شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۰
ما باید چارچوب ذهنی‌مان را درباره حیوانات کوچک تغییر دهیم

شیلا خزانه‌داری، نویسنده و تصویرگر کتاب «توپ گرد» که در داستان خود به اثرات رفتار انسان‌ها بر زندگی حیوانات کوچک مانند مورچه و جیرجیرک پرداخته است می‌گوید: حمایت از حیوانات کوچک، نکته‌ای بوده است که خواستم در قصه‌ام بیاورم و همین‌ که پس از خواندن کتاب، ساختار فکری کودکان درباره این مساله تغییر کند، برایم کافی است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ توجه به محیط‌زیست و حفظ همه موجوداتی که در آن زندگی می‌کنند نه تنها وظیفه‌ای معنوی و انسانی است؛ بلکه آثار مادی آن نیز انکارناپذیر است. همه موجودات غیرانسانی در سیاره زمین برای هدفی و کاری آفریده شده‌اند و بخشی از چرخه زندگی روی زمین هستند تا زیستن بهتر میسر شود؛ حتی اگر خیلی خیلی کوچک باشند، مثل یک جیرجیرک، مورچه یا پشه. در کتاب «توپ گرد» به قلم شیلا خزانه‌داری که خود تصویرگر باتجربه‌ای است و تصاویر این کتاب را هم تصویرگری و انتشارات سروش آن را منتشر کرده، مخاطبان کودک و حتی بزرگسال از زاویه‌ای دیگر با مساله مهم توجه به محیط‌زیست مواجه می‌شوند. درباره این اثر و زاویه‌دید جدید روایت سوژه با شیلا خزانه‌داری، نویسنده و تصویرگر آن گفت‌وگویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سوژه چشم‌آبی، دختربچه و ماجراهایشان چه‌طور در ذهن‌تان ساخته و پرداخته شد؟
کتاب «توپ گرد» شامل دو داستان «توپ گرد» و «جیرجیرک رنگ‌پریده» است. هدف داستان‌ها این است که از حقوق حیوانات حمایت کند. دختری در قصه داریم، عروسک چشم‌آبی را هم اضافه کردم تا بین کودک و حیوانات پیوندی برقرار شود و ارتباط ملموس‌تری برای خواننده صورت بگیرد. حیواناتی مانند شیر، ببر، پلنگ، سگ و گربه به لطف بالا رفتن آگاهی جامعه تا حدودی حمایت شده‌اند؛ اما به حیواناتی مثل سوسک، پشه و مارمولک اهمیتی داده نشده است. در خیلی جاها چون والد از این حیوانات ترسیده، بچه هم از والد تبعیت کرده و ترسی در او نهادینه شده است. بچه در حالت عادی نمی‌داند که سوسک ترسناک است؛ اما اولین واکنشی که با آن مواجه می‌شود این است که والد در برابر سوسک، حس دفاعی و ترس دارد. مثلا مادرش فریاد می‌کشد و او هم می‌ترسد و درنتیجه سوسک کشته می‌شود؛ اما چرا ما باید جان آن سوسک را بگیریم؟ او هم برای خودش زندگی و برنامه دارد یا مثلا درباره مارمولک که می‌بینیم کودک آن را در دست می‌گیرد و بازی می‌کند. آن مارمولک گناه دارد. حمایت از حیوانات کوچک، نکته‌ای بوده است که خواستم در قصه‌ام بیاورم. اتفاقی که در قصه «توپ گرد» می‌افتد این بوده است که سهل‌انگاری در انداختن آدامس روی زمین، چند حیوان را دچار زحمت می‌کند. در طبیعت زیاد دیده‌ایم که زباله‌ای را می‌اندازیم و فکر نمی‌کنیم که چه اتفاقی ممکن است برای حیوانات بیفتد. مثلا همین آدامس بر اساس یک حقیقت علمی اگر توسط پرندگان خورده شود به دلیل چسبناکی در گلویشان گیر و خفه‌شان می‌کند. در داستان «جیرجیرک رنگ‌پریده» که من به جای سوسک، جیرجیرک را جایگزین کردم تا تلطیف شود، با این که مادر از جیرجیرک ترسیده و پدر در فکر کشتن آن است، آنچه بین جیرجیرک، کودک و عروسک اتفاق می‌افتد باعث می‌شود هیچ ترسی برای کودک ایجاد نشود و حتی حامی جیرجیرک باشد تا او را فراری دهد.
 
شبیه کار شما در کتاب «توپ گرد» را در سریال نمایش خانگی «مهمونی» هم دیده‌ایم که شخصیت پشه آن‌قدر خوب ساخته و پرداخته شده است که مخاطبان با آن همزادپنداری می‌کنند و در نظرات آن‌ها می‌بینیم که می‌گویند «دیگه دلم نمیاد پشه‌ای رو بکشم!»
همین‌طور است. تعریفی که ما از پشه داریم این است که انسان را می‌گزد و آسیب می‌زند؛ اما در این سریال، تعریف دیگری از پشه ارائه و به او هویتی -در برخی موارد- انسانی داده شده است. به این دلیل، حس همزادپنداری در بیننده ایجاد می‌شود. ما در خیلی‌چیزها چارچوب‌ها و باورهای ذهنی نادرستی داریم و اما امید بسیار زیادی وجود دارد که با فرهنگ‌سازیِ به جا، بسیاری از باورهای غلط اصلاح شوند.
 
