سه‌شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۳
ردپای ترجمه آثار ادبی غرب در ادبیات اقلیمی جنوب ایران

داریوش احمدی، از نویسندگان ادبیات اقلیمی تاکید دارد که ادبیات اقلیمی جنوب ایران که نام مکتب جنوب را هم یدک می‌کشد، بیشتر مرهون فیلم‌های سینمایی و ترجمه آثار ادبی غرب به‌ویژه ادبیات آمریکاست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سخت است بنویسی و دست‌و‌دلت به چاپ کردن آثار نرود؛ اصلا انسان می‌نویسد تا دیدگاه‌ها و قصه‌های ذهنش را به گوش دیگران برساند؛ اما داریوش احمدی بر خلاف کسانی که بعد از یک دوره داستان‌نویسی یا خواندن دو رمان، کتاب چاپ می‌کنند، برای چاپ نخستین اثرش تا 50 سالگی صبر کرد و نخستین مجموعه داستانش به نام «خانه کوچک ما» در سال 95 منتشر شد. این کتاب که از معدود داستان‌های حوزه ادبیات اقلیمی است توانست برگزیده جشنواره‌های مختلف ادبی از جمله مهرگان ادب و دوسالانه داستان شیراز شود و نیز در زمره نامزدهای جایزه جلال برای کسب عنوان کتاب سال قرار گیرد و به مرحله نهایی جایزه هفت اقلیم نیز راه یابد. کتاب بعدی وی نیز به نام «به مگزی خوش آمدید» به نوعی ادامه فضای مجموعه قبل و در حوزه ادبیات اقلیمی جنوب است که توانست برگزیده جایزه ادبی مازندران شود. در ادامه گفت‌وگوی ما با این نویسنده ادبیات اقلیمی را درباره ویژگی‌ها و نقاط ضعف و قوت ادبیات اقلیمی می‌خوانید.
 
در ادبیات اقلیمی کشور ما تا چه اندازه به واقع‌گرایی توجه می‌شود؟
تمام آثار ادبی ریشه در واقع‌گرایی دارند. اگر ما ادبیات اقلیمی را با مولفه‌هایی که برای آن قائل شده‌اند بپذیریم، وجه بدوی و اصیل آن با همه سادگی، پررنگ‌تر از ادبیات شهری است؛ چراکه در ادبیات اقلیمی، واقعیت کمتر دست‌کاری می‌شود و طبیعت جغرافیایی منطقه و طرز گویش شخصیت‌ها را به‌وضوح می‌توانیم ببینیم. این می‌تواند مصداقی از یک تابلوی نقاشی ساده در برابر یک نقاشی کوبیسم باشد.
 
شما در «خانه کوچک ما» تا چه اندازه واقع‌گرا بوده‌اید؟
در 90 درصد از داستان‌پردازی‌های خود به واقعیت می‌پردازم. داستان فقط برگردان واقعیت نیست، بلکه دست‌بردن در واقعیت است. برای اینکه اثری شگرف به وجود بیاوریم باید بتوانیم خواننده را درگیر داستان کنیم؛ من نیز در داستان‌هایم از واقعیت‌ خام استفاده می‌کنم، واقعیت‌هایی که به‌شخصه تجربه کرده‌ام و آن را با چاشنی تخیل همراه می‌کنم.
 
با توجه به اینکه کتاب «خانه کوچک ما» را در حوزه ادبیات اقلیمی جنوب نوشته‌اید، لطفا درباره ویژگی خاص ادبیات اقلیمی جنوب به‌ویژه خطه خوزستان توضیح دهید.
اگر ما ادبیات جنوب را ادبیاتی خاص و منحصر‌به‌فرد می‌بینیم، به خاطر این است که جنوب، به‌ویژه آبادان، مسجدسلیمان و اهواز از نخستین شهرهایی بودند که با ادبیات غرب و مظاهر مدرنیسم آشنا شدند. همچنین جغرافیا و فرهنگ و باورهای مردم آن منطقه را نباید فراموش کرد. به عنوان نمونه ما در تنها اثر ادبی و نشان‌دار ناصر تقوایی یعنی «تابستان همان سال»، کاملا این خصیصه را می‌توانیم به طور آشکار ببینیم. تقوایی در این مجموعه داستان کوتاه، سعی کرده مولفه‌های ادبیات اقلیمی را با ادبیات غرب پیوند بزند و نیز در کتاب بهرام حیدری به نام «لالی»، این نوع ویژگی منحصر‌به‌فرد ادبیات اقلیمی را می‌توانیم به شکل بدوی و بسیار باشکوهش ببینیم. با این حال، این ادبیات اقلیمی که نام مکتب جنوب را هم یدک می‌کشد، بیشتر مرهون فیلم‌های سینمایی و ترجمه آثار ادبی غرب به‌ویژه ادبیات آمریکاست.


 
تجارب کارتان در پلدختر چقدر در کتاب شما تاثیر داشته است؟
هر شهر می‌تواند تاثیرهای خاص خودش را داشته باشد، ضمن اینکه ادبیات اقلیمی هر شهر و منطقه‌ با هم تفاوت دارد. من نزدیک به ده سال در این شهر کار کردم و تلاش کردم به دغدغه‌های ذهنی و عاطفی دیگری که انگار در جنوب جا گذاشته بودم، دست پیدا کنم و آنها را دوباره، به جنوبِ خودم  پیوند بزنم؛ یعنی سعی کردم جنوب را به‌عنوان ایستگاه و مبدا ذهنی داستان‌نویسی‌ام قرار بدهم که موضوعات خاص و گم شده خودش را از اینجا و آنجا جذب می‌کرد. ذهن من در مسجدسلیمان است و بیشتر داستان‌هایم نیز در آنجا می‌گذرد. در پل‌دختر و کوهدشت لرستان کار و از تمام این فضاها در داستان‌هایم استفاده کرده‌ام تا جغرافیا داشته باشند. بیشتر داستان‌هایم در مسجدسلیمان روایت می‌شوند؛ اما از تمام فضای خوزستان در روایت بهره برده‌ام و به‌عنوان نمونه محل وقوع برخی از وقایع داستانی‌ام شوشتر و برخی از شهرهای دیگر جنوب است.
 
فقر یکی از درون‌مایه‌های اصلی کارهای شماست. دلیل این امر چیست؟
اگر نگاهی به آثار قبل از انقلاب بیاندازید، فقر را به عیان می‌توانید ببینید و در مفهومی کلی‌ شاید بتوان گفت که درونمایه‌ تمام آثار آن زمان فقر بود. اکنون نیز همان فقر اما به صورتی مدرن با چهره‌هایی‌ گوناگون دیده می‌شود. در داستان «پنجشنبه‌ سگی» کتاب خانه کوچک ما، فقر به مفهوم متعارف کلمه دیده نمی‌شود بلکه چهره‌های دیگر آن را می‌بینیم. این فقر ما را به بن‌بست و انزجار اخلاقی، اجتماعی و درنهایت به یأس و بن‌بست فلسفی می‌رساند.
 
آیا قبول دارید که ادبیات اقلیمی از آفت کلیشه و محدودیت دید دور است؟
در بسیاری از موارد با حرف شما موافقم. چون تمام مصالح، بکر و دست نخورده هستند و از طرفی این ادبیات خاصِ مردم یک شهر یا منطقه است. در عین حال تکرار و تقلید از آن ادبیات برای بار دوم، می‌تواند بسیار خطرناک باشد و نویسنده و اثر را به قهقرا ببرد.
 
از میان آثاری که خوانده‌اید، کدام اثر ادبیات اقلیمی را بیشتر دوست دارید؟
بدون اغراق باید بگویم که مجموعه داستان «لالی»، اثر بهرام حیدری، یکی از بهترین و بی‌نظیرترین آثار اقلیمی است که تاکنون خوانده‌ام. این مجموعه داستان، مشتمل بر 22 داستان به هم پیوسته است که از فقر و نداری، شکست، محرومیت و باورهای خرافی و عشیره‌ای و نیز خشونت و جهل اهالی روستایی و تنگدست سخن می‌گوید. آدم‌هایی که خوردن گوشت، برای‌شان به رویایی تبدیل شده است. این کتاب در سال 1358 توسط انتشارات امیرکبیر انتشار یافت؛ اما متاسفانه، دیگر به دلایلی تجدید چاپ نشد. یکی دیگر از آثار اقلیمی مورد علاقه‌ام، رمانِ فراموش نشدنی «پدرو پارامو» اثر خوان رولفو با ترجمه احمد گلشیری است که به ادبیات مکزیک تعلق دارد و به باور منتقدان و کارشناسان ادبی جهان، این رمان را می‌توان حادثه‌ای در ادبیات اقلیمی و دیارگرایی جهان به حساب آورد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها