پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۹
حرف غریبی که از ارتجاع ادبی نیما خبر می‌دهد

نیما یوشیج در یکی از یادداشت‌هایش شاعران مقلد دوره بازگشت ادبی را تایید کرده، آنها را قابل‌تر از قدما شمرده و عجیب آنکه بهار را همتراز قاآنی دانسته است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: اخیراً کتاب «نیما یوشیج در یادداشت‌هایش» نوشته ایرج پارسی‌نژاد توسط نشر نو در ۱۴۴ صفحه با قیمت ۱۷۰ هزار تومان عرضه شده است.

این کتاب شامل مقالاتی درباره موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و فلسفی مرتبط با نیما یوشیج است که تاکنون ناگفته مانده بوده‌اند و به‌صورت دقیق و روشمند، بر اساس رساله‌ها، نامه‌ها و یادداشت‌های نیما، نوشته شده و درباره هر موضوع از آنها هم تحلیلی انتقادی آمده است.

عناوین مقالات این‌کتاب به‌ترتیب شامل «زندگی، اندیشه‌های فلسفی و سیاسی»، «نیما و ارانی»، «عبدالرزاق بی‌نیاز»، «برخورداری از پشتیبانی حزب توده»، «بازگشت به خدا»، «غرب‌ستیزی»، «بدگویی از مصدق»، «تاسف از تیرباران‌شدن» «مرتضی کیوان و …»، «روی‌آوردن به اسلام و ائمه»، «ارتجاع ادبی»، «حسرت حقوق استادان»، «ستایش از کاظم غواص»، «درباره استادان زبان و ادبیات فارسی»، «نیما و خانلری»، «تیرگی رابطه»، «نیما و کنگره نویسندگان»، «نیما و عالیه»، «نامه‌های نیما به عالیه»، «نیما و پدر و مادر»، «نیما و شاملو»، «نیما و آل احمد»، «نیما و اخوان ثالث» و «حاصل گفتار» است و پس از این‌فصول، گاه‌شمار زندگی نیما یوشیج و نمایه کتاب آمده است.

در یادداشت‌های نیما سیر تحولات فکری و عقیدتی وی تجلی یافته است؛ جایی می‌گوید: «من تا آخرین قطره خون خود برای دفاع از حقوق انسان آماده شده‌ام» و جای دیگر می‌گوید: «فرداست که در زیر غبار گلوله فریاد مرا خواهند شنید…»

نیما یک روستایی ساده مازندرانی بود با همان ذهن بسته روستایی، بیزار از همه مفاهیم فلسفی جهان مدرن و تمدن.

وی شاعران مقلد دوره بازگشت ادبی را تایید کرده و در یادداشتی آورده است: «شاعران زمان قاجار مثل قاآنی و سروش و دیگران که به سبک قدما کار کرده‌اند قابل‌تر از قدما هستند زیرا قدما به زبان خودشان شعر می‌گفتند و این شعرا زبان آنها را آموخته‌اند و خیلی مجاهدت و مطالعه داشته‌اند در نتیجه فقط شخصیت و اصالت ندارند ولی نمی‌توان گفت هیچ هستند، چنان که ملک‌الشعرا در حق قاآنی گفته و خود او هم مثل اوست» این حرف غریبی است که از ارتجاع ادبی نیما خبر می‌دهد اما حقیقت این است که بهار بر خلاف نظر نیما در شعر، همانند قاآنی نیست. بهار هرچند در قصیده پیرو سبک قدیم بوده اما از نظر حسن و نگاه شاعرانه شخصیت و اصالت خود را داشت.

بر اساس یادداشت‌های نیما در سال‌های پس از کودتای ۳۲ هرچند ظاهراً وی اعتقادات سیاسی قدیم را کنار گذاشته و دم از ایمان مذهبی می‌زده اما گویا بعضی جوانان از جمله هواداران خلیل ملکی به سراغ او می‌آمده‌اند: «دانش‌آموزان ادبیات آمدند از طرف خلیل ملکی که شعر به مجله نبرد زندگی بدهید این مجله ای است که چندین شماره آن چاپ شده است.»

یکی از یادداشت‌های جالب این کتاب روایت دیدار تصادفی نیما با هوشنگ ابتهاج از شاعران متمایل به حزب توده است و این دیدار دو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و اعدام و حبس رفقای مشترک انجام شده و نیما به این نتیجه رسیده که شاعر نباید در پی فکر و عقیده باشد.

در این اثر اشاره شده که نیما هرگز فرصت تحصیلات مدرسه‌ای مرتبی نداشته است: «در همان دهکده‌ای که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند یادگرفتم…» حقیقت این است که آنچه نیما آموخت به صورت خودآموز و بی راهنمایی معلم و استاد بود و با این همه از همان سال‌های نوجوانی خود را در تمام مباحث زبان و ادبیات فارسی از دستور زبان گرفته تا علم عروض و وزن و قافیه شعر و صناعات بدیع و معانی و بیان مسئله آموز صد مدرس می‌دانست.

در یادداشتی نیز اشاره شده که نیما از استاد فروزانفر بیزار بود و این بیزاری تا به آنجا رسید که از نقل قولی از او حتی به دروغ فروگذار نکرد: «ژوینده در مجالس درس به شاگردها می‌گفت: فردوسی بسیار اشتباهات لغوی دارد و من بر او برتری دارم.»

اما نام پرویز ناتل خانلری بیش از هرکس دیگری در نامه‌ها و یادداشت‌های نیما دیده می‌شود. خانلری با آگاهی و دانایی نوآوری‌های نیما را در شعر دریافته بود اما آنچه شعر نیما را در نظر او نادلپذیر کرد، شیوه بیان او بود.

در یادداشت‌هایی نیز به رابطه نیما و احمد شاملو اشاره شده است. احمد شاملو به گفته خود در ۱۳۲۵ با خواندن شعر بلند ناقوس از نیما یوشیج در نشریه پولاد وابسته به حزب توده شیفته نیما می‌شود و راه و رسم شاعری او را می‌پسندد و به سهم خود به معرفی و تبلیغ نیما و شعر او همت می‌کند اما او چندسالی بعد در پی آشنایی با فریدون رهنما، سبک شعرنیما را در پیروی از عروض آزاد رها می‌کند و به شعر منثور روی می‌آورد. نیما از شاملو قهر می‌کند و می‌نویسد: «شعر نوجوان‌های بی‌سواد عصیان بر شعر قدیم است از یک جهت و از جهت دیگر شعر عوام‌الناس است و هیچکدام به من مربوط نیست. این جوان (شاملو) هنوز امیدی دارد که هنر آتیه‌ای شود و او (نیما) انتهایی.»

همچنین با بازنگری در یادداشت‌های نیما به رابطه پرفراز و نشیب او با جلال آل احمد برمی‌خوریم. آل احمد چنان که خود می‌گوید در نوجوانی، نخستین بار نیما را در کنگره نویسندگان و در پی آن در دفتر مجله مردم می‌بیند که به دیدار احسان طبری برای دادن شعر می‌آمد و طبری او را به نیما معرفی کرده است.

درباره ارتباط نیما و اخوان ثالث نیز حقیقت این است که علاقه و ارادت اخوان به نیما در زمان حیات نیما چندان آشکار نبود و در یادداشت‌های روزانه نیما نیز چندان که از بسیاری از شاعران و دوستان و دوستدارانش یاد می‌شود جز در دو سه مورد نامی از اخوان ثالث نیست. نیما در یکی از یادداشت‌های روزانه خود در اشاره به دیدار خود با اخوان می‌نویسد: «امروز اخوان امید پیش من آمد مجله‌های در راه هنر را آورد از من حمایت کرده است. من راجع به موشحات اندکی به او چیزهایی گفتم و اسامی کتاب‌هایی را مثل المستطرب و ادباء العرب فی الاندلس را به او دادم. از روی کتاب یادداشت‌هایی کرد ضمناً به او گفتم اشعار منوچهری شاید به تقلید راه آزادی در شعر گویی از شعرهای اندلسی بوده است. یادداشت‌هایی کرد و رفت.

ایرج پارسی‌نژاد در حاصل گفتار اشاره کرده که باید پذیرفت نیما شاعری هنرمند است که در نوجوانی در معرض افکار مترقی روز قرار گرفت، در سرزمینی با حکومتی که هنوز حاکمیت خود را بر طاغیان تحمیل و ثبت نکرده و طبیعی است اگر شاعر با طبعی انقلابی در تاثیر القائات و تلقینات افکار عدالت‌جویانه قرارگیرد شاعری اصیل است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها