جنگ بعد از فتح خرمشهر
بعد از آزادی خرمشهر در بهار 1361، نیروهای اشغالگر از بخشهایی از خاک ما عقب نشستند و رژیم بعث تقاضای آتشبس کرد. ایران این تقاضا را جدی نگرفت و پیشنهاد طرفهای واسطه را هم نپذیرفت. زیرا هنوز دشمن متجاوز همه نواحی اشغالی را تخلیه نکرده بود و هیچ تضمینی هم وجود نداشت که بعد از نجات از تنگنای شکست، دوباره دست به شرارت نزند. ولایتی، وزیر خارجه کشور ما در آن مقطع، در تشریح سیاست رسمی کشور ما، خطاب به همه طرفهایی که ایران را به پایین گذاشتن سلاح توصیه میکردند گفت «وقتی تمامیت و یکپارچگی ارضی کشور ما از سوی مزدوران عراقی در معرض تهدید قرار گرفته بود، سازمان ملل متحد کجا بود؟ ارتش تجاوزگر عراق حدود دو سال در خاک جمهوری اسلامی ایران بود، اما در این فاصله شورای امنیت حتی یک جلسه هم برای بررسی این اشغالگری وحشیانه و غیرقانونی تشکیل نداد. اما حالا وقتی ما میکوشیم از حقوق سلبشده خود دفاع کنیم، ناگهان شورای امنیت این سروصدا را به راه میاندازد.»
مقامات آن روز کشور ما به «تعقیب متجاوز» اصرار میکردند و حتی امام را هم برای انجام آن متقاعد و قانع کردند. جعفر شیرعلینیا در دایرهالمعارف مصور جنگ (نشر سایان) مینویسد «فرماندهان نظامی وقتی آمار تلفات و خسارتهای عراق در عملیاتهای گذشته را جمع میزدند و از توان اولیه ارتش عراق منها میکردند، بیش از 50 درصد توان عراق از بین رفته بود. یک حمله دیگر میتوانست ضربه آخر به حکومت نیمهجان صدام باشد. فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی معتقد بودند اگر با یک عملیات به رودخانه اروند بچسبیم و بالای بصره قرار بگیریم، حتماً صدام سقوط میکند. اما امام خمینی با ورود به خاک عراق مخالف بود و میگفت مردم عراق آسیب میبینند، فشارها بر ما زیاد میشود، کمکها به عراق بیشتر میشود. امام میگفت بدون اینکه وارد خاک عراق بشویم برای سقوط صدام فشار بیاوریم. فرماندهان معتقد بودند اگر عراق بداند وارد خاکش نمیشویم فشارها را تحمل میکند، اما اگر بالای بصره باشیم نمیتواند دوام بیاورد. در جلسه دوم فرماندهان و مسئولان با امام، امام متقاعد شد و گفت در جایی عملیات کنید که مردم عراق آسیب نبینند.»[2]
امریکا پشت رژیم بعث
اما در آن سوی ماجرا، امریکایی که بعد از عملیات طریقالقدس (اواخر پاییز 1360) خطر سقوط صدام را احساس کرده بودند، بیشتر از قبل مصمم به مقابله با ایران و مهار برتری نظامی ما شدند. به قول ماکس پری، پژهشگر امریکایی و نویسنده کتاب «کسوف» (ترجمه غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات) از زمانی که ایران دست بالا را از آن خود کرد «دولت ریگان سخت مشغول بررسی بود تا ببیند چه میتوانند بکند تا مانع شکست کامل رژیم صدام شود. مقامات سیاسی و اطلاعاتی میگفتند اقداماتی که تا الان انجام دادهایم خیلی دیرتر از آن انجام شده است که بتواند جلوی شکستهای زمستان و بهار عراق را بگیرد. اواخر بهار 1982 کیسی و دستیاران عالیرتبهاش روابط رسمی با عراق را توسعه دادند تا با سلسله ارزیابیهایی جدید آسیبپذیریهای ارتش عراق را رفع کنند. صدام به نصایح دوستان امریکاییاش گوش داد و در تابستان همین سال نیروهای عراقی توانستند حملات ایرانیها را که بغداد را در معرض فاجعه قرار داده بود خنثی کنند.»
پری به اظهارنظر یکی از مقامات پنتاگون به نام هاوارد تیچر هم اشاره میکند، که «پس از سقوط خرمشهر رابطه ما فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود. ما به عراق هرچه را که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیبپذیریهای خطوط دفاعیشان را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم. میدانستیم اگر این کار را نمیکردیم، ارتش ایران تا بغداد پیش میرفت. تصور استقرار یک حکومت شیعی در جنوب عراق ما را تا سرحد مرگ شکنجه میداد. ما با پیشنهادهای استراتژیکمان صدام و خطوط دفاعی آبکششدهاش را نجات دادیم.»
عملیات رمضان و دشواریهای سیاست «تعقیب متجاوز»
ایران که نمیتوانست به سازمان ملل متحد برای اجرای عدالت امید ببندد و سرنوشت جنگ را – جنگی که به ما تحمیل شده بود – به تصمیمات شورای امنیت گره بزند، در شروع آخرین هفته از تیر ماه 1361 و در مسیر اجرای همان سیاست اصولی «تعقیب متجاوز»، عملیات بزرگی را موسوم به عملیات رمضان به اجرا گذاشت. اما ما در این عملیات به آنچه میخواستیم نرسیدیم. به قول شیرعلینیا «در رمضان، عراق هیچ کدام از اشتباهات قبلیاش را تکرار نکرد و همین مسأله ایرانیها را کاملاً غافلگیر کرد. پس از چند پیروزی پی در پی، رزمندههای ایران با مفهوم تلخ شکست و عقبنشینی آشنا شدند.»
او میافزاید «ایرانیها به سرعت مرحله دیگری را طراحی کردند و دوباره به شرق بصره حمله کردند. عراقیها در دفاع با سرعتی عجیب پیش رفته و زمینهایشان را براساس طرحهای پیچیده مهندسی مانعگذاری کرده و مرحله دوم عملیات نیز با شکست به پایان رسید. ایرانیها ضربهای خورده بودند که احتمالش را نمیدادند و با این ضربه نتوانستند توان خودشان را به کار بگیرند.» مراحل سوم و چهارم عملیات رمضان نیز موفقیتی به دنبال نداشت و کار ما برای شکستن خطوط دفاعی دشمن، درست و طبق محاسبات اولیهمان پیش نرفت. بعد از عملیات رمضان، این واقعیت خودش را نشان داد که جنگ، در ادامه کار، جنگی سخت و پیچیده خواهد بود و بسیاری از دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ مانع از «تعقیب متجاوز» خواهند شد.
توضیحات:
[1] نوشته علیرضا لطفالله زادگان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
[2] رژیم بعث چنین نگاهی نداشت و درست در همان روزهایی که صدام از صلح صحبت میکرد، هواپیماهای عراقی چند شهر خوزستان را بمباران کردند. مثلا روز پانزدهم خرداد، 41 نفر را در خرمشهر شهید و حداقل 200 نفر را مجروح کردند.
نظر شما