پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۵
«رستم و اسفنديار» حماسي‌ترين داستان شاهنامه است

«رستم و اسفنديار» حماسي‌ترين داستان شاهنامه و حماسي‌ترين داستان همه رزم‌نامه‌ها به شمار مي‌رود و شاهنامه، زاده شوريدگي و فرزند باوري پولادين است كه فردوسي به سرزمين و فرهنگ و پيشينه نياكاني خويش داشته است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر «ميرجلال‌الدين كزازي» در نشست «روايت داستان رستم و اسفنديار» با بيان اين مطلب گفت: «حماسه، ستيز ناسازهاست و يكي از بن‌مايه‌هاي اسطوره است كه حماسه را مي‌پرورد و درمي‌گسترد ،اما ستيز ناسازها ستيزي است، ديگرسان.» 

وي كه شب گذشته در هجدهمين مجموعه از درس گفتارهاي فردوسي در شهركتاب مركزي سخن مي‌گفت با اشاره به ستيز ناسازها افزود: «هر ستيزي ستيز ناسازها نيست و ساختار حماسي ندارد. ستيز ناسازها هنگامي حماسي است كه آن دو ناساز ناگزير يكديگر باشند و در همان هنگام كه با هم مي‌ستيزند به ناچار با هم در مي‌آميزند.» 

اين استاد دانشگاه يادآور شد: «ستيز ناسازها بي‌ديگري پذيرفتني و پنداشتني نيست. از ديد من حماسه چنين ساختاري دارد. شما در هر پديده حماسي به ناچار سرانجام مي‌بايد به اينگونه ستيز برسيد. زيستن ما در گيتي و در پهنه خاك كاري حماسي است. چون ما تا در گيتي هستيم همواره با ناسازها روبروييم، ناسازهايي كه گريزي از آن نداريم.» 

مولف مجموعه كتاب‌هاي «نامه باستان» يادآور شد: «اگر ما اين گزارش و باز نمود را درباره حماسه بپذيريم، داستان «رستم و سهراب» داستاني حماسي است. در داستان «رستم و اسفنديار» نيز ما در سرتاسر داستان اين ستيز را مي‌بينيم. داستان از آغاز تا انجام، بازگفت اين ستيز و كشاكش است. تو گويي كه اين داستان بر همين پايه پديد آمده است.» 

مولف كتاب «خشم در چشم» خاطرنشان كرد:‌ «اين ستيز در داستان«رستم و اسفنديار» بر دو گونه است. يا ستيز بيروني‌ست كه دو ناساز و هم‌آورد در برون با يكديگر در كشاكش و آويزش‌اند. يا ستيزي دروني‌ست كه هر پهلوان و هر چهره در اين داستان با خود در ستيز و كشاكش است.» 

وي به داستان‌هاي شاهنامه اشاره كرد و گفت: «همه داستان‌هاي شاهنامه به‌راستي در گونه خويش شاهكار است، اما در آن ميان شايد بتوانيم گفت كه دو داستان «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» در نزد ايرانيان آوازه‌اي بلند يافته‌اند.» 

غم‌نامه دل آويز‌تر از واژه بيگانه تراژدي است
اين شاهنامه‌پژوه به ويژگي‌هاي بنيادين اين دو داستان اشاره كرد و گفت: « از ويژگي‌هاي بنيادين و ساختاري كه اين دو داستان را با هم مي‌پيوندد اين است كه هر دو غمنامه به‌شمار مي‌آيند؛ غم‌نامه واژه‌اي است كه در برابر تراژدي پيشنهاد شده و اين واژه رساتر و روشن‌تر و دل آويز‌تر از واژه بيگانه تراژدي است.» 

وي به ريشه واژه تراژدي اشاره كرد و گفت: «تراژدي واژه‌اي است كه از «تراگوس» يوناني گرفته شده، «تراگوس» در آن زبان به معني «بز» است. اگر از ديد ريشه‌شناسي اين واژه را بكاويم معنايي خواهد داشت همچون بزنامه. در آيين‌هاي باستاني يونان، بز نشانه خداي باده (ديونيزوس) بوده است. آنها بزي را مي‌آراسته‌اند و جامه زيبا بر تن آن مي‌كرده‌اند و آن را در بزم مي‌رقصانده‌اند. اين واژه تراژدي از آنجا به يادگار مانده است.» 

وي به نمودها و ساختارهاي فرهنگ اشاره كرد و گفت:‌ «هر ادب و فرهنگي ويژگي‌ها و نمودها و ساختارهايي دارد كه آن را از ديگر سامانه‌هاي فرهنگي ادبي جدا مي‌دارد. شايد ما تراژدي يا كمدي به آن شيوه‌اي كه فرنگيان دارند نداشته باشيم، اما گونه‌ها و كالبدهايي در ادب فارسي داريم كه ديگران از آن بي‌بهره‌اند. اما حتي اگر ما با آن ديد بنگريم و بخواهيم گونه‌ها و ساختارهاي ادب ايراني را بر پايه هنجارهاي ادب اروپايي بسنجيم اين دو داستان «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» از درخشان‌ترين نمونه‌هاي اين گونه ادبي هستند.» 

وي با اشاره به ويژگي بنيادين غم‌نامه گفت:‌«غم‌نامه داستاني است يكپاره و يكپارچه. به سخن ديگر در غم‌نامه رخدادي بنيادين هست كه اندوه‌بار و مرگ‌اندوه و فاجعه‌آميز است. همه داستان بر گرد اين رخداد بنيادين در مي‌تند و مي‌گسترد. ديگر بن مايه‌هاي داستان با اين رخداد بنيادين درپيوندند و زمينه را براي روي دادن آن فراهم مي‌آفرينند.» 

كزازي در ادامه سخنانش افزود: «پس اگر شما غم‌نامه‌اي داشته باشيد كه چنين ساختاري در آن نباشد و نكته‌هايي در آن ببينيد كه با آن رويداد بنيادين پيوندي ساختاري و معني‌دار ندارند آن غم‌نامه آنچنان كه بايد سروده نشده است.» 

وي افزود: «در دو داستان «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» ما ساختاري چنين سخته را مي‌بينيم. همه رخدادها و كارسازهايي كه در اين داستان‌ها آمده با رخداد بنيادين در پيوند است. در داستان «رستم و سهراب» رويارويي رستم است با سهراب و كشته شدن او به‌دست پدر. در داستان «رستم و اسفنديار» رويارويي رستم است با اسفنديار و كشته شدن اسفنديار در برابر يل يگانه سيستان. اگر اين دو داستان را از اين ديد بكاويم به‌ راستي از يكپارچگي اين داستان‌ها شگفت‌زده مي‌شويم.» 

«شگرف آغازي» در شاهنامه
اين استاد ادبيات يادآور شد:‌«يكي از ويژگي‌هاي ديگري كه اين دو غم‌نامه را با هم پيوند مي‌دهد بيت‌هاي آغازين آن است كه بسيار نغز و هنري و زيباست. كساني كه با زيبايي‌شناسي سخن پارسي آشنايي دارند مي‌دانند كه آرايه‌هاي‌ بديعي  وجود دارند كه گاهي سخنوران در سروده‌ها و نويسندگان در نوشته‌هاي خويش در كار مي‌آورند. اين آرايه را من «شگرف آغازي» مي‌نامم و بديع‌نويسان آن را «براعت استهلال» مي‌نامند.» 

وي همچنين خاطرنشان كرد: «شگرف آغازي، آن است كه آغاز داستان يا سروده به گونه‌اي باشد كه به شيوه‌اي پندارينه و زيباشناختي با بهره جستن از شگردها و ترفندهاي ادبي دنباله داستان را بر خواننده ادب‌دان آشكار بدارد، به گونه‌اي كه او بتواند زمينه داستان را گمانه بزند. بيت‌هاي آغاز دو داستان «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» نمونه‌هايي برجسته و درخشان از اين آرايه شمرده مي‌شوند.» 

هجدهمين مجموعه درس‌گفتارهايي درباره‌ فردوسي به «روايت داستان رستم و اسفنديار» اختصاص داشت که دكتر «ميرجلال‌الدين كزازي» شب گذشته (2 بهمن‌ماه) در اين‌باره در شهركتاب مركزي سخن گفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط