دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰
حقیقتی که غیرمتعهدها از بیان آن طفره می‌رفتند

جنبش غیرمتعهدها که در سال‌های جنگ سرد شکل گرفت و می‌خواست سیاستی مستقل از تقابل شرق و غرب داشته باشد، چه نقشی در جنگ تحمیلی ما با بعثی‌ها برای خودش قائل بود؟ و آیا در ایفای درست این نقش موفقیتی هم کسب کرد؟ چه کتاب‌هایی بخوانیم که پاسخ این پرسش‌ها در آن‌ها باشد؟

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) جنبش غیرمتعهدها از همان نخستین روزهای جنگ تحمیلی می‌کوشید با ایفای نقش میانجی، دو طرف درگیر را به خویشتن‌داری و ترک مخاصمه ترغیب کند، اما از این کوشش‌ها به نتیجه‌ای که دنبالش بود نمی‌رسید. زیرا از بیان صریح این واقعیت که جنگ با تجاوز یکی از طرف‌ها شروع شده و طرف دیگر فقط و فقط از خودش دفاع می‌کند طفره می‌رفت. در حقیقت آن‌ها یکی از شرایط اصلی تحقق صلح شرافتمندانه، یعنی عدالت را نادیده می‌گرفتند. اما منطق ایران روشن و اصولی بود، و رسماً اعلام می‌کردیم که «صلح عادلانه، واقعی و شرافتمندانه زمانی محقق می‌شود که نیروهای اشغالگر از تمامی نقاط تحت اشغال خارج شوند؛ خسارات ناشی از تجاوز تادیه شود و متجاوز محکوم و مجازات گردد.»
 
طفره از بیان حقیقت، ناکامی در ایفای نقش واسطه صلح
ما حتی به برخورد منفعل این جنبش در موضوع جنگ معترض بودیم و چند بار این اعتراض خودمان را هم مکتوب اعلام کردیم. مثلاً در روزهای نخست سال 1365 در اجلاس دفتر هماهنگی غیر متعهدها در دهلی نو عملکرد این جنبش را زیر سوال بردیم؛ «پنج سال پس از تجاوز رژیم بعث عراق به قلمرو جمهوری اسلامی ایران، نهضت عدم تعهد هنوز نتوانسته است موضع صحیح و عادلانه‌ای در قبال این تجاوز اتخاذ نماید. برای مردم ایران عجیب نبود که سازمان ملل متحد با نفوذی که کشورهای قدرتمند در آن دارند، دست به موضع‌گیری یک‌طرفه و کاملا غیرمنطقی و غیرعادلانه بزند ولی در مورد نهضت عدم تعهد انتظارات به نحو دیگری بود.»  
 
تابستان همان سال، در آخرین روز از مرداد ماه، ولایتی وزیر خارجه کشور ما در سفری که به هند داشت، بار دیگر از بی‌عملی و خنثی بودن جنبش غیرمتعهدها انتقاد کرد. گفت «جنبش غیرمتعهدها تاکنون در مورد جنگ تحمیلی هیچ کار مفیدی انجام نداده است. حتی از دیگر سازمان‌های بین‌المللی نیز عقب‌تر است، لذا اولین قدم و اولین کاری که جنبش باید انجام دهد این است که رژیم عراق را به عنوان متجاوز و ناقض مقررات بین‌المللی محکوم کند.» (به نقل از کتاب «در تدارک عملیات سرنوشت‌ساز»، علیرضا لطف‌الله زادگان و یحیی فوزی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس). این درحالی بود که مقامات هندی، به عنوان رئیس دوره‌ای جنبش غیرمتعهدها، در بالاترین سطح سیاسی مدام از صلح بین دو کشور ایران و عراق می‌گفتند و حداقل در حرف، می‌خواستند واسطه آتش‌بس و شروع مذاکرات صلح باشند.
 
مثلاً اواخر مرداد 1363 ایندیرا گاندی نخست‌وزیر هند گفت آماده است به نمایندگی از جنبش غیرمتعهدها – که کشورش ریاست دوره‌ای آن را به عهده دارد – کوشش‌های سیاسی تازه‌ای برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق آغاز کند و حتی شخصاً به پایتخت‌های این دو کشور برود و با مقامات و تصمیم‌گیران‌شان به صحبت بنشیند (به نقل از کتاب «رکود در جبهه، تحرک در دیپلماسی»، یعقوب نعمتی و حجت‌الله کریمی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس). البته او چه آن زمان و چه بعدها از اشاره به متجاوز بودن رژیم بعث طفره رفت و واقعیتی را که باعث شروع جنگ شده بود ناگفته باقی گذاشت. از این‌رو ما نمی‌توانستیم عدالت‌خواهی جنبش غیرمتعهدها (یا حداقل توانایی این جنبش در اجرای این عدالت) را باور کنیم و صلحی را بپذیریم که حق و حقوق بدیهی و مشروع ما را نادیده می‌گرفت. حتی بعدها که این جنبش از قطعنامه 598 حمایت کرد، باز نقش چندان مهمی در چگونگی پایان جنگ نداشت.
 
 حماسه عباس دوران و تغییر محل برگزاری نشست
حیف است از غیرمتعهدها در جنگ تحمیلی صحبت کنیم و ماجرای تغییر محل برگزاری کنفرانس سران این جنبش از بغداد به دهلی‌نو در تابستان سال 1361 را ناگفته بگذاریم. ماجرا از این قرار بود که بعد از ناکامی ما در رسیدن به اهداف عملیات رمضان، تبلیغات بعثی‌ها درباره امنیت بغداد بالا گرفت و حتی اکثریت اعضای جنبش غیرمتعهدها اعلام کردند عراق آمادگی میزبانی از این نشست را دارد. اما بعد با حماسه عباس دوران همه‌چیز تغییر کرد. شش خلبان و سه هواپیما راهی آسمان عراق شدند تا با ناامن نشان دادن این کشور، از برگزاری نشست – که به صدام متجاوز مشروعیت و اعتبار می‌داد – جلوگیری کنند. آنان تا حوالی بغداد رفتند، پالایشگاهی را بمباران کردند اما هدف ضدهوایی‌های عراق قرار گرفتند. جنگنده عباس دوران را زدند و هواپیما آتش گرفت، اما او به جای آنکه خودش را به بیرون پرت کند، جنگنده آتش‌گرفته‌اش را به ساختمانی که محل برگزاری اجلاس بود کوبید.
 
منصور کاظمیان که او هم در این عملیات حضور داشت و همان‌جا هم اسیر شد، در خاطراتش تعریف می‌کند «وقتی خبر شهادت عباس را شنیدم به یاد صحبت های شب قبل از عملیات افتادم که به من گفت: منصور جان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.» واقعاً هم پای حرفش ماند، هواپیما را رها نکرد و با ضربه‌ای موثر، بساط تبلیغات و نقشه‌های دشمن را جمع کرد. علی‌اکبر ولایتی در کتاب خاطراتش (جلد اول) تلاش‌های سیاسی پیش و پس از این ماجرا را به تفصیل روایت می‌کند. شهید دوران نیز در دفتر خاطراتش، پیش از عملیات نوشته بود به مأموریت خطرناکی می‌رود و احتمالاً دیگر برنمی‌گردد. نوشته بود در این جنگی که از دو سال قبل شروع شده است «دوست‌های زیادی را از دست داده‌ام» و ممکن است این بار نوبت من باشد، «اما من خودم داوطلبانه خواسته‌ام که این مأموریت را انجام بدهم.»
 
همچنین ناگفته نماند که کتاب «بمبی در کابین» نوشته سید حکمت قاضی میرسعید (نشر صریر)، «یک جرعه آفتاب»  کاری از محمدرضا رضوی (نشر شاهد)، «در آغوش آسمان‏» (دفتر ادبیات و هنر مقاومت) و نیز «دوران به روایت همسر شهید» از زهرا مشتاق‏ (انتشارات روایت فتح) و «پلاکهای آسمانی» از بیژن کیا (نشر زرینه) هرکدام از زاویه‌ای، به زندگی و شهادت شهید عباس دوران می‌پردازند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها