طبقه زیرین کتابخانه مرکزی تبریز، پشت درهای فلزی که محکم با قفل بسته شدهاند، پشت قفسههایی ریلی آهنین، گوشهای دنج، گنجینهای ارزشمند از تاریخ این مرز و بوم را در دل خود جای داده است.
بعد از کمی گپ و احوالپرسی، لابهلای کتابها راهی گذشته میشویم. به هر گوشهای که مینگری گویا صفحهای از تاریخ به رویت گشوده میشود. ورودی بخش به حالت موزهوار است و تعدادی کتاب نفیس به نیابت از سایر کتابها در معرض تماشا قرار دارند.
کتاب «سیرالملوک» خواجه نظامالملک طوسی که در قرن هفتم نگاشته شده و در حافظه ملی یونسکو نیز ثبت شده است - سومین اثر کتابخانه مرکزی تبریز (ملی سابق) است که در حافظه ملی ثبت شده- نخستین کتابی است که مسئولین این بخش به ما معرفی میکنند. در ادامه از پشت ویترین نگاهی میاندازیم به کتابهای «مجموعه رسائل ریاضیات» خواجه نصیرالدین طوسی که در قرن هشتم و به زبان عربی نگلشته شده است و شامل چندین رساله درباره هیئت، نجوم، هندسه، ریاضی و ... است که تعدادی از این رسالهها منسوب به خط خود او است. در صفحات کتاب اشکال هندسی برای درک بهتر مطالب رسم شده و بعدها حاشیههایی توسط خوانندگان کتاب در دورانهای مختلف بین قرن هشتم تا قرن حاضر، نوشته شده است.
«دیوان مراثی» بایسنقر میرزا که برگرفته از اشعار 12 شاعر در سوگ بایسنقر میرزا است و در قرن نهم هجری توسط «اظهر تبریزی» کتابت شده، به همراه کتابهای «قانون» ابنسینا، «صحیفه سجادیه»، «گلستان سعدی»، «مصباح کفعمی»، «اخلاق محسنی»، «نهجالبلاغه» و «مثنوی معنوی» از دیگر کتابهایی هستند که میتوان در این بخش دید.
بهگفته آقای تقیپور این بخش از کتابخانه مرکزی از سال 1380 با انتقال کتابها از محل قدیم کتابخانه ملی تبریز واقع در باغ گلستان تشکیل شده است و در حال حاضر بالغ بر 3000 جلد نسخه خطی در اینجا نگهداری میشود که بیشتر این کتابها اهدایی هستند. حاج حسین و حاج محمد نخجوانی که به برادران نخجوانی معروف هستند به تنهایی 2000 نسخه کتاب به کتابخانه مرکزی تبریز اهدا کردهاند که 836 جلد متعلق به حسین و یکهزار و 163 جلد اهدایی محمد است.
او در ادامه از دیگر اهدا کنندگان کتابهای نفیس از جمله آقایان محمدعلی مولوی، مدرس خیابانی، سلطان قرایی و خانم اسدالهینیا یاد کرده و میافزاید: اهداکننده کتاب زیاد است ولی من فقط به اسامی این افراد که جزو شخصیتهای فرهنگی هستند و تعداد بالایی کتاب اهدا کردهاند بسنده میکنم.
در ادامه کتابگردیمان چندین لوح روی دیوار نظر من را به خود جلب میکند، گویا این لوحها زیارتنامه هستند و بهدلیل فرسودگی به سختی میتوان آنها را خواند.
خانم یاجم درباره این لوحها میگوید: دو عدد از زیارتنامهها روی کاغذ نوشته شده و سپس روی تکیهگاه چوبی چسبانده و یکی روی چوب حکاکی شده است. هر سه لوح بهعنوان پایاننامه کارشناسی رشته مرمت دانشگاه هنر اسلامی تبریز مرمت شدهاند.
در قسمتی دیگر از دیوار این بخش نقشه پروس (آلمان) که متعلق به سال 1883 میلادی است را مشاهده میکنیم. نقشه کاغذی با تکیهگاه پارچهای است و همانند زیارتنامهها توسط دانشجوی دانشگاه هنر اسلامی تبریز با همکاری استادان مرمت شده است.
در جریان این بازدید خانم یاجم تعدادی از کتابها را برای نمونه نزد ما میآورد تا معرفی کند ازجمله این کتابها میتوان به «منتخب دیوان صائب تبریزی» که با خط و امضای خود صائب در دوره صفوی نگاشته شده است، اشاره کرد.
«کلیات امیرعلی شیر نوایی» متعلق به قرن10ق.، «ذخیره خوارزمشاهی» که در قرن هفتم هجری کتابت شده و «مفردات ابن بیطار» از دیگر کتابهایی است که مشاهده میکنیم.
کتابهایی با جلد لاکی نیز در این مخزن موجود است که رنگها و نقشهای منحصربهفرد آن جلوه خاصی به کتابها بخشیدهاند، گویی تمام این کتابها گلستان سعدی را برایت به تصویر میکشند. در ساخت جلد لاکی ابتدا روی بوم مقوایی در نظر گرفته شده برای دو لت جلد نقاشی شده و سپس روی جلد با روغن کمان پوشانده میشد.
«دیوان کمال خجندی» اهدایی محمد نخجوانی یکی از کتابهایی است که آقای تقیپور به ما نشان میدهد و با آب و تاب داستان سفر حاج محمد نخجوانی به پنج کشور برای بهدست آوردن این کتاب را برایمان تعریف میکند. ماجرا از این قرار است که حاج محمد زمانی که برای تجارت چای به هندوستان رفته بود، این کتاب را میبیند اما هنگامی که برای خرید کتاب میرود، متوجه میشود یک تاجر چینی آنرا خریده است؛ بنابراین حاج محمد همزمان با انجام دادن کارهای تجاری راهی چین میشود، اما قبل از او فردی لبنانی کتاب را خریده و با خود برده است، و او سمت لبنان میرود، اما آنجا نیز دستخالی میماند و در نهایت سال 1344 قمری موفق به خرید کتاب در پاریس میشود.
کتاب «هیئت» که در زمان فتحعلی شاه کتابت شده و در قطع سلطانی است (ابعاد 51 در 36) یکی از بزرگترین کتابهایی است که میبینیم. این کتاب در واقع نوعی تقویم نجومی است که به اوضاع کواکب و ساعت خوشی و... در طول سال اشاره دارد، البته نویسنده کتاب مشخص نیست.
نسخه قرآن خطی در ابعاد 11 در 7 از دیگر کتابهایی است که نمیتوان به راحتی از کنارش رد شد. این کتاب آنقدر کوچک است که به سختی میتوان تصور کرد چطور جلدسازی، تذهیب و کتابت شده است. گرچه کتابهای کوچکتر از این هم وجود دارد که چاپی هستند، اما نکته قوت این کتاب خطی بودن آن است.
کتابهای «وقفنامه ربع رشیدی» اولین اثر ثبت شده ایران در حافظه جهانی یونسکو، «مرقعات» مشتمل بر 52 اثر خوشنویسی، «ریحانهالادب» به خط مدرس خیابانی در مورد فرهنگ بهارستان و «دیوان نظمی» با دستخط خود او که همانطور که استاد نظمی درون پوشش پارچهای به کتابخانه اهدا کرده است، حفظ شده است، از دیگر کتابهای ارزشمند موجود در این مجموعه هستند.
دو کتاب «ترجمه تاریخ سیاح» و «جام جهاننما» با چاپ سربی و به ترتیب متعلق به سالهای 1142 و 1145 قمری هستند که در استانبول چاپ شده اند، نیز از قدیمیترین کتابهای موجود در این کتابخانه هستند.
همینطور که گشت میزنیم خانم یاجم از روزمرگیهایش در این بخش برایمان میگوید؛ از حضور پژوهشگران، و علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ تا دانشجویانی که درخواست تصحیح کتابهای قدیمی را دارند، اما بعد از چند بار رفتو آمد و دیدن سختی کار تصحیح و تحقیق، فرار را به قرار ترجیح میدهند. در مقابل او از افرادی نام میبرد که عاشقانه ساعتها را اینجا میگذرانند و تحقیق میکنند.
آخرین کتابی که در این بخش به تماشا مینشینیم، نسخه قدیمی «انجیل» معروف به «انجیل رسولان» است. حرف و حدیث درباره این کتاب زیاد است اما سوای از گفتهها، در اصل این کتاب به زبان سریانی روی کاغذ پوست نوشته شده و قدمت آن نزدیک به 1000 سال تخمین زده میشود؛ بخشهایی از کتاب که نسبت به سایر صفحات رنگ روشنتری دارند، 800 سال قبل توسط «داوید ابن ملکشاه» در روستای موشآباد در روی کاغذ بازنویسی شدهاند. این کتاب هم در حافظه جهانی یونسکو ثبت ملی شده است، با این حال باید تاکید کرد، آن نه قدیمیترین نسخه انجیل در جهان؛ بلکه قدیمیترین نسخه خطی موجود در کتابخانه مرکزی تبریز است.
در ادامه دیدار از بخش کتب خطی و نفیس سری به قسمت اسناد میزنیم که پُر است از انواع قبضها، نامههای اداری، اسناد و... که هنوز نه فهرستنویسی شدهاند و نه طبقهبندی.
اینجا گنجینهای وسیع را در دل خود جای داده است که اگر قرار باشد تکتک کتابها را نام ببریم، از حوصله جمع خارج است. چراکه هر کتابی برای خودش داستانی دارد، داستانهایی که متاسفانه اغلب راوی (مصحح، محقق، پژوهشگر و ...) ندارند.
گمان میکنم بیش از سه ساعت است که اینجا را گشتهایم و هنوز فقط تنها اطلاعات مختصری درباره چند کتاب به دست آوردهام، اما اغراق نکردهام اگر بگویم کولهباری از «ندانستن» را با خود به سوغات میبرم. ندانستنی که قطعا سرآغاز دانستن خواهد بود.
اینجا مخزنی از کتابهای تاریخی نیست، بلکه خود تاریخ است که البته دو راوی دلسوز و دلنشین دارد. دو کارمندی که اثری از روحیه کارمندی در آنها ندیدم. همصحبتی با آنها بدون اینکه لب به گلایه بگشایند، به خاطر عِرق به تاریخ و وجدان بیدار خود با صددرصد توان سعی در زنده نگه داشتن تاریخ دارند، جای بسی تعجب دارد.
اینجا جزو معدود مکانهایی است که حس تحسین و افسوس را تواماً میتوان تجربه کرد. تحسین شکوه تاریخ از یک سو و افسوس از اینکه هنوز نتوانستهایم راوی لایقی برای این عظمت باشیم.
نظر شما