او افزود: بسیاری از افراد تصور میکنند که شادی و شادکامی خودبهخود از راه میرسند و در نتیجه نیازی به جستجوی آن ندارند. به تعبیر تئوری انتخاب انسانها از پنج نیاز اساسی (بقا؛ عشق و احساس تعلق؛ تفریح؛ آزادی؛ و قدرت) برخوردار هستند که همواره هر اقدامی برای رسیدن به آن نیازها انجام میدهند. اگرچه از این دیدگاه شادی یک نیاز اساسی محسوب نمیشود، هرگاه دست کم یکی از این نیازها برآورده شود انسان لذت شاد بودن را تجربه میکند.
او با بیان اینکه با توجه به بروز دغدغههای متعدد در زندگی معاصر اعم از مسائل اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، تعارضات خانوادگی و شغلی، بسیاری از افراد معتقد هستند که فرصتی برای تفریح کردن و شاد بودن ندارند ادامه داد: کارلین گلسر ضمن اشاره به آموزههای تئوری انتخاب، تأکید میکند که شاد بودن نیز مانند تمام رفتارهایی که در طول روز انجام میدهیم یک انتخاب است و بسیاری از افراد قادر هستند که در «تندباد حوادث» از کوچکترین نشانهها برای رسیدن به حال خوب استفاده کنند.
گل ورز با اشاره به اینکه مفاهیم تئوری انتخاب برای عموم مردم و از سنین پایین قابل درک و یادگیری است و در نتیجه راهنمای روانشناسی تئوری انتخاب برای شادکامی نیز برای همه افراد در هر سنی و با هر سابقه تحصیلی قابل فهم و بهکارگیری است بیان کرد: ضمن اینکه نویسنده کتاب در دو بخش «ایدههای تئوری انتخاب» و «خلاصه نکات کلیدی تئوری انتخاب» به مفاهیم اختصاصی این نظریه اشاره کرده و آنها را به زبان ساده تشریح میکند. در نتیجه هم افراد متخصص در حوزه روانشناسی و مشاوره که از رویکردهای مختلف درمانی استفاده میکنند و هم افرادی که سابقه تحصیلات روانشناسی را ندارند میتوانند از این کتاب بهره ببرند.
او در پاسخ به این سوال که شادکامی در چه مولفههایی تعریف میشود؟ بیان کرد: شادکامی چیزی فراتر از شادی ظاهری، لب خندان، الکی خوش بودن و بیخیال مشکلات بودن است. شادکامی بیشتر یک صفت پایدار به معنای شادی درونی، حال خوب، رضایتمندی و... است. در نتیجه افراد شادکام در حین مواجهه با رویدادهای مختلف زندگی، بهجای افسردگی، اضطراب، خود را باختن، پرخاشگری، تسلیم شدن یا استفاده از کنترل بیرونی برای تغییر دیگران، انتخابهای بیشتری را در مقابل خود میبینند و در نتیجه بهتر میتوانند با شرایط جدید سازگار شوند، به این معنا که واقعیت را میبینند و میپذیرند و در صورتی که امکان تغییر در وضعیت وجود نداشته باشد راهی مییابند تا از آن شرایط به نفع خود بهره ببرند و کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند.
این مترجم در پاسخ به اینکه چگونه باید شادکامی را ایجاد کرد توضیح داد: بسیاری از ما نمیدانیم که این حال خوب و شادی درونی را چگونه در خود ایجاد کنیم و حتی نمیدانیم که خودمان قادر به انتخاب این وضعیت هستیم. بر این اساس میتوان به مخاطب آموخت که چگونه در هر حالتی بهترین گزینه را انتخاب کند. برای نمونه، در هنگام عارض شدن علائم یک مشکل جسمی مثل دردهای شکمی، فرد کنترلی بر دلپیچه و حالت تهوع ندارد اما میتواند کاری کند که این علائم را تسکین دهد یا آنها را برطرف کند: میتواند به پزشک مراجعه کند، داروهای سنتی یا پزشکی مصرف کند، از مادربزرگش درباره درمانهای خانگی سؤال کند، خودش را مشغول کار دیگری کند و.... صرف نظر از کاری که فرد انجام میدهد، اگر رفتار او در راستای برطرف کردن مشکل باشد به حال خوب دست مییابد حتی اگر مشکل بهطور کامل برطرف نشود. اما هیچ کاری نکردن و غصه خوردن هم یک انتخاب است که در این مورد به حال خوب منجر نمیشود. خواننده این کتاب یاد میگیرد که همواره رفتاری را انتخاب کند که به حال بهتر ختم شود، حتی اگر مشکل کاملاً مرتفع نشود.
گل ورز درباره پیامدهای شادکامی در جامعه عنوان کرد: ترویج شادی در سطوح مختلف جامعه به افزایش سطح رضایتمندی اعضای جامعه میانجامد. کتاب «راهنمای تئوری انتخاب برای شادکامی» علاوه بر آموزش به عموم مردم و روانشناسان، به مدیران و دستاندرکاران آموزشی، سیاسی، سازمانی و... یاد میدهد که ضمن توجه به نیازهای افراد با آنها رابطه مناسبی برقرار کنند، زیرا رابطه ناکارآمد در هر موقعیتی منجر به ناخشنودی میشود. از سوی دیگر رابطه مؤثر باعث افزایش بهرهوری، پیشرفت تحصیلی، اعتماد متقابل بین مردم و دولتها، بهبود روابط زناشویی و ارتباط میان والدین و فرزندان میشود.
او یادآور شد: یک ضربالمثل ایرلندی خنده خوب و خواب طولانی را بهترین درمانهای موجود در کتابهای پزشکی میداند و در پژوهشها نیز ثابت شده که افرادی که حتی مبتلا به بیماریهای سخت هستند، زمانی که حال دلشان خوب باشد بهتر میتوانند از پس بیماری بربیایند و علائم و عوارض کمتری را تجربه میکنند.
او بیان کرد: با توجه به دغدغههای متعدد و روزافزون، مشغلههای ذهنی و کاری فراوان، مشکلات اقتصادی، سیاسی و رابطهای گاهی اوقات افراد درگیر روزمرگی شده و از رسیدگی به خود و لذت بردن از زندگی غافل میشوند، البته به این معنا نیست که حال خوب برای آنها مهم نیست بلکه تصور میکنند فرصت انجام این کار را ندارند و یا به خاطر درگیریهای ذهنی زمانی که فرصت هم فراهم میشود معلومات و توانایی ایجاد حس خوب و لذت بردن از داشتههایشان (خانواده، داراییها، افکار) را ندارند. کتاب شادکامی کارلین گلسر به این دسته از افراد فنون شاد بودن را میآموزد و آنها را راهنمایی میکند تا این تکنیکها را در زندگی به کار ببرند و آنها را تبدیل به یک عادت رفتاری و ذهنی کنند به طوری که حتی در زمان هجوم معضلات هم تابآوری خود را حفظ کنند و بتوانند راهی برای خروج از معضل جدید بیابند.
گل ورز در پایان با بیان اینکه ویلیام گلسر و رابرت وبلدینگ یکی از علل عمده رنجها (اختلالهای) روانی را ناراحتی میدانند تاکید کرد: در حال حاضر و بنا به آمارهای رسمی بیش از 20 درصد افراد دست کم به یک اختلال روانی مبتلا هستند؛ بنابراین طبق دیدگاه تئوری انتخاب چنانچه افراد شاد بودن را فرابگیرند به میزان چشمگیری آمار ابتلا به اختلالات روانی کاهش مییابد.
نظر شما