یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۵
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مسیر نویسندگی سخت است؛ اما ناممکن نیست. علاقهمندان زیادی در سراسر سرزمینمان ایران، زندگی میکنند که دوست دارند شعر بگویند، داستان بنویسند و قلم خود را به کتابخوانان ایرانی و حتی غیرایرانی نشان دهند. علاقه مهم است؛ اما همیشه کافی نیست، پس باید قدمهای دیگری بردارند و از امکانات مختلف دور و نزدیک استفاده کنند تا بتوانند ایده، ماجرا و قلمشان را بپرورانند و در نهایت به یک اثر قابل چاپ تبدیل کنند. خیلیها هنوز در ابتدای این راه هستند؛ اما کسانی هم هستند که بالاخره اولین کتابشان منتشر شده است و حالا به عنوان یک «کتاباولی» شناخته میشوند. ما در پرونده «کتاباولیهای ادبیات ایران» تلاش میکنیم آنها را در هر کجای کشور که هستند پیدا کنیم و ماجرای نوشتن اولین کتابشان را از زبان خودشان بشنویم. در ادامه شمارههای مختلف این پرونده را میبینید:
شماره 1: گفتوگو با محمد عربی را میتوانید در این مطلب بخوانید.
محمد عربی نویسنده کتاب «مکاشفه بهاری یک همسایه واله» در گفتوگو با ایبنا از رنجی میگوید که نویسندگان در مسیر چاپ کتاب تحمل میکنند و او بعد انتشار اولین اثرش با این واقعیت روبهرو شده است.شماره 2: گفتوگو با صبا خالدیفر را میتوانید در این مطلب بخوانید.
صبا خالدیفر نویسنده رمان نوجوانانه «مارش بانوی تاریکی» درباره علاقهاش به نویسندگی گفت: نویسندگی برای من مزهی قورمهسبزی سردشده را دارد، که خوشایند است. مزهای به یادماندنی که در ذهنت میماند. از آنها که وقتی چشمهایت را میبندی میتوانی مزهاش را حس کنی. من وقتی به قورمهسبزی سردشده میرسم دلم نمیخواهد تمام شود، درست مثل وقتی که مینویسم؛ میتوانم تا صبح به نوشتن ادامه بدهم و خسته نشوم.شماره 3: گفتوگو با ثریا شیری را میتوانید در این مطلب بخوانید.
ثریا شیری، نویسنده کتاب «لیاندخت» که در اولین اثر خود به سراغ قصهای بومی رفته است درباره مخاطب اصلی داستانش گفت: مخاطب داستانم تمام مردمانی هستند که رویایی برای رسیدن دارند؛ نه فقط زنان که حتی مردان هم هر چند کمتر و متفاوتتر اما گاهی با چالشهایی مواجه میشوند که نه تنها منع قانونی ندارد، بلکه هیچ استدلال منطقی قویای برای نرسیدن به هدفشان نمیتوان یافت و تنها یکچیز مقابل آنها قد علم میکند: «عرف غلط».شماره 4: گفتوگو با عاطفه شاطریکاشی را میتوانید در این مطلب بخوانید.
عاطفه شاطریکاشی، نویسنده رمان «عروسی شغالها» درباره ارتباط شغل معلمی و حرفه نویسندگیاش گفت: معلمبودن بر نوشتن تأثیر میگذارد؛ چون با جامعه و بچهها درگیرت میکند؛ بچههای متوسط اول در سنین 13، 14 سالگی که دغدغههای مختلفی دارند و آنقدر در جامعه حل میشوند و برایشان مسئله بهوجود میآید که شما میتوانید دنیا دنیا از آنها سوژه بگیرید. شاید این رسالت معلمی باعث شده است که من نخواهم دست بکشم از نویسندگی.شماره 5: گفتوگو با فهیمه شهابیانمقدم را میتوانید در این مطلب بخوانید.
فهیمه شهابیان مقدم، نویسنده رمان «گلوله فیروزهای» درباره روند باورپذیرکردن داستان خود گفت: در مدت نگارش و قبل از آن، از هر منبعی که به دستم آمد استفاده کردم. از کتابها و مقالات مردم بیرجند که شهر اصلی داستان است گرفته، تا سایتهای اینترنتی و نقشه و تصاویر. برای اصطلاحات و حتی اسامی خیابانها و این قبیل موارد به سالمندان بومی استان مراجعه میکردم و البته چون تا حدودی مکان داستان محل زندگی خودم است با فرهنگ و جغرافیا و زبان مردم قدیم آشنایی خوبی داشتم.شماره 6: گفتوگو با رضا قرالو را میتوانید در این مطلب بخوانید.
رضا قرالو، نویسنده داستان «بیستوسه» درباره ماهیت فانتزی این اثر گفت: جهاناثر کاملا ایرانی است. شخصیتها واقعی هستند و خصوصیاتشان همانی است که در واقعیت بود. فعالیتهای کوچکی مثل نانخریدن، فوتبال گلکوچیک، بازی با کارت یا جو حاکم بر مدارس، ریزهکاریهایی بود که سعی کردم در خلال قصه جای دهم تا رنگوبوی ایرانی و بومی بگیرد.شماره 7: گفتوگو با قدسی خانبابایی را میتوانید در این مطلب بخوانید.
قدسی خانبابایی، نویسنده کتاب «من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم» درباره چالشهای زمان نگارش اولین داستانش گفت: مادرم به سرطان معده مبتلا شده بود و با شروع کارگاه داستاننویسیام، بیماری وی اوج گرفت و متاسفانه در زمانی که باید یکی دو ماه دیگر داستانم را تحویل میدادم مادرم را از دست دادم. این بزرگترین چالشی بود که با آن مواجه شدم؛ چراکه سوگوار بودم اما رمان طنز نوشتم.شماره 8: گفتوگو با سورن کریمی را میتوانید در این مطلب بخوانید.
سورن کریمی، نویسنده کتاب «خرداد بود که خلیج یخ زد» ضمن نامگذاری ژانر «وحشت شرجی» بر نوع ژانر اثر خود و تأکید بر بومینویسی گفت: لازمهی خودشناسی درگیرشدن با خود آدم است، با بومش، با خونش، با تمام اجزای سازندهاش و حالا من اگر بهجای بندرعباس و شیراز و تهران از لندن بنویسم چهکار کردهام؟ چه نوشتهام؟ از پاریس نوشتن آدم را به خودشناسی میرساند؟شماره 9: گفتوگو با فرزانه نکو را میتوانید در این مطلب بخوانید.
فرزانه نکو، نویسنده داستان «جسارت هیوا» معتقد است به تعریف زن در جامعه نیازی نیست و کارآمد آن است که زنان بزرگ را وصف کنیم؛ زیرا توصیف از تعریف کارآمدتر است.شماره 10: گفتوگو با فاطمه بهبهانی را میتوانید در این مطلب بخوانید.
فاطمه بهبهانی، نویسنده کتاب «نشانی گنج» که اولین اثر چاپشدهاش به حساب میآید معتقد است یک نویسنده نباید هدف اصلیاش صرفا چاپ یک کتاب باشد؛ همین که او فکر کند یک نویسنده است و از عهده نوشتن یک داستان برمیآید یعنی تمام تلاشش را کرده است.
نظر شما