هدیه گرامیمقدم که ترجمه رمان «آتش پنهان» را به تازگی از سوی نشر آموت راهی بازار کتاب کرد، معتقد است: «هاوکینز سعی دارد کتابهایش فقط یکسری داستان جنایی جذاب نباشد، به همین منظور هربار معضل مهمی را هدف خود قرار میدهد. راویان اصلی رمانهای او، خانمهایی هستند که گاهی اسیر مواد مخدر و الکلاند، گاهی هم از خشونت خانگی رنج میبرند و خانوادههایی ازهمپاشیده دارند و این شخصیتها گرچه حقیقی نیستند؛ اما کاملاً واقعی و ملموساند. آسیب دیدهاند، روح و روانشان زخم برداشته و مثل خیلی از آدمها دوست دارند تلخی زندگیشان را به دیگران منتقل کنند.»
هدیه گرامیمقدم، متولد سال 1366 در اندیمشک و فارغالتحصیل رشته الکترونیک در مقطع کارشناسی ارشد است. او پیشتر ترجمه رمانهای «جادهی رستگاری» و «آرامش ابدی سارا» را برعهده داشته است. در ادامه گفتوگویی با این مترجم داشتیم تا بیشتر با فضای داستانهای پائولا هاوکینر آشنا شویم که میخوانید.
«آتش پنهان» رمانی پلیسی و معمایی از پائولا هاوکینز، نویسنده انگلیسی است که با ترجمه شما به چاپ رسیده است. ابتدا کمی درباره موضوع و فضای داستان بگویید.
داستان، با کتابی در دل کتاب آغاز میشود؛ کتابی دلهرهآور و وحشتناک از دختری در یک خانه وحشت. اما در روایت اصلی، مرد جوانی در یک قایق به قتل میرسد. و قصه، قصه پیدا کردن قاتلی سنگدل است که او را با ضربات متعدد چاقو از پا درآورده است. تکتک شخصیتها و دنیای بیمار و پُر از دردشان در چند فصل اول به ما معرفی میشوند. کمکم با یک مرد و چهار زن آشنا میشویم که هر کدام با رشتهای از محبت، درد، عذابوجدان یا نفرت به مقتول وصل شدهاند. همگی درد کشیدهاند و پتانسیل قاتل بودن را دارند. طی داستان میبینیم آدمهای معمولی، همان افرادی که هرروز با آنها سروکار داریم، در شرایط سخت، تا کجا پیش میروند و دست به چه کارهایی میزنند. همانطور که خانم هاوکینز میگوید گاهی خلافکار یا گناهکاری را میبینیم و با خودمان میگوییم حتماً همینطور به دنیا آمده و از اول ذات خبیثی داشته است اما اگر پای حرفهای او بنشینیم و قصه زندگیاش را بشنویم، میبینیم شاید ما هم تحت آن شرایط، همین خطاها و یا حتی خطاهای بزرگتری را مرتکب میشدیم.
هاوکینز نویسنده کمکار اما پرفروشیست که آثارش همواره با استقبال قابلتوجه مخاطبان در سرتاسر جهان روبهرو بوده است. درباره ویژگیها و شاخصههای داستاننویسی او توضیح دهید.
با بررسی آثار فعلی خانم پائولا هاوکینز، به نظر میآید وی به چند روایی نوشتن علاقه دارد. راوییهای کتابهایش گاهی به سهچهار نفر محدود و گاهی مردم یک شهر را شامل میشوند. مخاطب، داستان را از زاویه دید تمام شخصیتهای اصلی داستان میبیند و بعد برای حل معما، تکههای هر روایت را مثل پازل کنار هم میچیند. در نهایت، با برملا شدن رازِ سربهمهر قاتل، خواننده متوجه میشود حکایت چینش تکههای روایتها در کنار هم، همان حکایت فیل در تاریکی بوده.
هاوکینز سعی دارد کتابهایش فقط یکسری داستان جنایی جذاب نباشد، به همین منظور هربار معضل مهمی را هدف خود قرار میدهد. راویان اصلی رمانهای او، خانمهایی هستند که گاهی اسیر مواد مخدر و الکلاند، گاهی هم از خشونت خانگی رنج میبرند و خانوادههایی ازهمپاشیده دارند. و این شخصیتها گرچه حقیقی نیستند؛ اما کاملاً واقعی و ملموساند. آسیب دیدهاند، روح و روانشان زخم برداشته و مثل خیلی از آدمها دوست دارند تلخی زندگیشان را به دیگران منتقل کنند. روح و جسم بیمارشان مانع از منطقی رفتار کردن میشود و خواسته یا ناخواسته به بقیه آسیب میرسانند.
نکته دیگری که هاوکینز در کتابهایش از آن به خوبی بهره برده، استفاده از خاطرات است. در کتابهای او همیشه ردی از خاطرات میبینیم. مخصوصاً خاطراتی که در ذهن افراد دچار کژتابی شده و حقیقت خود را از دست دادهاند.
زندگی حرفهای و تجارب شخصی هاوکینز چه نقشی در طرز نگاه به سوژهها و نوع روایت داستان ایفا میکند؟
هاوکینز هم مثل هر نویسنده و قصهگوی دیگری از زندگی خودش و اطرافیانش الهام میگیرد. مثلاً دوستی برای او از بانوی جوانی میگوید که بعد از تصادفی سهمگین، تغییر شخصیت داده و ناخواسته تبدیل به زنی بیبندوبار شده است و همین جرقه شخصیت لورای «آتش پنهان» را در ذهن هاوکینز میزند.
او آپارتمانی در حوالی آبراه ریجنت دارد و میگوید هرازگاهی غرق شدن یکی از قایقهای زیبای آنجا را میبیند. یک بار با دیدن چنین صحنهای به خودش میگوید ممکن است هرچیزی، حتی یک جسد، در این قایق باشد و همین هم الهامبخشِ قسمت مربوط به محل وقوع قتل و صحنههای مهمی در کتاب «آتش پنهان» میشود.
اما شاید بد نباشد جواب شیطنتآمیز خانم هاوکینز را به سؤالی مشابه سؤال شما نقل بکنم: «خدا رو شکر هیچکدوم از داستانهام روایت زندگی خودم نیستن. اما المانهایی از خودم در شخصیت ریچلِ «دختری در قطار» و جولزِ «درون آب» و چند شخصیت دیگر دیده میشن.»
همانطور که اشاره شد «آتش پنهان» رمانی پلیسی، جنایی و معماییست. با توجه به رمانهای «دختری در قطار» و «درون آب» که پیشتر به چاپ رسیده است، هاوکینز تا چه میزان از کارکردهای ژانر در خلق آثارش بهره میبرد؟
فصل مشترک تمام آثار هاوکینز – منظور سه اثر اخیر و شناختهشده وی است – داشتن ژانر جنایی و معمایی، چندروایی بودن و حضور پررنگ زنهاست. با تکرار هوشمندانه ژانر اصلی در کتابهای بعدی، خواننده با خیال راحتتر میتواند کتاب بعدی نویسنده محبوبش را انتخاب کند. البته هاوکینز، به عنوان نویسندهای زیرک، گرچه رنگ آشنای آثار قبلی را حفظ میکند ولی با اضافه کردن ژانرهای فرعی، مانع قابل پیشبینی شدن آنها میشود.
هاوکینز متولد زیمباوه است. آیا میتوان ریشههای هویتی نویسنده را در آثارش دید؟
هاوکینز در سنین نوجوانی همراه خانوادهاش به لندن نقل مکان کردند. میشود گفت این جابهجایی بیشترین تأثیر را در آثارش به جا گذاشته است. او در کتابهایش از افرادی میگوید که از جامعه جدا افتادهاند؛ درست مثل اویی که بعد از آمدن به لندن با دنیای متفاوتی روبهرو میشود که برایش ترسناک و بیگانه است.
«آتش پنهان» داستان یک قتل با سه زن مظنون به قتل است که طی رمان با شخصیتها، مشکلات و دغدغههای آنها آشنا میشویم. تا چه میزان میتوان از این کتاب به عنوان رمانی زنانه یاد کرد؟
متأسفانه وقتی صحبت از یک رمان زنانه میشود، این حس به مخاطب القا میشود که قرار است آهونالههای عاشقانه بشوند، حسادتهای ابلهانه ببینند و در نهایت خانمهای کتاب بهخاطر یک مرد، گیس و گیسکشی راه بیندازند. و یادمان میرود ما خانمها، نیمی از جمعیت دنیاییم؛ یکی مثل خانم هاوکینز نویسنده، یکی مثل شما خبرنگار و یکی هم مثل من، مترجم میشود و... اما در «آتش پنهان» میبینیم فرقی ندارد زن باشید یا مرد؛ در هرصورت تحت تأثیر وقایع دلخراش، بیعدالتیها و اشتباهات خود و اطرافیانتان صدمه میبینید. این شخصیت شماست که عملکردتان را تعیین میکند نه جنسیتتان. همانطور که مردها میتوانند قاتل باشند، زنها هم میتوانند. همانطور که زنها زیر بار مشکلات به گریه میافتند، مردها هم گریه میکنند. پس به نظر من – البته که هر خواننده، نظر و تحلیل شخصی خودش را دارد – با اینکه این کتاب درباره زنهاست ولی به صرف زن بودن بیشتر شخصیتهای اصلی کتاب، نمیتوانیم اسم زنانه بودن روی این کتاب بگذاریم.
با توجه به تجربه شما در ترجمه رمانهای جنایی و معمایی، از جایگاه «آتش پنهان» در این ژانر بگویید.
این کتاب هم مثل دو اثر قبلی نویسنده، با استقبال خوبی روبهرو شد و همان ابتدای کار جز نامزدهای بهترین آثار جنایی گودریدز قرار گرفت. به نظرم با توجه به اینکه ژانر اصلی آن جنایی است ولی به خوبی توانسته در میان تلاطم احساسهای برآشفتهکننده، مزه عشق و دوست داشتن را نیز به مخاطب بچشاند، بنابراین لیاقت دیده شدن را دارد.
گاهی در یک کتاب تمرکز روی حل ماجراست. تنها خواسته نویسنده این است که تا لحظه آخر مخاطب را سردرگم نگه دارد؛ اما من سعی کردهام کتابهایی انتخاب کنم که محور اصلی کتاب، فقط قتل و حل آن نباشد و به همان اندازه علت روانشناسی، انگیزه و روابط انسانی در آن مطرح باشد. و نه تنها در انتخاب «آتش پنهان» بلکه در دو کتاب قبلیام در آموت یعنی «جادۀ رستگاری» و «آرامش ابدی سارا» هم این نکته را مدنظر داشتهام.
رمانهای ژانر جنایی، معمایی و پلیسی در مسیر انتخاب و ترجمه چه جذابیتهایی برای شما دارد؟
این ژانر برای من مثل همان فلوت جادویی میماند. هر معما و قتلی مثل نوایی جادویی من را به دنبال خودش میکشد. زمین گذاشتن کتاب سخت میشود و دوست دارم هر چه سریعتر سر از راز داستان دربیاورم. بهطبع ترجمه این ژانر هم جادوی خودش را دارد.
در پایان، خبر تازهای برای مخاطبانتان دارید؟
بله. در حال ترجمه کتاب جدیدی برای نشر آموتام که هرچند ژانر جنایی و معمایی است؛ اما برای خودم بسیار متفاوت، شیرین و دوستداشتنی است. امیدوارم بتوانم این حس را به مخاطبین عزیز هم منتقل کنم.
***
رمان «آتش پنهان» نوشته پائولا هاکینز، در 352 صفحه، به قیمت 117 هزار تومان، با شمارگان هزار و 100 نسخه، در قطع رقعی، جلد شومیز، با ترجمه هدیه گرامیمقدم و از سوی نشر آموت به چاپ رسید.
نظر شما