در انتقال مفهوم آموزشی به مخاطبان در قالب یک متن ادبی یا سریال تلویزیونی، روش انسانی دیدن زندگی‌شان و شخصیت‌پردازی برای آن‌ها مؤثر بوده است. نوشتن این‌طور قصه‌ها چه حس و تجربه جدیدی برای نویسنده دارد؟
واقعیت این است که آن‌ها هم حق حیات دارند و ما داریم این حق را از آن‌ها می‌گیریم. این مساله مهمی است. ما داریم حق حیات را از یک موجود زبان‌بسته می‌گیریم که نمی‌تواند از خودش دفاعی کند. در همین کتاب، کودک به جیرجیرک می‌گوید: «تو چرا به خانه ما آمدی؟» او می‌گوید: «من گرسنه بودم.». همین! آن موجود فقط گرسنه بوده و در باز بوده و به داخل خانه آمده است. در خلقت جهان هستی که خطایی رخ نداده است. آیا خداوند عالم بی‌دلیل آفرینشی داشته است؟! با یک جست‌وجوی کوچک در اینترنت کاملا متوجه می‌شویم که برای مثال آفرینش جیرجیرک، عنکبوت، مارمولک، حلزون، سوسک و غیره در چرخه طبیعت چقدر کاربرد دارد. هیچ‌کدام از این موجودات، ترسناک و خطرناک نیستند و راهکارهای زیادی برای مواجهه با آن‌ها وجود دارد که آسیب نبینند. ما باید چارچوب ذهنی‌مان را در مواجهه با حیوانات کوچک تغییر دهیم.
 
 

به مساله یاد گرفتن اشاره کردید. هر دو داستان این کتاب آموزنده هستند و با بار آموزشی‌‌ای عمیق ولی خودمانی مطلب را به کودک منتقل می‌کنند. داستان آموزشی را در چه مرحله‌ای از رشد کودک ضروری می‌دانید؟ آیا از همان ابتدا باید کودک را با داستان‌های آموزشی آشنا کرد یا محدوده سنی مشخصی دارد؟
بله؛ از همان بچگی نیاز است. به نظر من این صرفا یادگیری بچه‌ها برای خودشان نیست؛ بلکه این‌ها مادرها و پدرهای نسل بعدی هستند و اگر آموزش‌هایمان نتیجه درستی داشته باشد و این ذهنیت جا بیفتد، چارچوب ذهنی نسل بعدی هم درست شکل می‌گیرد. البته این باعث تعامل پدرومادر با فرزند هم می‌شود؛ چون وقتی آن‌ها کتاب را می‌خوانند خودشان هم به این درک می‌رسند که نباید به حیوانات صدمه زد. کتاب، از صلح و آشتی با جهان هستی می‌گوید.
 
پس این نوع کتاب‌ها، هم کتاب کودک هستند و هم بزرگسال.
بله؛ اگر غیر از کودک، پدرومادر هم آن را بخوانند چنین اتفاقی می‌افتد. فکر می‌کنم این نوع کتاب‌ها در درازمدت خیلی مؤثر خواهند بود و امیدوارم ادامه‌دار هم باشند تا بتوانیم فرهنگ‌سازی کنیم. هدف من در اینجا همین بوده است؛ فرهنگ‌سازی درباره حمایت از زندگی حیوانات کوچک.

رگه‌هایی از طنز در داستان‌ها دیده می‌شود. چرا از طنز استفاده کردید؟
من هم تصویرگر کتاب کودک و نوجوان هستم و هم نویسنده طنز. در آثار دیگرم هم کاملا می‌توانید طنز را ببینید. این طنز، داستان را خودمانی و ارتباط عمیق‌تری بین داستان و مخاطب برقرار می‌کند. نگاه کودکان لطیف‌تر از نگاه بزرگ‌ترهاست. حضور طنز هم تلطیف ایجاد می‌کند و هم در ذهن ماندگارتر است و پیوند بین داستان و مخاطب را بیشتر می‌کند. شاید این نقطه‌عطفی باشد که یاد بگیریم موقع آموزش یک مفهوم، اگر به طور جدی آن را بیان کنیم ممکن است به اندازه کافی تأثیرگذار نباشد. تلطیف شدن داستان با طنز، آن را بهتر در ذهن مخاطب جای می‌دهد. من معتقدم پس از خواندن این کتاب، هیچ بچه‌ای دیگر آدامسش را روی زمین نمی‌اندازد.

همان‌طور که گفتید شما تصویرگر هم هستید و تصویرگری کتاب «توپ گرد» کار خودتان است. تکنیک تصویرگری در این داستان چیست؟
کلاژ است. به طور کل، من با تکنیک کلاژ پارچه خیلی مأنوس هستم؛ چون حالت سنتی دارد و لمس و درک آن برای ما ایرانی‌ها آسان‌تر است.

تکنیک کلاژ پارچه چه ویژگی‌هایی و چه امتیازهایی برای تصویرگری کتاب کودک دارد؟
این تکنیک حالت سنتی و ایرانی دارد و براساس آماری که دارم پدرها و مادرها کتاب‌های به سبک کلاژ را بیشتر دوست دارند که البته نمی‌توانم آمارش را با قطعیت بگویم؛ اما این بازخورد ناشران به من بوده است. شاید در این کتاب به نحوی خواسته‌ام به کودکان بگویم که با پارچه‌ به سادگی می‌توانیم اثر هنری خلق کنیم.
 
به نظر می‌رسد تکنیک سختی است.
بله؛ خیلی از نقاشی کشیدن سخت‌تر است؛ اما من هم دوستش دارم و هم می‌دانم که تأثیرگذارتر است. تکنیک شادی است که تنوع زیادی هم دارد. در این کتاب، تصاویر را در یک فرم بخش بخش کرده‌ام تا کودک بتواند از کنار هم چیدن این چند تصویر، در ذهن خودش به نمای کلی تصویر برسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها