مونا جوان به مناسبت «روز خانواده» در گفتوگو با ایبنا بیان کرد:
پدربزرگم در لباس خادمی امام رضا (ع) زیباترین پدربزرگ جهان بود/ من و همسرم هنوز برای خودمان کتاب کودک میخریم
مونا جوان، نویسنده داستان کودک «نرگس در خانه مادربزرگ» با توجه به روز «بزرگداشت خانواده و تکریم بازنشستگان» گفت: پدربزرگم خادم آستان حضرت امام رضا (ع) بود؛ کتوشلوار و کلاهی داشت که مخصوص ساعات کاریاش در حرم بود و به نظرم در آن رخت، زیباترین پدربزرگ جهان بود.
به مناسبت این روز با مونا جوان، نویسنده داستان کودک «نرگس در خانه مادربزرگ» گفتوگویی داشتهایم. این اثر با تصویرگری ساره محمدپور در 43 صفحه از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است. مونا جوان، در این داستان کمحجمِ مصور از چیزهایی میگوید که خوب است بچهها بدانند و برای بزرگترها هم یادآوری شود.
قصه این کتاب از چه ماجرا یا ماجراهایی میگوید؟
این کتاب، شش داستان دارد که از رفتن نرگس به خانهی مادربزرگ در روستایی سرسبز شروع میشود و با برگشت او به خانهی خودشان و زیارت مسجد جمکران تمام میشود؛ اما در دورانی که نرگس در خانهی مادربزرگ است، چندین پیشامد آموزنده برایش اتفاق میافتد؛ مثل رفتار در حضور مهمان، بدغذایی نکردن، مسئولیتپذیری کودکان، لجبازی نکردن، دور نشدن از خانواده در مکانهای عمومی و پذیرش نوزاد جدید و... .
چهقدر به این مسئله معتقدید که میتوان با داستان و از راه ادبیات، نکات و مفاهیم مهم و کاربردی را به کودکان آموخت؟
صددرصد معتقدم. تا به حال بچههای زیادی را دیدهام که با توجه به داستانهایی که برایشان خوانده شد تغییر رفتاری داشتهاند. نمونهاش یک پسر بچهی چهارسالهای که اسباببازیهایش را در خانه پخش میکرد و بعد از بازی جمع نمیکرد، اما پس از خواندن داستانی که مربوط به جمعآوری اسباببازی، بلافاصله بعد از تمام شدن بازی است، حسابی تحتتأثیر قرار گرفت و اسباببازیهایش را جمع میکند. حتی یکبار، نیمهشب از خواب پریده و وسایلش را جمع کرده و بعد خوابیده بود. این نشان میدهد که ادبیات بهترین راه انتقال مفاهیم است.
خانواده یکی از همین مسائل است که برای معرفی و ترویج اهمیت آن، میتوان به قصهها وصل شد و لابهلای کلمات داستانی از آن صحبت کرد. خانوادهای که شما در این کتاب کودک روایت کردید چه ویژگیهایی دارد؟
در این داستان، مادربزرگ، حلقه دوم خانواده محسوب میشود. حلقهای که موجب تثبیت و تحکیم حلقه اول میشود. حلقه اول پدر و مادر هستند؛ یعنی بچهها یکسری آموزش و رفتار را از حلقه اول میآموزند. آنها میتوانند با حضور در کنار حلقه دوم، هم محبت بیشتری دریافت کنند و هم با زبان جدید آموزشهای جدیدی بگیرند. البته منظورم این نیست که جز پدرومادر کس دیگری میتواند در تربیت بچه دخالت کند؛ بلکه میتواند با رفتار شایسته خودش کمککننده باشد.
حضور یک مادربزرگ در این قصه، حسوحال متفاوتی به آن داده است که از سایر قصهها متمایز میشود؛ مادربزرگهایی که اینروزها شاید به دلیل زندگی پرسرعتمان، کمتر به آنها توجه میکنیم و گاهی تصمیمهایی در قبالشان میگیریم که الان جای قضاوت آن نیست. چرا ما همچنان نیاز داریم که این نسبتها و افراد را حفظ کنیم و از حضورشان بگوییم؟
این داستان اشاره دارد به اهمیت حضور ارکان مختلف خانواده و یادآور بازگشت به سنتهای خوب قدیمی است؛ مثلا همین حضور مادربزرگها و پدربزرگها در کنار نوهها. این نیاز دو طرفه است و من کوشیدهام در این داستان این موضوع را برجسته کنم. به نظر من مادربزرگها و پدربزرگها محبت پاک و خاصی به بچهها دارند و صبر زیادی هم دارند در برابر آنها، که ناشی از تجربهشان است. من گاهی دیدهام که بچهها رابطهی بهتری با پدربزرگ و مادربزرگ دارند تا با پدرومادرشان. بیایید این قضیه را بپذیریم که به وجود آمدن مشکل بین بچهها و پدر و مادرشان اجتنابناپذیر است؛ در این شرایط بهترین پناهگاه برای بچهها پدربزرگها و مادربزرگها هستند یا حتی میتواند حلقه سوم یعنی خاله، عمه، عمو و دایی باشد. این یعنی یک محیط امن و مهربان برای بچهها.
این کتاب مصور است؛ آمیختن کلمات با تصاویر چهقدر بر قدرت انتقال پیام قصه به دنیای کودکان تأثیر میگذارد؟
بسیار زیاد. من هنوز تعداد زیادی از تصاویر کتابهای کودکیام را به یاد دارم؛ حتی به واسطهی همین تصاویر است که داستان توی ذهنم مانده. تصاویر و واژگان کنار هم به داستانها جان میدهند. در کتاب کودک تصویرگر به اندازهی داستاننویس تاثیرگذار است؛ زیرا کودک، تصاویر زیادی در ذهنش ندارد که به کمک آن بتواند به واژگان داستان، صورت ببخشد؛ پس باید تصویری ببیند که واژه و داستان در ذهنش تثبیت و تاثیرگذار شود.
وقتی کلمه «خانواده» را میشنوید، یاد چه احساس یا خاطراتی میافتید؟
به زعم من خانواده یعنی سلول بنیادی.
تأثیر شنیدن واژگان در من، همراه با حس لحظهایم است؛ یعنی ساعاتی که حال خوبی دارم با شنیدن واژه خانواده لحظههایی را به یاد میآورم که از پدر و مادرم محبت میگرفتم و برعکس اگر روز خوبی نگذرانده باشم با شنیدن واژه خانواده ممکن است یاد دعواهای کودکانه با برادرانم بیافتم.
آیا از مادربزرگ و پدربزرگ خود خاطرات کودکانهای در ذهنتان دارید؟
خیلی کم؛ زیرا هر دو را در سنین کودکی از دست دادم. پدربزرگم خادم آستان حضرت امام رضا (ع) بود و بازنشسته، و مادربزرگم خانهدار، زن بلندبالا با موهای کاملاً سفید. پدربزرگم کتوشلوار و کلاهی داشت که مخصوص ساعات کاریاش در حرم بود و به نظرم در آن رخت، زیباترین پدربزرگ جهان بود.
به خانوادههای ایرانی با توجه به همه شرایط اقتصادی و فرهنگیای که وجود دارد و میدانیم، چه توصیهای دارید که بیشتر به کتاب بهویژه کتاب کودک توجه کنند؟
شاید باورش کمی سخت باشد؛ اما من و همسرم هنوز برای خودمان کتاب کودک و نوجوان میخریم. ما از نمایشگاه کتاب امسال، تعداد زیادی کتاب کودک و نوجوان خریدیم و تا امروز تقریباً بیشتر آنها را خواندهایم. البته همسرم هم نویسنده است و ما با مشورت هم از خرجهایی که به نظرمان زائد و ناواجب است میزنیم تا بتوانیم تعداد بیشتری کتاب بخریم. این راهکار ماست، شاید برای دیگران هم مفید واقع شود.
من به خانوادهها توصیه نمیکنم؛ بلکه از آنها خواهش میکنم که به خواندن کتاب برای کودکانشان حتما توجه بیشتری داشته باشند. به نظر من، کتاب هنوز بهترین و داناترین دوست است. کودکی که کتاب را بشناسد وقتی نوجوان بشود هم کتاب میخواند. خواهی نخواهی ساعات عمر ما سپری میشوند؛ چه بهتر که به جای بیکاری و بطالت به کتاب خواندن بگذرند.
باتوجه به اینکه در این قصه، برادری به جمع خانواده نرگس اضافه میشود؛ ارزیابیتان از کوچکشدن خانوادههای ایرانی چیست؟ این تصمیم را امری شخصی میدانید یا جنبه اجتماعیاش را پررنگتر تصور میکنید؟
من فرزندآوری را امری شخصی میدانم. به نظر من زنوشوهر کنار هم یک خانوادهی تکسلولی هستند و با آوردن فرزند خودشان را تکثیر میکنند. هر زنوشوهری با توجه به توان خودشان باید به این نتیجه برسند که چند کودک را میتوانند تربیت کنند و پرورش دهند. کودک نیازمند محبت و آموزش است؛ علاوه بر اینها نیازمند شرایط مالی و اقتصادی مناسب است. همانطور که جسم کودک نیازمند غذای مفید و پروتئین و ویتامین کافی است روحش هم نیازمند نوازش و محبت کافی است. پس پدرومادر علاوهبر شرایط اقتصادی مناسب، نیازمند آرامش روحی و روانی نیز هستند؛ زیرا در غیر اینصورت جو خانوادگی سالمی نمیتوانند برای کودک فراهم آورند. کودکی که در شرایط نامناسب پرورش یابد حتماً در نوجوانی و بزرگسالی مستعد ناسازگاری و بزهکاری میشود.
نظر شما