یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۳
چگونه فلسفه به از بین بردن ترس‌های ما کمک می‌کند؟/ روایت اپیکتتوس از فلسفه ترس

اپیکتتوس زمانی گفت: «وظیفه اصلی فلسفه پاسخ دادن به فریاد روح است‌ تا حس کنیم و بدین وسیله خود را از چنگال غم‌ها و ترس‌هایمان رها کنیم.» همانطور که اپیکتتوس می‌گوید، اگر فلسفه ترس‌های ما را «معنا» کند، باید به ما این ظرفیت را بدهد که تشخیص دهیم ترس‌های درست را داریم یا خیر.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: اگر در دوره‌های انگیزشی شرکت کرده باشید، این ضرب المثل را بیش از یک بار شنیده‌اید: «نترس باشید. اجازه نده ترس بر تو حکومت کند! ترس دشمن شماست!» طنز موعظه بی‌باکی به عنوان پاسخ برای مشکلات این است که دستیابی به این حالت کلیشه‌ای چیزی نیست که به عمل بینجامد.

خود ترس است که این کار را می‌کند. می‌توان استدلال کرد که بدون ترس، ما در واقع کاری انجام نمی‌دهیم. برخی از بزرگ‌ترین دستاوردهای ما پس از لحظاتی به دست می‌آیند که در آن ما تا مرز ترس محض پیش رفته بودیم: ‌راه‌اندازی پروژه، ‌ارائه، آن سؤال فوری که همه چیز را تغییر داد. این همان مهار این ترس است که ما را به شگفت‌زده کردن خود سوق می‌دهد. با در نظر گرفتن این موضوع، شاید بتوان نتیجه‌گیری کرد که «نترسیدن» چیزی نیست که ما به آن نیاز داریم، بلکه آنچه مهم بوده مجموعه‌ای از ترس‌های درست است.

یک روش مشخص برای رسیدن به ماهیت اصلی یک فرد این است که آسیب‌پذیرترین سوالی را که وجود دارد از وی بپرسید: از چه می‌ترسی؟ ‌این نوع سؤالی است که به معنای فراگیر پرسیده می‌شود. برخی از پاسخ‌های رایج شامل شکست خوردن و تنهایی و مرگ می‌شود. رواقیون به ما می‌گویند که تا زمانی که این ترس‌ها را داریم، هرگز واقعاً آزاد نیستیم. آنچه من می‌خواهم به‌عنوان جایگزینی برای ترس‌های گاه معتبر اما اغلب غیرمنطقی‌مان ارائه دهم، ضرب المثل بی‌باک بودن (وضعیتی آشکارا غیرمنطقی که به عنوان ایده‌آل تبلیغ می‌شود) نیست، بلکه ارائه چارچوبی مجدد و کامل از تجربه ترس است.

اپیکتتوس زمانی گفت: «وظیفه اصلی فلسفه پاسخ دادن به فریاد روح است‌ تا حس کنیم و بدین وسیله خود را از چنگال غم‌ها و ترس‌هایمان رها کنیم.» همانطور که اپیکتتوس می‌گوید، اگر فلسفه ترس‌های ما را «معنا» کند، باید به ما این ظرفیت را بدهد که تشخیص دهیم ترس‌های درست را داریم یا خیر. چند «ترس درست» برای مرجع: شما باید بترسید که از هدایایی که به شما داده شده نهایت استفاده را نکنید. باید بترسید که به زندگی خود نگاه کنید و از کارهایی که انجام نداده‌اید پشیمان شوید نه اینکه از کاری که انجام داده‌اید، از اینکه چه کسی را دوست داشته‌اید و چگونه دوست داشته‌اید، لذت ببرید.

‌ باید از افتادن در دام «من می‌خواهم فلان کار را بکنم» ‌آنقدر عمیق بترسید که در واقع هیچ کاری انجام نداده باشید. به جای ترس از اینکه مردم در مورد شما چه فکری می‌کنند، باید از آنچه در زندگی شما رخ می‌دهد بترسید، اگر این تمام چیزی است که تا به حال در نظر گرفته‌اید. و هشدار مهم این‌که مردم آنقدرها هم به شما فکر نمی‌کنند.

اپیکتتوس می‌گوید: «‌هر وقت می‌بینم فردی از عصبی بودن رنج می‌برد، فکر می کنم خوب، چه انتظاری می‌تواند داشته باشد؟ اگر او به چیزهای خارج از کنترل انسان توجه نمی‌کرد، عصبی بودن او به یکباره پایان می‌یافت.» ‌ تصور متکبرانه‌ای وجود دارد که ما قربانی آن می‌شویم، تصویری که براساس آن متقاعد شده‌ایم که همه اطراف ما مراقب تک‌تک حرکات ما هستند و تک‌تک کلمات ما را موشکافی می‌کنند، بنابراین ما خود را سانسور می‌کنیم و پنهان می‌شویم و خود را به گوشه‌های کوچک خودمان محدود می‌کنیم.

ما صحبت نمی‌کنیم زیرا می‌ترسیم بی‌سواد به نظر برسیم. ما خود را وابسته این می‌کنیم که «آنها چه فکر خواهند کرد؟» ‌به بیان کلی‌تر، از طریق رفتارمان، خودمان را متقاعد کنیم که دریافت شخص دیگری از ما به نوعی تحت کنترل ماست. همانطور که رواقیون می‌گویند، تنها چیزی که ما کنترل می‌کنیم خروجی‌مان است: تلاش‌های ما و آنچه در مورد آنها فکر می‌کنیم. اپیکتتوس این موضوع را به طور موثر در گفتارها و نوشته‌های منتخب خود به تصویر می‌کشد.

جدایی از چیزهای بیرونی چیزی است که این حالت ضد گلوله را در ما ایجاد می‌کند، و دقیقاً همان چیزی است که ما را آزاد می‌کند تا زندگی را برای همه آنچه هست و گاهی نیست در آغوش بگیریم. این بدان معناست که می‌توانیم بدون هیچ چشمداشتی و تردیدی ببخشیم و باشیم و عشق بورزیم، و به خوبی می‌دانیم که آنچه به ما داده شده است هرگز مال ما نبوده است. همه چیز در حال محو شدن است و باید از همه لذت برد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها