مروری کوتاه بر زندگی شهید غلامعلی پیچک
شهید غلامعلی پیچک، پاییز 1338 در تهران متولد شد و در 22 سالگی در جریان عملیات مطلعالفجر، در ارتفاعات موسوم به برآفتاب به شهادت رسید. عمری کوتاه، اما بسیار پربار داشت. از نوجوانی به محافل انقلابی پیوست و بعد از قبولی در دانشگاه نیز به مبارزهاش ادامه داد. در جریان مبارزه با نظام سلطنتی با شهید محمد بروجردی آشنا شد و پس از انقلاب نیز با کسانی مثل حاج احمد متوسلیان و اصغر وصالی همنشین و همرزم بود.
در کردستان با ضدانقلاب جنگید و با شروع جنگ تحمیلی در تشکیلات ستاد عملیات غرب کشور فعال شد.
کریم امامی روایت میکند «…پیچک طی برهه سیزده ماهه شهریور ۱۳۵۸ تا مهر ۱۳۵۹، در جنگهای کردستان بهواقع قابلیتهای مدیریتی و رزمی خودش را نشان داده بود. همه جا او را به عنوان فرمانده قَدر میشناختند. با شروع جنگ، منطقه سرپل ذهاب در معرض هجوم دشمن قرار گرفت؛ فکر میکنم حدود دی ۱۳۵۹ بود که من فرماندهی پادگان ابوذر را (به پیشنهاد شهید بروجردی)به پیچک تحویل دادم.»
شهید پیچک هم باهوش بود، و هم بیباک و پرطاقت. به روایت اکبر حمزهای «آوازه پیچک در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که میرفتی، او را میشناختند، از سومار تا ارتفاعات بمو. همین شهرت او باعث شد که جذب او شوم. رفتهرفته با او که آشنا شدم، پای صحبتها و سخنرانیهایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف میزد، گویی یک سیاستمدار برجستهای است که سالها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناساییها را خودش انجام میداد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ میکرد. در عملیات بازیدراز آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقبنشینی کرد.»
معرفی چند عنوان کتاب درباره زندگی شهید پیچک
«عجیب است، باز هم همان صدا، باز هم همان شبح را در دل آسمان شنیدم و دیدم. از وزوایی پرسیدم: یعنی چیست؟ گفت: بومیهای اینجا میگویند هر روز نزدیک غروب، شاهینی از قله کوه برآفتاب بلند میشود سه بار در دل آسمان چرخ میزند و بعد ناغافل غیبش میزند. با رفتن او شب از راه میرسد. به او گفتم: یعنی تو این را باور میکنی؟ گفت: اگر باورش نکرده بودم صبح تا حالا اینقدر پاپیچ تو نمیشدم که بگذاری بهجای تو امشب من به خط برآفتاب بزنم.»
زندگی و مجاهدتهای شهید غلامعلی پیچک در چند کتاب روایت میشود. یکی از آنها «شاهین برآفتاب» است که جملات بالا از آن نقل شد. کتاب را گلعلی بابایی نوشته و انتشارات روایت 27 بعثت کار انتشار آن را انجام داده است. در این کتاب زندگی شهید پیچک محور روایت است، اما مجاهدتها و کوششهای رزمندگانی که در برهه میان انقلاب و جنگ تحمیلی در بحرانهای دو استان کردستان و کرمانشاه فعال بودند نیز مرور میشود.
بابایی در کتاب «این سه مرد» نیز به گوشهایی از زندگی شهید غلامعلی پیچک میپردازد و در کنار دو شهید دیگر (مهدی خندان و اسماعیل قهرمانی) از او مینویسد. مجتبی حبیبی نیز در کتاب «چرخ نیلوفری» (انتشارات فاتحان) روایتی داستانی از زندگی شهید پیچک ارایه میکند. دوازدهمین جلد از مجموعه کتابهای قصه فرماندهان (انتشارات سوره مهر)، به قلم رحیم مخدومی به شهید پیچک اختصاص دارد و با عنوان «چه کسی ماشه را خواهد کشید؟» منتشر شده است. همچنین ناگفته نماند که رضا نصرالهی هم در کتاب «شهید غلامعلی پیچک» (انتشارات حدیث نینوا) از حیات مجاهدانه این شهید مینویسد.
نظر شما