یکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۹
توماس استرمایر فضا را برای بازی بازیگران بهینه می‌سازد

توماس استرمایر فضا را برای بازی بازیگران بهینه می‌سازد. آنها را درگیر و آزاد می‌کند؛ مرتبط و وابسته و برانگیخته‌شان می‌کند. او از این راه به هدفش می‌رسد که همانا «باهم‌بودنی» گروهی است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «تئاتر و ترس» نوشته توماس استرمایر با ترجمه حمیدرضا امان‌پور قرایی و حامد امان‌پور قرایی از سوی نشر نیماژ منتشر شد. این کتاب پس از مقدمه به فلسفه هستی، فلسفه زمانه، تئاتر، طغیانی در برابر دلسردی و سرخوردگی از زندگی، واقع‌گرایی متعهد، نظریه‌هایی درباره حقیقت همزیستی انسان‌ها؛ دفاعیه‌ای برای تئاتری واقع‌گرا، تئاتر در حال‌وهوای طوفانی، هنر بازیگری و عرصه جولانگاه نمایش، خوانش و به صحنه کشیدن ایبسن، هم‌بازی به‌مثابه نیرویی محرک و معرفی توماس استرمایر می‌پردازد.

استرمایر منتقد جریان هنری حاکم بر تئاتر آلمان است. به نظرش دیدگاه تئاتر پست‌دراماتیک با برداشتی غلط و فهمی نادرست از مفهوم شالوده‌شکنی دریدا مواجه شده است. در مقدمه این کتاب، ژرژ بنو قصد دارد با مفهوم حضور در فلسفه دریدا، با همان روش زبان‌شناسانه دریدایی و به شکلی کنایه‌آمیز بازی کند. هدف او ایجاد کردن معنایی مرتبط، میان مفهوم حضورداشتنی باشنده و مفهوم حاضربودنی مهیا در تئاتر استرمایر است.

نخستین بخش کتاب گفتگویی از ژرژ بنو با استرمایر درباره تئاتر آلمان است. در بخشی از این گفتگو آمده است: «قبل از همه باید بگویم که تئاتر استحقاق این را ندارد که قهرمان زمانه ما باشد. هیچ کاری برای فهرمان‌بودن انجام نداده است. بالعکس تئاتر هر کاری را در راستای توقف موجودیتش انجام داده است. سرچشمه بنیادی و حیاتی خود را که همانا بازیگران باشند، رها کرده است. او همچنین آموزش و پروراندن هنرپیشه را به کناری گذاشته و هنر بازیگر، دیگر امروزه هیچ اهمیتی ندارد. بنابراین تئاتر هر کاری را انجام داده که قهرمان عصر ما نباشد، اما هم‌زمان جامعه همه‌کاری را انجام می‌دهد برای اینکه تئاتر به قهرمانی در روزگار ما بدل شود؛ چراکه تئاتر آخرین مکان آزادی واقعی‌ است.»

«تئاتر در روزگار پرشتاب خود» عنوان یکی از اولین گفتارها و سخنرانی‌های عمومی استرمایر است. در این سخنرانی که با عنوان «واقع‌گرایی متعهد» در بخش دوم این کتاب آورده شده، او درباره واقع‌گرایی در صحنه تئاتر سخن گفته است. در بخشی از این گفتار آمده است: «امروزه ما به واقع‌گرایی تاز‌ه‌ای نیاز داریم. چه کسی تئاتر کار می‌کند؟ با چه کسانی در کنکورهای ورودی مدارس بازیگری مواجه می‌شویم و دیدار می‌کنیم؟

بچه‌های بی‌مزه و پرادعای طبقه متوسط، در نمایش‌های تجاری به دنبال چیزی هستند که آن را واقعیت عقیم و بی‌بار جمهوری خودگردان، از این بچه‌ها پنهان کرده است.... آنها به جای اینکه فرصت را عادلانه درک کنند تا همچون نوای خوش موسیقی، با هوشیاری و گاهی با تکنیکی مشخص دست به کنش بزنند، ناعادلانه، وجود و خلاقیت خود را روی صحنه دردناک و رقت‌آور می‌یابند.»



بخش بعدی، سخنرانی دیگری از استرمایر با عنوان «دانش و شناخت حقیقت انسان، دفاعیه تئاتر واقع‌گرا» است که او در سال 2000 آن را ایراد کرده است. «تئاتر در حال‌وهوای طوفانی» گفتاری است که در آن استرمایه به سازوکار اقتصادی و شرایط معنوی تئاتر پرداخته است.

بخش «هنر بازیگری و عرصه جولانگاه نمایش» برگرفته از کنفرانسی است که در سال 2014 در چارچوب گفتمان و هم‌اندیشی در مدرسه مرکزی سلطنتی گفتار و درام شکل گرفته است.

«خوانش و به صحنه کشیدن ایبسن» گفتاری از استرمایر درباره نمایشنامه‌های ایبسن است. او در این نوشتار ابتدا دلایلی را شرح می‌دهد که امروزه به آثار ایبسن ارزشی ویژه می‌بخشند. در ادامه دشواری‌های پیچیده‌ای را یادآوری می‌کند که در آثار نمایشی ایبسن به شکلی فراگیر وجود دارد.

«هم‌بازی به‌مثابه نیرویی محرک» آخرین بخش این کتاب است که استرمایر در آن درباره روش کاری‌اش با بازیگران سخن گفته است و اینکه علاقه و اشتیاق‌اش درباره بازی بازیگر از کجا سرچشمه می‌گیرد. در پایان کتاب نیز به سرگذشت‌نامه و آثار استرمایر پرداخته شده است.

توماس اوسترمایر زمان حال را قلمرو انتخابی خود می‌سازد. او می‌گوید: «کمتر کارگردانی وجود دارد که به چیستی انسان، نه در ذاتش، بلکه به زمان حالش علاقه‌مند باشد». او این بررسی را با پیوند دادن پیوسته آن به داده‌های اندیشه اقتصادی که اکنون اکثریت است، انجام می‌دهد. تئاتر او ما را دعوت می‌کند تا از تهدیدهایی که بر انسان سنگینی می‌کند آگاه شویم بدون اینکه او کوچکترین چشم اندازی برای رستگاری در نظر بگیرد.

استرمایر فضا را برای بازی بازیگران بهینه می‌سازد. آنها را درگیر و آزاد می‌کند؛ مرتبط و وابسته و برانگیخته‌شان می‌کند. او از این راه به هدفش می‌رسد که همانا «باهم‌بودنی» گروهی است. تأثیر آن به لطف منبع انرژی که همان موسیقی روی صحنه است، به‌شدت احساس می‌شود. موسیقی فضا را به اوج می‌رساند و با اشاره‌ای پنهانی، بازیگران را برای رسیدن به شکل دیگر دست‌نیافتنی، گسیل می‌کند.

او «هم‌بازی‌» پرتوقعی است. «بودن» چاره‌ای جز برنده‌شدن ندارد. در برابر بازیگرانِ استرمایر آنچه احساس و تجربه می‌شود، تأثیر پررنگ و پرکوب «بودن» است. بی‌آنکه این بودن تنها، اوتوبیوگرافی ساده‌ای باشد. در تئاتر او ائتلافی میان دو بودن جادویی و جذاب برقرار می‌شود. اعطاکردن صورت می‌گیرد؛ همانند رسمی کلیسایی، مصلوب شدن، دادن تن به افسانه‌ای که به «بودن» و زنده جاری تبدیل می‌شود.

فلسفه بودن همان بازیگران‌اند که به واسطه آن استرمایر قصد برقراری واحدی اجرایی را دارد. آن هم با قبول پرداخت هزینه‌هایی ساختارشکنانه در برابر وضعیت پست‌دراماتیک در تئاتر که گویا تبدیل به مدلی ثابت برای صحنه‌های آلمان شده است. بر اساس چنین معیار و مقیاسی، جهان به شکلی تکه‌تکه‌شده و پراکنده به نظر می‌آید و این صحنه است که به مکانی برای بازگرداندن و بازسازی پاره‌پاره‌ها تبدیل می‌شود. مکانی جدل‌آمیز که استرمایر در آن مکان، علیه خودکامگی برمی‌خیزد.



توماس اوسترمایر زاده کارگردان تئاتر آلمانی است. اوسترمایر فعالیت تئاتری خود را در سال 1990 با بازیگری زیر نظر کارگردان اینار شلیف آغاز کرد که یکی از الهام‌های اصلی او در پروژه فاوست برلین بود. پس از پایان پروژه فاوست در سال 1991، اوسترمایر شروع به تحصیل در رشته کارگردانی در آکادمی هنرهای دراماتیک ارنست بوش در برلین کرد و در سال 1992 با مربی خود مانفرد کارگه آشنا شد. از سال 1993 تا 1994 اوسترمایر به عنوان دستیار کارگردان کارگه و همچنین در وایمار و گروه برلینر بازی کرد. در سال 1996 از اوسترمیر خواسته شد تا به‌عنوان مدیر هنری باراک در تئاتر دویچز انتخاب شود، پیشنهادی که او به تولید نمایشنامه‌ای توسط نمادگرای روسی الکساندر بلوک در ارنست بوش نسبت می‌دهد، که توسط نمایشنامه‌نویس ارشد وقت باراک دیده شد.

کتاب «تئاتر و ترس» نوشته توماس استرمایر با ترجمه حمیدرضا امان‌پور قرایی و حامد امان‌پور قرایی در 168 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 60 هزار تومان  از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها