«سید احسان میرسیار» در سال 1359 چشم به جهان گشود، این شهید از پاسداران سپاهی بود که -در جوانی- پس از ورود به این ارگان و گذراندن دورههای آموزشی مختلف نظامی، بهعنوان یکی از نیروهای مدافع حرم لشکر ۲۷ محمّدرسولالله (ص) به سوریه اعزام و بهمنماه سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید. تا دو ماه تصور میشد این شهید به اسارت نیروهای داعش درآمده اما پس از مدتی مشخص شد وی جزء شهدای مفقودالاثر است. میرسیار هنگام شهادت همراه با چند رزمنده دیگر ایرانی، سوری و افغانستانی بود و بعد از شهادت تا دو سال خبری از او نشد و در نهایت پیکرش پس از گذشت دو سال به ایران منتقل شد.
درباره این شهید یک کتاب با عنوان «اینجا بالای تل، تکفیریها میرقصند» توسط انتشارات بعثت 27 به چاپ رسیده و همانطور که اشاره شد این اثر به قلم شیرین زارعپور است. به تازگی خبرنگار ایبنا درباره فعالیتهای این نویسنده و اثرش گفتوگویی را با او انجام داده که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ابتدا خود را معرفی کرده و بفرمایید از چه سالی نویسندگی را آغاز کردید؟
شیرین زارعپور متولد سال 1354 هستم؛ نویسندگی را به صورت غیر حرفهای از 13-12 سالگی شروع کردم. در همان دوران مدرسه هفتهای یک دفتر صد برگ رمان مینوشتم. تمام این رمانها هم از تراوشات ذهنیام بود و به زندگی فرد خاصی نمیپرداختم. [با توجه به این علاقمندی به نوشتن] در مسابقات کشوری موسسه آیت الله مصباح بخش ادبی و فیلمنامه نویسی شرکت کردم. در یک دور از این مسابقات فیلمنامهای به این جشنواره ارسال کردم و حائز رتبه دوم جشنواره شد.
حدود سال 1394 بود که از طرف بخش فرهنگی دانشگاه دعوت شدم تا درباره زندگی یک شهید مدافع حرم را بنویسم. تا اواسط کار ادامه دادم ولی چون خانواده شهید همکاری نکردند، آن کار ناتمام ماند.
در واقع اولین اثرم با عنوان «تمنای بیخزان» که زندگی نامه شهید مدافع حرم مهدی حسینی از زبان همسرشان است توسط انتشارات بعثت 27 به چاپ رسید.
چگونه با حوزه دفاع مقدس آشنا شدید و درباره آن کتاب نوشتید، آیا کتابهای دیگری در این حوزه به چاپ رساندهاید؟
از طریق موسسه آیت الله مصباح که دانشجوی آنجا بودم با حوزه دفاع مقدس آشنا شدم.
هشت عنوان از کتاب با موضوع دفاع مقدس و دو عنوان کتاب با موضوع اقتصادی و سیاسی نوشتم که تمامی کتب به چاپ رسیدهاند. کتاب آخر بنده تحویل خانواده شهید شده و یک کتاب نیمه کاره دستم هست که کلاً 11 تا کتاب از بنده به چاپ رسیده است.
انگیزه و هدف شما از نوشتن کتاب اینجا بالای تل، تکفیریها میرقصند را بیان نمایید؟
در مورد این سوال باید بگم که بیشتر این کتاب به صورت سفارشی و از طریق نشر بعثت 27 به من محول شد و من هیچ گونه شناختی از شهید میرسیار نداشتم و این یک کار کاملاً سفارشی بود.
راجع به محتوا و عنوان کتابتان توضیح مختصری بفرمایید؟
محتوای این کتاب از قبل متولد شدن میرسیار شروع میشود؛ به دوران کودکی ایشان میپردازد. بعد دوران نوجوانی سیداحسان را بیان میکند که حدود 15 سالگی مدرسه را رها میکند و برای ادامه تحصیل و یادگرفتن مهارتها وارد سپاه میشود. البته برای این هدف با مخالفتهای شدید مادرش روبهرو میشود. در اینجا فراز و نشیبهایی -در زندگی شهید- رخ میدهد که در کتاب به طور مفصل بیان شده است. مادر خیلی سعی میکند مانع رفتن ایشان به سپاه شود ولی با پافشاریهای خودش وارد سپاه میشود. این قضیه ادامه پیدا میکند تا به عنوان مدافع حرم به سوریه میرود.
در این کتاب تمام زوایای زندگی شهید گنجانده شده است. البته تا جاییکه راویها روایت کردهاند؛ دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، ازدواج، فرزنددار شدن و اتفاقاتی که در سپاه برای سید احسان میافتد و آموزشهایی که در سپاه میبیند و...
ایشان از همان کودکی با فرهنگ شهادت از طریق مادرشان آشنا میشود. سید احسان از همان کودکی با فرهنگ شهادت آشنا میشود. در جلسه خواستگاری به همسرش گفته بود «هر آدمی تاسوعا و عاشورای خاص خودش را دارد. به من کمک کن در تاسوعای زندگیم نمونم و به عاشورای زندگیم برسم.»
زندگی ساده و خیلی متفاوت از تصور مردم نسبت به زندگی مدافعان حرم داشت. زندگیاش را بعد از ازدواج در ورامین شروع میکند. با همین فرهنگ شهادت طلبی صاحب سه دختر میشود؛ وقتی دخترش رقیه 9 ماه بیشتر نداشت با اصرار و پیگیریهایش راهی سوریه میشود.
مظلومانه شهید شدن سید احسان روی «تلّ هوبر» ماجرایی است که شرح آن در کتاب وجود دارد. این موضوعی است که فرد را به فضایی میبرد که -متوجه میشود- فرهنگ شهادت از بچگی روی ایشان تاثیر گذاشته است. ماجرای سید احسان از یک جایی شروع میشود و به جایی دیگر در مسیر شهادت ختم میشود.
بهنظر شما نوشتن این کتاب چه تاثیری در جامعه دارد؟
تاثیر سبک و سیره زندگی شهدا کاملا در جامعه مشخص است. افرادی که کتابهای شهدا را مطالعه میکنند بدون اینکه بخواهند در ناخودآگاه ضمیرشان سبک و سیره شهدا قشنگ جا میافتد و تاثیرش را حتما در زندگیشان خواهند دید.
برای نوشتن این کتاب از چه تکنیک نوشتاری استفاده کردید؟ آیا تکنیک و روش خاصی در نگارش دارید؟
تکنیک و روش خاصی نبود. بنده خودم را صاحب سبک نمیدانم. فکر میکنم نشر بعثت 27 بیشتر با روش خودش در مورد کتابها تصمیمگیری میکند؛ این انتشارات برای کتابها روش پیشنهادی خودش را دارد و به سبک و تکنیک نویسنده هم احترام خاصی میگذارد. البته تجربه من نشان میدهد هر ناشری برای آماده کردن کتابهایش روش خاص خود را دارد. برخی ناشران هستند که اگر نویسنده تکنیک و روش خاص خودش را داشته باشد از آن استفاده میکنند.
فرآیند جمعآوری و تدوین اسناد و مدارک در کتاب شما چگونه بود؟
تدوین اسناد و مدارک توسط نشر صورت گرفت. بنده خیلی مایل هستم در نوشتن کتابها، خودم مصاحبه را بگیرم. به هر حال تاثیری که در هنگام تعریف کردن خاطرات از طریق راوی، حرکاتش، لبخندهاش و حتی سوالاتی که خودم میتوانم درحین مصاحبه بپرسم که شاید مصاحبهگر به ذهنش نرسیده و همه این موارد برای من نویسنده در نگارش کتاب مهم هست. فرآیند جمعآوری این کتاب توسط دوستان نشر 27 آماده گردید و به بنده رسید و من شروع به نگارش کردم.
استقبال مردم را از این کتاب چگونه دیدید؟
میدانم کتاب به چاپ دوم رسیده است. تا جایی که میدانم غالباً کتابهایی به چاپهای بالاتر میرسند که شهید خیلی معروف بوده، نویسنده مشهور باشد یا اینکه مانور زیادی از طریق نشر یا دوستان شهید یا خانوادش صورت گرفته باشد. اما در مورد این کتاب من چنین مواردی را مشاهده نکردم.
نظر شما