کتاب «آسیدعلیآقا» نوشته سیدهادی طباطبایی روایتی مستندنگارانه از زندگی بزرگانی همچون سیدعلیآقا قاضی است که در روزگارانی نسبتا دور، به امور دینی و انسانی میپرداختند. کتاب، تلاش دارد وجوه مختلف زندگی سیدعلیآقا قاضی را نمایان کند. از رفتاری که در منزل با فرزندان دارد تا صحبتهایی اخلاقی و دیندارانه که با مستمعانش انجام میدهد.
نویسنده درباره «سیدعلیآقا قاضی» میگوید: ریشهای قرمز و دستهای حنابستهاش او را متمایز میکند. هرچه به او نزدیکتر شوی، بوی خوشش را بیشتر استشمام میکنی. تقید دارد که از عطر استفاده کند. با اهل و عیال فراوانی که دارد هیچگاه از احوال خود فارغ نشده؛ هم قدم در طریقت نهاده و هم تمشیت امر دنیا کرده است. به فرزندش توصیه میکند که چرا دل به نکاح نمیدهد؟ دومین پسرش، سیدمهدی، غرق در علم شده است و اراده ازدواج ندارد. سید اگرچه مرام اجبار ندارد، اما توصیههای مکرر میکند.
آن زمان که فرزندان خردسال بودند و چون پدر رغبت به تهجد شبانه داشتند هم، سید مانع میشد. گفت: «برشما روا نیست که در این سنین به شبزندهداری روی آورید». سید رقیقالقلب است. به آهستگی سخن میگوید. اگر بر او حمله برند نیز زبان در کام میکشد و سخنی نمیگوید. گاه بر او حسادت بردند، گاه سجاده از زیر پایش کشیدند. او را طعن زدند و تخفیف کردند. اما سید خم به ابرو نیاورد. بر مرام خود ماند و جهد بسیار کرد.
کتاب از زبان سیدعلیآقا قاضی مینویسد: «هیچ، ما را روی ناسپاسی نیست. سالها سنگریزه بر دهان نهادیم که ناسپاسی نکنیم. سخنی بر گزافه نگوییم. بر صمت مداوم بودیم و میدانستیم که همین سکوت هم نشانهای از اوست. صدایش را میبایست که در حال سکوت بشنویم. باید که مجاهدت افزونی کنیم. صدایش را خواهیم شنید. نمیشود که ما را فراموش کرده باشد. نمیشود که نشانهای نفرستد. ما را مداومت باید. عمر نوح هم اگر بطلبد، صبر ایوب هم اگر بخواهد، باید قدم پس نمیکشیدیم. چون راه دیگری در پیش نبود. پدر، ما را جز این تعلیم نداده بود».
«آرامش و سکینه پدرمان، آقاسیدحسین، خود به تنهایی بر حقیقت این راه گواه بود. احوال آرام و با طمانینه او را که میدیدیم، میدانستیم که راه حق را برگزیده است. آری، رسیدن به همین مرام در خاطرمان بود. جز به طریقی که او پیشه کرده بود، دل در گروی دیگری نداشتیم. تهجد شبانهاش را که میدیدیم، تضرع خاضعانهاش را که نظاره میکردیم، دلمان برقرار نمیماند. شوق آن در سینهمان فوران میکرد و عطشمان را بر این مسیر میافزود.»
در بخشی از کتاب به حضور سیدعلیآقا در محافل درسی تبریز اشاره میکند. اینطور آمده است: «در محضر میرزا موسی تبریزی نشستیم. او از شاگردان شیخ انصاری بود؛ پای درس سید حسین کمرهای حاضر شده بود؛ کتاب اوثق الوسائل را نگاشته بود. به این پشتوانه علمی ما را بسنده بود که در محفلش معرفت بسیاری آموزیم. از خردسالان مجلس او بودیم، اما سخنش را به غایت درمییافتیم. صعوبتی در فهم کلامش نداشتیم. علاوه بر میرزا موسی، پای درس میرزا محمدعلی قراچهداغی هم رفتیم. او ما را آموخت که قدم بیرون نهادن از دایره فقه، امر را بر دیندار صعب کرده و پریشانی میآورد.»
کتاب «آسیدعلیآقا» که چاپ چهارم آن در تابستان 1401 صورت گرفته توسط انتشارات جمکران و زیر نظر دفتر پژوهش و نشر قم روانه بازار نشر شده است.
نظر شما