیست، به گونهای که این گنجینههای بشریت در حال نابودی است. افزون بر این نگرش نادرست به فرهنگ بسیار ژرف روستایی، روستاگریزی را افزایش داده و بسیاری از روستاهای کشور خالی از مردم شده است.
نویسنده کتاب دُماب گفت: نگهداری و پشتیبانی از فرهنگهای سنتی و لزوم شناسایی و حفظ میراث ناملموش که ریشه در تاریخ این سرزمین دارد و امروزه در هیاهوی زندگی صنعتی و فناوری در حال فراموشی است، باید مورد توجه اساسی قرار گیرد. کشورها برای ثبت جهانی میراث خود در رقابت هستند تا کشور خود را به لحاظ قدمت تاریخی و فرهنگی پربار نشان بدهند. ایران به عنوان کشوری با پیشینه تاریخی و تنوع فرهنگی بالا، یکی از کهنترین تمدنهای بشری است. کشور ما دارای فرهنگ و تمدنی ژرف و تنوع قومی، گوناگونی زبانها و گویشها است و از گستردگی جغرافیایی بسیار بزرگی برخوردار است.
وی افزود: شاید جالب باشد اگر بدانید بیش از 75 زبان و گویش (به جز لهجهها) در کشور رواج دارد. زبان، فرهنگ را پدید میآورد و به نسلهای آینده وامیگذارد. کشورهایی که زبان و گویشهای گوناگون دارند از فرهنگی غنی برخوردارند. این در حالی است که به خاطر بیتوجهی به این گنج گرانبها، دور نیست زمانی که شاهد از دست دادن این تنوع گویشها و زبانها در کشور باشیم. امید که هرگز چنین نشود.
میرزایی بیان کرد: اینجانب در راستای زنده کردن و نگهداری بخشی از میراث فرهنگی کشور، اقدام به گردآوری مجموعه کتابهای دُماب کردم. مجموعهای از تاریخ و فرهنگ، اسناد تاریخی، فرهنگ واژگانی، تبارنامه مردم روستا از 400 سال پیش تاکنون به شیوه مدون، آثار تاریخی و سنگنگارههای پیش از تاریخ و نیز باورها، سنتها و آیینها، گویش و زبان، جشنها، موسیقی، آیینهای همسری، سوگها، آیینهای کشاورزی و دامداری و...
وی با بیان اینکه در این راستا باید یادآور شوم که افراد کهنسال حاملان زنده میراث فرهنگی ناملموس هستند، گفت: این افراد رازهای بسیاری از فرهنگ و سنن گوناگون را میدانند، بنابراین تا زنده هستند و دیر نشده بررسی و شناسایی کسانی که به عنوان حاملان میراث فرهنگی به شمار میروند باید به گونهای برنامهریزی شده انجام شود.
میرزایی افزود: در اینجا سپاس خود را تقدیم ریاست محترم، مدیران و کارکنان و همه بزرگواران برگزارکننده این آیین فاخر میکنم و به آنان خسته نباشید میگویم و دست یکایک ایشان را به گرمی میفشارم. همچنین یاد میکنم از کار بزرگ شهرداد میرزایی مدیر نشر دیبایه که با حمایت بیدریغ خود از این پروژه بزرگ مرا در این کار سترگ یاری و همراهی نمودند و با راهنمایی و سرمایهگذاری پرریسک باعث شدند تا این مجموعه نفیس به زیور چاپ آراسته و رونمایی شود. بیشک اگر یاری ایشان نبود هرگز این مجموعه آماده نمیشد. بنابراین سپاس ویژه خود را تقدیم وجود گرامی ایشان میکنم.
در ادامه این آیین رونمایی از کتاب «دُماب» سیدمحمد بهشتی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری گفت: دانشنامه «دُماب» درباره یک روستاست و هر روستای ایران یک «دُماب» است. وقتی که سفرنامههایی را که سیاحان اروپایی در مورد ایران نوشتند، مرور میکنیم عموما این ترجیعبند تکرار میشود؛ که آنها اظهار شگفتی کردند که چرا ایرانیان این سرزمین را برای زیست انتخاب کردهاند. در هر روستایی که رفتند باز هم اظهار شگفتی کردند، چیزی که با معیارهای خود اصلا توقع دیدار آن را ندارند. اروپاییها ایران را با سرزمین خودشان مقایسه میکنند، آنها سرزمینی را قابل زیست میدانند که منابع زیستی آن بالفعل باشد و پنهان و پوشیده نباشد.
وی افزود: این در حالی است که در ایران 90 درصد منابع زیستی بالقوه است. موانع زیستی هم بالقوه است و در کل سرزمین ما سرزمین استعدادهای بالقوه است. در واقع ما با یک معمای پیچیده روبهرو هستیم که روزگاران میتواند این پیچیدگی را بشناساند. فرهنگ حاصل این تعامل است که در زبان، آیین و... ظهور پیدا کرده و منعکس شده است. جالب است که ما از کهنترین دورههای زیست بشر آثار بسیاری داریم. کهنترین آثار اهلی کردن حیوانات، گیاهان، شهرنشینی، کشف فلز و... از ایران است. ما سابقه زیست طولانی داریم اما جالب است که در حدود یک قرن است که در مورد به جا آوردن سرزمینمان احساس استغنا میکنیم. امروز ما به لحاظ علمی سازمان ژئوفیزیک داریم ولی اگر از این سازمان بپرسیم، قدیمیترین زلزلهای که این سازمان ثبت کرده است، کدام زلزله است؟ قدیمیترین زلزلهای که به یاد میآورد، زلزله بوئین زهرا است. چگونه است که این سازمان زلزلهای قدیمیتر را به یاد نمیآورد!
وی افزود: نکته عجیب این است که هر جا زلزلهخیزتر و سیلخیزتر، تراکم جمعیت هم در این منطقه بیشتر است. یعنی اگر قرار بود که در این نقاط زلزلهخیز زندگی نکنیم، در ایران هیچ جایی برای زندگی وجود نداشت و تمدنی شکل نمیگرفت. ما باید دوباره برای زندگی در ایران تصمیم بگیریم. شرط زیستن در ایران اهل ایران بودن است. دوباره باید اهل ایران باشیم. ما دچار فراموشی شدیم و دوباره باید به یاد بیاوریم. این کتاب تلاش میکند این اهلیت را اصلاح کند. بزرگترین مشکل امروز ما اختلال اهلیت است.
عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری در ادامه گفت: تا امروز با نفت و تکنولوژی این بلاها را سر خودمان آوردیم که باید اهلیت را احیا کنیم تا همه چیز اصلاح شود. دوست داشتن سرزمین بر دو نوع است، یک نوع ناسیونالیسم است که دوست داشتنی جعلی است و بر واقعیت منطبق نیست، دیگری دوستداشتنی است که محصول معرفت و انس است و ارزشمند. بدون شک اگر به این معرفت برسیم به طور طبیعی دوست خواهیم داشت. در واقع اهلیت نابود نشده است و مثل سازی است که از کوک خارج شده و دوباره باید با معرفت آن را کوک کرد.
در پایان آیین رونمایی از کتاب «دُماب»، شهرداد میرزایی، مدیر مسوول نشر دیبایه گفت: از این بدعت که روستاییان را بهانه اهمیت داشتید، شاکریم. ما به بهانه کتابت تاریخ و فرهنگمان، اینجا به شرفِ حضور شما رسیدیم. به کاخ بزرگ سند و سوادِ مملکتمان که بخش مهمی از میراث بشری در آن نهفته است و ادای سهم ما به جهان است. ما روستاییان هرگز به این مقامها نرسیده بودیم تا کاری بکنیم که پایمان به اینجا برسد. هرگز. این خواب و رویاست که امروز به همت شما عالیمقامان تعبیر شده است، پس رفعت یافتیم که زبان شهریان و مدنیت را تعلیم گرفتیم و مکنت یافتیم.
وی افزود: در روزگاران دور بیش از سه سده پیش آنجا و آن ایام که سبزدره مردآباد بود و دُماب هنوز نبود، ما چهار برادر بودیم و سه خواهر: یکیمان به حفر قنات شاغل شدیم و دیگری به ساخت حمام و خزینه، اخوی به کار بنای حسینیه و مسجد آبطالب، باجی به دستگاه کاربافی و بیبی به دوم و شیر و حاج بزرگ رفعت پناه به ساخت قلعه بزرگ. همه اسباب توانگری باید حاضر میشد. دورادور ما همه ایل و طوایفی بودند و دولتخانه به جز برای خراج نمیآمد. همه زندگی و امنیت بر دوش خودمان بود. رفتیم تا آبادی شدیم با باغها و مراتعی که در اجارهمان بود. حاجی بزرگ، اخوی را به دارالحکومه تهران فرستاد با سیم و زر و او با سند و دستخط شاهی بازگشت و شدیم قریه، دُمباو و بعدها دُماب.
میرزایی بیان کرد: شدیم قریه و با همه عناصر معیشت و عیش: جشن برداشت گندم؛ جشن شیرهپزی؛ جشن بِری(چیدن پشم گوسفندان) و هفت شبانهروز عروسی و چله و نوروز. شهر که شیرینی نداشت پس انگور به کروش(سبدبزرگ حمل و نقل انگور) میکردیم و شیره میگرفتیم. باغ و دام، بادام و انگور و گندم، فرش و پارچه بزرگترین فرشهای این سرزمین را ما بافتیم، 1422متر. آسیاب و کارخانه و مکتبخانهها و بعدها دبستان مولوی و... القصه همه را ما ساختیم. دولتی نبود. خط و نقش اسناد قدیمی، گَل بر تاچهها و گلیمها ما زدیم، سفرههای آرد، «چشچشیها»، صورتکهای گاو نمایش، سوزندوزیها همه نشانه زندگی تمام عیار ما بود. بیدولت و بیزیرساخت. تفنگچی خودمان بودیم و امنیه خودمان و وقت حمله یاغیان، با هجده هزار من گندم و هزاران حشم، قلعه حاجی بزرگ حافظمان بود. در احترام کمی نداشتیم. از صاحب منصب دولتخانه. چرا که سرچشمه از ما بود و تولید از ما.
مدیر مسوول نشر دیبایه در ادامه گفت: کتابِ ما، کتابِ دُماب نشان میدهد اینجا زمینی نوآباد نیست. مردمانی روزگار آن را گذراندهاند که شایسته این همه آبادانی و فخر بودند. دُماب و حال و روزش نقشی کوچک از ایران است. عالیجاهان مملکت از شما درخواست داریم برای ما که از روی اشد رضا و رغبت ماندهایم، بفرمایید دیگر چه کار از دست ما برای مملکت مانده انجام بدهیم و زحمت است اما قصه این جهد ما را، همراه سلام به روستاهای دیگر ابلاغ بفرمایید.
گفتنی است این اثر پژوهشی شامل فرهنگ و تاریخ دُماب، فرهنگ واژگان دُمابی، سندهای تاریخی دُماب، تبارنامه مردم این روستا بوده و در آخرین جلد از این مجموعه کتاب نفیس پژوهشی نیز سنگنگارههای پیش از تاریخ در روستای دُماب مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. مجموعه 7 جلدی دماب، قابلیت تبدیل شدن به الگویی مناسب برای معرفی شهرها و روستاهای تاریخی سرزمین کهن ایران و کمک به تبادل فرهنگی و توسعه صنعت گردشگری و بومگردی در کشور را دارد.
کتاب «دُماب» مجموعه پژوهش هایی درباره فرهنگ و تاریخ روستای دُماب از توابع استان اصفهان است که در هفت جلد و 2163 صفحه به چاپ رسیده است.
نظر شما