علامه مصباح یزدی مطلقا دانشگاه را نفی نکرد. بر اساس نگاه ایشان میتوان در یک تعامل و همکاری داد و ستد در شیوههای آموزشی و دانشی، علوم انسانی اسلامی را جایگزین علوم انسانی غربی کرد.
امتیازات خاص علامه مصباح و تفاوت ایشان با دیگران در چه بود؟
آیت الله مصباح یک شخصیت چندبعدی بود. غالب علمای حوزه علمیه تخصص و تبحرشان در رشتههای خاص است؛ مثلا یکی فقیه خوبی است. یکی فیلسوف خوبی است، دیگری در عرفان به سیر و سلوکهای خوبی در نظریه و تئوری میرسد و یک نفر سخنران خوبی میشود و به همین ترتیب ادامه دارد اما علامه مصباح یک جامعیت خاصی داشت و در فقه و اصول و معرفت و حکمت و مباحث معرفتی بسیار تلاش کرد و به مرتبه بالا و برجستهای رسید. او در تمام این علوم و مفاهیم نسبت به جامعه و نسبت به انقلاب اسلامی بی تفاوت نبود و به شدت در صحنه حاضر بود. گاهی علما خود را از مباحث اجتماعی کنار میکشند و در خیر و شر حکمرانی کاری ندارند اما علامه مصباح در این موارد حضور داشت و حتی موثر بود. بنابراین ما افراد برجستهای که از یک سو در زمینههای مختلف کار کرده و به مدارج عالی رسیده باشند و در عین حال حضور اجتماعی سیاسی داشته و در حکومت تئوری و مبنا داشته و به این تئوریها پایبند باشند و به دنبال انتقال آن به طلبهها و نسل جوان باشند کمتر داریم. تشکیل موسساتی چون موسسه پژوهشی آموزشی امام خمینی از قبل انقلاب، موسسه در راه حق و موسسه باقرالعلوم همه نشان دهنده این است که او دنبال یک الگوی حکومتی اسلامی بوده تا سیاستهای حکومتی بر مبانی دینی و علوم انسانی بر مبانی قرآن شکل پیدا کند و به مردم عرضه شود.
چرا مصباح یک روشنفکر حوزوی محسوب میشود؟
از نشانههای روشنفکری او تلاشش برای روشنگری است. اگر کسی ذهن روشنی داشته باشد اما تلاشی برای روشنگری نکند روشنفکر نیست. مرحوم مصباح از قبل انقلاب با ایجاد دورههای آموزشی دینی برای تبدیل علوم انسانی به علوم انسانی دینی کوشش کرد. او سفرها و تلاشهای زیادی برای بررسی علمی و دینی دانشگاهها و مجامع دینی در دمشق و لبنان رفتند برای اینکه بتواند پایه گذار علوم انسانی باشد که از دل دین استخراج شده و بر مبنای قرآن باشد نه اینکه علوم انسانی ترجمه شده غربی به خورد ملت مسلمان داده شود. شاگردان او بهتر از همه میتوانند توضیح دهند که او در این زمینه چه کرده است.
آیا میتوان علامه مصباح را پایهگذار «علوم انسانی اسلامی» دانست؟ چرا؟
ما امروز تا بهدست آوردن علوم انسانی اسلامی به شکل مدون هنوز فاصله داریم اما قطعا یکی از بنیانگذاران این عرصه و از کسانی که برای زیرساخت علوم انسانی اسلامی تلاش کرده علامه مصباح بود. کسانی به تعداد انگشتشمار بودند که زیرساخت هایی این علم را بنا نهادند و شروع به کار کردند. همه ما نیاز به علوم انسانی اسلامی را درک کردیم اما اینکه چه کسانی در این زمینه پیشگام شدند و آستین همت بالا زدند و موسساتی تاسیس کردند که با مباحث روشنگرانه شان تئوریها و نظریههای خود را به مرحله عمل رساندند علامه مصباح بود که فتح باب خوبی کرد. دانشمندان و طلبههایی هم زیر نظر او فعالیت کردند. روزی خواهد رسید که سرفصلهای روانشناسی، جامعه شناسی یا اقتصاد، اسلامی شده و محصول بنیادهای فکری که مطهریها و مصباح ها قرار دادند بتوانند این محصول را ارائه و روی آن فندانسیون ساختمانهای عظیم فکری را بنا کنند.
جایگاه علمی علامه مصباح را نزد دانشگاهیان چطور ارزیابی میکنید؟
علامه مصباح با تاسیس یک موسسه برای وحدت و اتحاد بین دانشگاه و حوزه نشان داد که برای دانشگاه اهمیت بسیار زیادی قائل است و نظرش درست در نقطه مقابل نظریه افراطی بود که دانشگاه را به دلیل علوم غربی که در آن به دانشگاهیان تدریس میشود برای کشور مضر میداند. این نظریه معتقد است شیوه آموزشی دانشگاه، ماهیت دانشهایش و علومی که در آنها تدریس میشود ترجمان علوم غربی است و دانشگاهها باید از بین بروند و ما برای کشور سیستم آموزشی جدیدی تاسیس کنیم. اما ما هنوز علوم مدونی در حوزه علوم انسانی اسلامی نداریم چه برسد به رشتههای تجربی و فنی و مهندسی. بنابراین علامه مصباح موسسهای برای همکاری و وحدت بین حوزه و دانشگاه را تاسیس کرد و دانشگاه را مطلقا نفی نکرد. البته ایرادهای زیادی به نظامهای تربیتی و آموزشی به حوزهها و دانشگاه وارد میدانست. بر اساس نگاه ایشان میتوان در یک تعامل و همکاری داد و ستد در شیوههای آموزشی و دانشی، علوم انسانی اسلامی را جایگزین علوم انسانی غربی کرد و حتی روشهای تربیتی و تهذیب دانشجویان را بر این اساس تهیه کرد چراکه اگر دانشمندی چه دانشگاهی و چه حوزوی عالم باشد اما مهذب نباشد، اهمیتی ندارد. بنابراین علامه مصباح برای دانشگاه و حوزه اهمیت خاصی قائل بود کما اینکه از نظر او دانشگاه و حوزه نیاز به اصلاح در ماهیت، روش و آموزشها داشتند.
درباره کتابشناسی و آثار علامه مصباح بفرمایید که معروفترین و برجستهترین کتاب ایشان چه بود و اهمیت این آثار در چیست؟
علامه مصباح آنقدر آثار مکتوب داشت که تشخیص اینکه با اهمیتترین و برجستهترین آن کدام است، سخت است. زیرا آنقدر در زمینههای مختلف قلم زده و اثر برجای گذاشته است که هرکسی از ظن خود میتواند یکی از این آثار را انتخاب کند؛ اگر فردی با نگاه فلسفه و حکمت وارد شود میتواند از آثار حکمی او یک کتاب را انتخاب کند. اگر نگاه تاریخی و شخصیتشناسی به اسطورههای دینی داشته باشد میتواند آثاری مثل آذرخش کربلا را به عنوان برجستهترین اثر انتخاب کند. کسی که با نگاه حکمرانی و تشکیل حکومت در نظام اسلامی نگاه کند میتواند به سراغ مباحث ولایت فقیه او برود بنابراین او انقدر تالیف در زمینههای مختلف دارد که تشخیص این مطلب کار سختی است ولی آنچه مهم است این است ک علامه مصباح در همه زمینهها خوب فکر میکرد، آموزههایش را منتقل میکرد و قلم میزد.
نظر شما