در ماجرای بهشتی بیان شد؛
بسیاری از جریانهای ضد اسلامی و غربگراها با شهادت بهشتی از جامعه ایران حذف شدند
جواد منصوری میگوید: من خاطرات و زندگی بسیاری از مردان بزرگ دنیا را مطالعه کردم، به نظر من مردی به بزرگی امام خمینی (ره) در هشتصد سال گذشته نبوده و فکر میکنم تا هزار سال آینده هم نیاید. در مورد شهید بهشتی هم من فکر میکنم تا صدسال دیگر چنین فردی نیاید چون یک شخصیت جامعی داشتند. اگرچه شهادت ایشان برای انقلاب درسهای بزرگی داشت و بسیاری از جریانهای ضد اسلامی و غربگراها از جامعه ایران حذف شدند.
بیگدلی در ابتدای برنامه پرسید که چه شد در اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب شهید بهشتی با اینکه مقبولیت داشت به عنوان گزینه مطرح نشد و در انتخابات شرکت نکرد؟
منصوری پاسخ داد: هرزمانی که از امام میپرسیدند چه کسی میخواهد مملکت را اداره کند؟ آیا روحانیون میخواهند مملکت را اداره کنند؟ ایشان با لحنی قاطع میگفتند نه افراد مختلفی هستند که توانایی این کار را دارند. باز از ایشان می پرسیدند پس چه کسی میخواهد مملکت را اداره کند؟ می فرمودند همان کسانی که انقلاب میکنند، مملکت را اداره هم میکنند. به عبارت دیگر حضرت امام میخواستند بگویند اینطور نیست که ما میخواهیم شاه برود و خودمان جای او بنشینیم بلکه منظورمان این است که افراد صالحی جای رژیم شاهنشاهی بنشیند. یعنی بحث اصلی امام (ره) این بود که روحانیون باید در کار تربیت، هدایت، آموزش، قضاوت و مجلس باشند به بیان دیگر استنباط من این است که ایشان متوجه بوده که کار اجرایی یکسری چالش هایی را برای روحانیون ایجاد میکند که ایشان نمیخواستند روحانیت در این چالش بیفتد.
وی افزود: من همیشه گفتم که دو مورد در سالهای اول انقلاب به انقلاب اسلامی ضربه زد؛ یکی اینکه روحانیت وارد کارهای اجرایی شد و دوم اینکه به دلایل امنیتی و بالاجبار روحانیت را از مردم جدا کرد. امام (ره) وقتی به قم رفتند به راحتی کنار مردم هستند. یک روز من و شهید کلاهدوز با امام درقم قرار داشتیم و دیدیم ایشان تو کوچه دم در ایستادند و مردم هم دسته دسته میآیند به دیدن ایشان و ما خیلی از این موضوع ناراحت شدیم اما ایشان فرمودند که ناراحت نباشید و مشکلی پیش نمیآید.
مجری پرسید نظر شهید بهشتی درباره این رویکرد امام (ره) چه بود؟
عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی پاسخ داد: چیزی اظهار نکردند یا حداقل من چیزی نشنیدم ولی در مجموع ایشان خودشان را کاملا با دیدگاه های سیاسی و اجرایی امام (ره) هماهنگ می کردند. حتی رفتن ایشان به قم هم نشانه ای است به این معنا که در کنار مجتهدین و علما قرار بگیرند و افراد اجرایی هم کار خودشان را انجام دهند اما بعدا بالاجبارهم خودشان و هم دیگران در کارهای اجرایی وارد شوند. درهرحال تا یکسال اینطور بود که روحانیون یا در دادگاه ها بودند یا مشغول تدوین قانون اساسی مجلس و مجلس خبرگان و اینها. در همان زمان خیلیها شهید بهشتی را انتخاب و با امام هم این موضوع را مطرح کردند ولی امام مخالفت کرد چون معتقد بود که قرار ما این است که روحانیون وارد کار اجرایی نشود و درنهایت هم بنی صدر رئیس جمهور شد. با این حال امام (ره) شهید بهشتی را رئیس دیوان عالی کشور به بیان امروز رئیس قوه قضائیه میکنند. حضرت امام معتقد بود آنچه که در بلند مدت سرنوشت کشور را تعیین میکند قوه قضائیه است و به همین دلیل هم شهید بهشتی را انتخاب کردند ولی تا الان کمتر کسی به این موضوع توجه کرده است.
بیگدلی ادامه داد: مجموع نظر حزب چه شد و جلال الدین فارسی چطور به عنوان گزینه مطرح شد؟
منصوری گفت: با شناختی که اکثر اعضای حزب از آقای فارسی داشتند، ایشان را به عنوان یک شخصیت سیاسی- انقلابی می شناختند بنابراین اعضا گفتند حالا که قرار است شهید بهشتی نباشد، آقای فارسی باشد.
مجری گفت: خب در اینجا اختلافی بین بزرگان انقلاب رخ داد و منجر به یک وضعیت عجیبی شده و بنی صدر روی کار آمده است. چرا جامعه روحانیت از انتخاب حزی حمایت نکرد و بنی صدر روی کار آمد؟
اولین فرمانده سپاه توضیح داد: یک واقعیت تلخ وجود دارد و آن هم اینکه از اولین روز پیروزی انقلاب خیلی ها انتظار داشتند که موقعیت، سمت و شهرتی پیدا کنند و وقتی پست و مقام نگرفتند ضد انقلاب شدند تا اینکه بحث انتخابات ریاست جمهوری پیش آمد وخیلی ها به دلیل حسادت و رقابتی که با حزب و به ویژه با شهید بهشتی داشتند، بنی صدر را که میدانستند در مقابل شهید بهشتی قرار دارد انتخاب کردند. روز 22 بهمن 1358 وقتی بنی صدر تازه رئیس جمهور شده است من تازه فرمانده سپاه بودم و در مراسم اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در میدان آزادی من نشسته بودم، کنار من آقای خلخالی و کنار ایشان آقای بنی صدر نشسته بود. آقای خلخالی به من گفتند بچه های سپاه در گنبد سران خلق ترکمن را دستگیر کردند و اینها باید محاکمه شوند اما این ( بنی صدر) نمیگذارد و مخالف محاکمه است. پرسیدم چرا؟ گفت چون میگوید من با انها دوستم و ما نباید کسی را محاکمه کنیم و چنین حرفهایی. درهمانجا آقای خلخالی گفت من الان می روم گنبد انها را دستگیر و اعدام میکنم و می گویم این اعدان به دستور فرمانده سپاه انجام شده تا بنی صدر از دست من ناراحت نشود و بعد از همانجا رفت گنبد و ساعت 2 شب آنها را اعدام کرد وتصمیم را هم به گردن من انداخت و طوفانی علیه من در کشور راه افتاد. حدود دو سه هفته بعد همه این داستانها تمام شد ولی نکته اینجاست که اقای خلخالی ملاحظه بنی صدر را میکند به خاطر اینکه با شهید بهشتی زاویه داشته است و از این نمونهها متعدد داریم.
بیگدلی گفت: شهید بهشتی معمولا برای رفع این کدورتها و تلطیف فضا چه میکردند؟
منصوری پاسخ داد: معمولا کاری نمیکردند چون ذهنیتشان این بود که من کار خودم را انجام میدهم و به کسی کاری ندارم. بیشتر برای همه سوال بود که چرا ایشان انقدر محبوب امام و همه مردم است. مخصوصا شهید بهشتی در مناظرهای که با توده ای ها انجام داد محبوبیت بیشتری نسبت به محبوبیت قبلی خود پیدا کرد چون هم شخصیت علمی محبوب داشت و هم ادب را در مناظره رعایت میکرد.
مجری برنامه سپس پرسید شواهد فراوانی داریم مبنی بر اینکه برخی از جامعه روحانیت نسبت به شهید بهشتی حسادت میکردند و این حسادت اشتباه بزرگان بوده که خسارت بزرگی هم به انقلاب زده است. نظر شما در این باره چیست؟
منصوری گفت: بله این موضوع بسیار مهمی است و اینکه باید خودسازی اخلاقی داشته باشیم و عاقبت بخیر بشویم، تعارف نیست. شهید بهشتی صد در صد اسلامی فکر و عمل میکرد. رفتارهایی که من از ایشان دیدم خیلی جالب بود مثلا اینکه درباره افراد کمترین صحبت را میکردند و بارها و بارها به محض اینکه اذان میگفتند نماز میخواندند و اینها چیز کمی نیست. از نظر نظم و ادب و اعتنا به دیگران هم که حرف نداشتند و اینها چیزهای کم و معمولی نیست. شهید بهشتی درباره تشکیل شورای انقلاب و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی معتقد بودند که بهتر است نماینده جریان های مختلف باشیم و این تفکر باعث شد آدم هایی در حزب سرکار بیایند که خیلی هم همسو با جریان خط امام نباشند مثل مهندس بازرگان اما عدهای هم گفتند حالا که بنی صدر حضور دارد چرا ما نباشیم؟ ولی نپرسیدند که چرا بنی صدر به شورای انقلاب رفت؛ اگرچه به نظرمن این فکر که بنی صدر به شورای اقلاب رفت فکر درستی نبود چون ما نیروهای زجرکشیده و صالح انقلاب مثل شهید کلانتری و شهید قندی را داشتیم که می توانستیم راحت از آنها استفاده کنیم ولی خب به هر ترتیب این اتفاق نیفتاد. من سالها در زندان با این تیپ آدمها زندگی کرده بودم در هفته اول دی ماه سال 1357 به شهید بهشتی گفتم افراد گروه هایی مثل مجاهدین خلق، نهضت آزادی و جبهه ملی قابل اعتماد نیستند وبرای رسیدن به قدرت کشور را به آتش میکشند و حتی این مثال را زدم که اگر به من بگویند مجاهدین خلق پرورشگاه بچههای شیرخواره را آتش زدند من باور میکنم چون برای انها اصل، رسیدن به قدرت است و برای رسیدن به آن همه کاری میکنند و من این شناخت عمیق را در زندان از اینها به دست آوردم. 14وقتی قائله اسفند ماه 1359پیش امد به شهید بهشتی گفتم همه اینها را ممنوع الخروج کنید ولی ایشان گفتند نه اینها فرار نمیکنند چون دنبال قدرت در مملکت هستند اما دیدید که همگی مرداد سال 1360 از مملکت فرار کردند.
بیگدلی در ادامه برنامه این سوال را مطرح کرد که بنی صدر که بود و چگونه وارد جریان روحانیت شد و چگونه توانست رای بیاورد؟
عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بیان کرد: من از سوابق دهه چهل و پنجاه این فرد خبر ندارم، مطالب جزئی شنیدم اما در سال 1357 که در زندان مشهد بودم تعدادی کتابهای او را مطالعه کردم و متوجه شدم که فرد درستی نیست. بعد اینکه امام به پاریس رفت، بنی صدراعلام کرد که مشاور امام است ولی همانجا امام این موضوع را تکذیب میکند و میگوید من مشاور ندارم. من همانجا به دوستان زندانی م گفتم، می خواهند بنی صدر را به انقلاب بچسبانند تا انقلاب را بدزدد ولی آنها قبول نکردند. بعد اینکه از زندان آمدم بیرون در بهمن ماه سال 1357 یکی از دوستان نظامی م به من گفت آقای بنی صدر و قطب زاده جاسوس هستند و منم این موضوع را به تعدادی از آقایان گفتیم. خود من به شهید بهشتی این موضوع را نگفتم ولی قاعدتا باید به گوششان رسیده باشد ولی گفتند ایشان عضو شورای انقلاب شدند و نمی توانیم کاری کنیم.
از همان موقع من رفتار این فرد را زیرنظر را داشتم و همیشه احساس می کردم که آدم سالمی نیست و خیلی از او بدم میآمد با این حال هیچ اقدام شخصی نکردم اگرچه به چند نفر گفتم که فرد درستی نیست ولی خب بهرحال ایشان رئیس جمهور شد. وقتی بنی صدر فرمانده کل قوا شد من استعفا دادم و گفتم من میدانم او خائن است و با او کار نمیکنم. بعد از این ماجرا بخش فرهنگی سپاه را تاسیس کردم. مرداد سال 1359 مجله پیام انقلاب را راه اندازی کردیم ودریکی از شماره های مجله عکس بنی صدر را روی جلد انداختیم ویک ضربدر بزرگ روی آن زدیم ولی به توصیه دوستان که گفتند امام از دیدن این تصویر ناراحت میشود آن را چاپ نکردیم ولی من همان موقع گفتم که این آقا سال دیگرمقابل مردم میایستد و فرار میکند. در این برهه تقابل بنی صدر با شهید بهشتی خیلی علنی شد.
بیگدلی گفت: تا پیش ازاین اختلاف که منجر به نوشتن نامه شهید بهشتی به امام شد، آیا امام در جریان این اختلافات بود و موضع ایشان چه بود؟
منصوری گفت: امام در سال 1368میگوید من ماهیت بنی صدر را میدانستم و به او رای ندادم اما دوستان ما بودند که او را بزرگ کردند و این یعنی امام، بنی صدر را میشناخت و هوشمندی خاصی داشت. دلیل امام (ره) این بود که مردم هم باید به این نتیجه برسند که بنیصدر آدم درستی نیست. ولی هم امام (ره) و هم شهید بهشتی خیلی با بنی صدر مدارا کردند. بعد از نوشتن نامه شهید بهشتی که امام (ره) دید مردم هم شعار مرگ بر بنی صدر را میدهند، حکم عزل بنی صدر صادر شد.
مجری برنامه در انتها از منصوری خواست تا اگر خاطرهای از روز انفجار در حزب دارد بیان کند.
وی مطرح کرد: در روز هفتم تیرماه سال 1360 ما جلسه شورای مرکزی داشتیم و روال کاری مان همیشه اینطور بود که بعد از پایان جلسه در حیات حزب میآمدیم، نماز جماعت را میخواندیم و به سالن جلسات میرفتیم. آن شب من بعد از نماز به سالن جلسات نرفتم چون صبح باید ماموریت خارج از کشور میرفتم بنابراین بعد از نماز به خانه رفتم اما تا رسیدم با من تماس گرفتند و خبر انفجار را دادند و به این شکل من آن شب حادثه نبودم ولی منافقین همیشه دنبال من بودند و همچنان طرح ترور من جزو برنامهشان بود و سرانجام در فروردین 1361 اجرا کردند.
بیگدلی گفت: وقتی صحنه انفجار را دیدید چه حسی به شما دست داد؟
منصوری گفت: خیلی برای من تلخ و نگران کننده بود. شاید کمی اغراق باشد اما من تصور میکنم ما در هر صدسال یک شهید بهشتی داشته باشیم. در مورد امام (ره) که بیشتر هم است. من دست خطی از کیانوری دارم که در زندان نوشته است. او نوشته: من خاطرات و زندگی بسیاری از مردان بزرگ دنیا را مطالعه کردم، به نظر من مردی به بزرگی امام خمینی (ره) در هشتصد سال گذشته نبوده و فکر میکنم تا هزارسال آینده هم نیاید. در مورد شهید بهشتی هم من فکر میکنم تا صدسال دیگر چنین فردی نیاید چون یک شخصیت جامعی داشتند. اگرچه شهادت ایشان برای انقلاب درسهای بزرگی داشت و بسیاری از جریانهای ضد اسلامی و غربگراها از جامعه ایران حذف شدند. البته سازمان مجاهدین خلق در هماهنگی که با غرب داشت از فروردین سال 1360 برنامه براندازی جمهوری اسلامی را با بنی صدر کلید زد و با قضایای هفتم تیر و هشتم شهریور این طرح شکست خورد.
مجری برنامه در پایان پرسید که ما خیلی این جمله را میشنویم که شهید بهشتی مظلوم بوده است آیا شما هم این تحلیل را قبول دارید؟
میهمان برنامه تصریح کرد: همانطور که اشاره کردیم جریانهای زیادی بودند که به دلیل شایستگیهای ایشان به شهید بهشتی حسادت میورزیدند و دشمنی میکردند و میگفتند ایشان جانشین امام خواهد شد پس ما باید ایشان را بزنیم تا انقلاب را بزنیم. امام (ره) جمله عجیبی دارند که میفرمایند در جریان 15 خرداد آنقدر که ما از خودیها زجر کشیدیم از رژیم زجر نکشیدیم. همین الان هم همین طور است.
نظر شما