محمدعلی ربانی، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلینو که پیشتر در کشورهای تایلند و اندوزی در همین کسوت حضور داشته، درباره سابقه تعاملات فرهنگی ایران و هند به خبرنگار ایبنا میگوید:«سهم هند در جهانیسازی فرهنگ، ادبیات و تمدن فارسی و ایرانی بسیار قابلتوجه است.»
وی که فارغالتحصیل دکترای تاریخ تشیع است وجود عناصر فرهنگی، ادبی و عرفانی مشترک میان دو طرف را یکی از دلایل اصلی تداوم جریان ترجمه آثار حوزه فلسفه، عرفان و ادبیات میداند که از دوره باستان آغاز و تاکنون ادامه دارد.
در زمینه مبادلات فرهنگی میان ایران و هند، چه در زمینه کتاب و چه در زمینه زبان و غیره، دهلی و تهران چه موقعیتی داشته و آیا امکان گسترش این روابط وجود دارد؟
به نظر من، یکی از اولین ارتباطات فرهنگی میان دو کشور ایران و هند در زمینه کتاب و ترجمه بوده است. ترجمه آثار این دو فرهنگ غنی از دوران باستان شروع شد و تاکنون نیز ادامه داشته است. در این زمینه، ترجمه منابع گوناگونی در حوزه عرفان، فلسفه و ادبیات و غیره میان ایران و هند صورت گرفته است؛ بنابراین مبحث ترجمه در روابط دو کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است و از حلقههای واسط اصلی و پلی میان این دو ملت بوده است. وجود عناصر فرهنگی، ادبی و عرفانی مشترک میان دو طرف را میتوان ازجمله عوامل این مساله دانست.
شاید جالب باشد به این نکته توجه کنیم، در دوره معاصر نیز بسیاری از کتابهایی که امروزه در ایران منتشر میشود، آثار هندی بوده. مهمتر آنکه سهم هند در جهانیسازی فرهنگ، ادبیات و تمدن فارسی و ایرانی بسیار قابلتوجه است. در زمینه تاثیر فرهنگ ایرانی در آسیای جنوب شرقی، آفریقا و حتی اروپا باید گفت که بخش زیادی از این تاثیر از جانب کشور هند بوده است. بسیاری از شاعران ایرانی زمانی بینالمللی شده و مورد توجه جهانیان قرار گرفتند که مترجمان هندی دست به ترجمه آثارشان زدند. این اتفاق بسیار مهمی بوده و به نظر من امروزه نیز یکی از حوزههای مهم جهانیسازی فرهنگ و تمدن ایرانی نیز کشور هند است.
بسیاری از مردم هند در اکثر کشورهای جهان اقامت دارند و آشنایی آنها با فرهنگ و تمدن و ادبیات ایران میتواند به گسترش مبادلات فرهنگی و بینالمللیتر شدن آثار ایران در دیگر کشورها بینجامد. این مردم فهم بهتری از فرهنگ ایرانی نسبت به دیگر کشورها دارند. به نظر من، هند بخشی لاینفک از دامنه جغرافیای فرهنگی و تمدن ایران است. در حوزههایی چون ادبیات اهمیت کشوری چون هند بسیار آشکار است؛ برای مثال، اگر در مطالعه ادبیات، کسی سراغ این کشور نرود، از ماهیت سبکی چون سبک هندی مغفول میماند. در حوزه تصوف نیز چنین است و برخی از توسعه دامنه عرفان ایرانی در شبهقاره روی داده و فهم عناصر هندی از اسلام بسیار نزدیک به فرهنگ ایرانی است. این درک حتی از بسیاری از کشورهای همسایه ایران مانند کشورهای عربی یا حتی افغانستان که گاها به زبان فارسی نیز تکلم میکنند، بسیار دقیقتر و نزدیکتر است. به همین خاطر است، این تعاملات چندین و چند قرن ادامه داشته و عناصر مشترک فرهنگی در آن نقشی مهم دارند. بهطور طبیعی، کتاب عنصری مهم در این زمینه بوده است. این مساله را در سازوکار تاریخی صنعت چاپ و نشر در هند نیز میتوان مشاهده کرد و این کشور کمکی شایان به توسعه فرهنگ ایران طی سالیان متمادی داشته است.
آیا ادبیات ایران، چه کلاسیک و چه معاصر، توانستهاند راه به بازار کتاب هند باز کنند؟ آشنایی خوانندگان هندی با آثار ادبی معاصر ایران تا چه اندازه است؟
در این زمینه البته پیشرفتها اندکتر بوده است. بخش رایزنی فرهنگی سفارت ایران در دهلی برنامههایی را برای معرفی ادبیات معاصر ایران به جامعه هندی آغاز کرده است. در برخی دپارتمانهای زبان فارسی هند نیز این موضوع اکنون بهعنوان واحدی درسی ارائه میشود. با این همه، رویکرد هندیها و بهویژه دپارتمانهای زبان فارسی در این کشور به ادبیات کلاسیک ایران گرایش دارد. این مساله خود برآمده از این است که اساسا در هند گرایش بسیاری به بومیسازی وجود دارد؛ بنابراین معمولا ادبیات کلاسیک در هند تاکنون اقبال بیشتری داشته است، اما به هرحال جای ادبیات معاصر ایران در هند خالی است. در رویدادهایی چون نمایشگاه کتاب ایران سعی شده تا این کاستی جبران شود، اما در نهایت این جای خالی همچنان حس میشود.
نظر شما