بیعت همافران با امام خمینی (ره) اتفاق بزرگی بود و عملاً کمر رژیم پهلوی را شکست. شاه و حامیانش بسیار به وفاداری ارتش مطمئن بودند و همراهی همافران با انقلاب را در بدترین پیشبینیهای خودشان نیز نمیدیدند.
او در مجلس شورای ملی گفت: «ملاحظه كنید همین روزنامه كیهان روز پنجشنبه عكس و خبری از یک رژه نظامی چاپ كرد و به صورت بچهگانه عكس را مونتاژ نمود كه جزئیات آن را اهل فن میدانند.» شاید هم صادقانه باور داشت که عکس نمیتواند واقعی باشد، چرا که در ذهن شاه و اقلیت هوادارانش و نیز در نظام شاهنشاهی، وفاداری ارتشیها، آنهم نیروهای نخبهای مثل همافران جزو فرضهای قطعی محسوب میشد. اما این ذهنیت و فرض درست نبود و بسیاری از ارتشیها، به جای ماندن در جبهه محمدرضاشاه، حضور در صف مردم و همراهی با انقلاب را انتخاب کرده بودند.
رژه به سوی مدرسه رفاه، روایت بیعت تاریخی
به روایت سرهنگ فریدون شمس «هر روز در خیابانها شاهد بهشهادترسیدن مردم بودیم، حكومت نظامی در اكثر شهرها برقرار شده بود و در بعضی از تظاهراتها جوانها تیر میخوردند و خونهای زیادی در خیابانها ریخته میشد. همه همكاران و دوستان ما در ستاد نیروهای هوایی بعد از آن تظاهرات ششم بهمن ماه در خیابان پیروزی تا اندازهای ترسشان ریخته بود. ورود حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 و حضور ایشان در تهران نیز به همه قوت قلب میداد.»
برگی از تاریخ ورق میخورد و آنان نیز در این تغییر حضور داشتند. «من و تنی چند از دوستانمان هر روز با لباس شخصی به همراه خانواده در تظاهرات مردمی شركت میكردیم و هرگز هم وحشتی نداشتیم كه از سوی نیروهای ضداطلاعات شناسایی شویم، اما این مقدار حضور برای ما كه نظامی بودیم جذاب نبود. از آنجا كه بعضی از دوستانمان نیز در جریان تظاهرات ششم بهمن دستگیر و تبعید شده بودند، احساس حقارتی داشتیم و معتقد بودیم كه باید یک اتفاق جدیدی رخ دهد و تحولی بهوجود آید كه تأثیرگذار باشد.»
همافران مصمم بودند که نقشی فعالتر ایفا کنند و از اینرو تصمیم به انجام کاری بزرگ گرفتند. «با هماهنگی و مشورت دوستان و یاران همفكر خود قرار بر این شد كه با هماهنگی یكدیگر در مدرسه علوی حاضر شده و با لباس نظامی در مقابل امام در مدرسه دخترانه رفاه رژه برویم. برادر محمد طاهریفر از جمله همافران مؤمن و ازجانگذشتهای بود كه مقدمات این بیعت را با دفتر امام در مدرسه رفاه برای روز 19 بهمن هماهنگ كرده بود. بعد از آنكه تاریخ روز بیعت قطعی شد، با بچهها و نیروهای همفكر خودمان در لجستیكی مهرآباد، ستاد نیروی هوایی در خیابان پیروزی و قصر فیروزه هماهنگ كردیم. بعضی با لباس نظامی نیروی هوایی و بعضی دیگر هم با لباس شخصی آمده بودند و قرار بود كه لباس نظامی خود را در مدرسه علوی بپوشند و بعد از آن، همهی دوستان رأس ساعت 9 صبح جمع شدند، در یک تشكیلات نظامجمع وارد مدرسه رفاه شویم.»
ذرهای ترس در دلها نبود
سرتیپ ابوالقاسم بدوی نیز ماجرای آن روز را به یاد داشت و میگفت: «یادآوری آن لحظهها و ساعات برای من بهوجودآمدن یک احساس عجیبی است كه تا پایان عمر هرگز فراموشش نمیكنم. در طول سالها خدمتم در ارتش آن رژهای كه در آن روز انجام دادم به یاد ندارم كه در سالهای قبل از آن و سالهای بعد از آن انجام داده باشم. گویا پاهای من مال خودم نبود، آنچنان محكم بر زمین میخورد كه گویا سنگ را خرد میكرد. هرگز ذرهای ترس در وجود پرسنل قرار نداشت، در حالی كه ممكن بود هر لحظه نیروهای امنیتی رژیم و یا گارد جاویدان وارد عمل شود، اما قدرتِ توكل به خداوند و امیدواری به هدفی كه انجام میدادیم، جایی برای دلهره و اضطراب در دلها باقی نگذارده بود.»
به نظرش، در قلبها اتفاقی افتاده بود. «به محض آنكه همه همافران سرود خمینی ای امام را سَر دادند، اشكی بود كه از دیدگان مردم سرازیر میشد. طول خیابان ایران جمعیت موج میزد و تا ابتدای كوچهای كه مدرسه رفاه در آن قرار داشت مردم عاشق و دلسوخته با ذكر صلوات و دعا برای طول عمر امام و سلامتی پرسنل نیروی هوایی با شعارهای انقلابی به استقبال برادران نیروی هوایی میآمدند.»
نیروی هوایی و اشاره به چند عنوان کتاب
غلامرضا علیبابایی در کتاب «تاریخ نیروی هوایی ایران» (انتشارات آشیان) سیر تاریخی این واحد نظامی و چگونگی تشکیل و توسعه و بالندگی آن را بازخوانی میکند. این کتاب با دیباچهای کوتاه و فصلی مقدماتی، با درنگ بر اندیشه پرواز در اساطیر و ملل ایران باستان و نیز اشاره به نخستین پرواز بالون در کشور ما و تأملی بر بحث اهمیت هواپیما در پشتیبانی از قوای زمینی شروع میشود و روایت خود را در سه دوره تاریخی (سه بخش)، دوران رضاشاه پهلوی، دوران محمدرضاشاه پهلوی و دوران انقلاب (از 1357 تا اوایل دهه 1380) پیش میبرد. این کتاب با پیوستی نسبتاً مفصل، با مرور نام فرماندهان نیروی هوایی ایران در سالهای پیش و پس از انقلاب و نیز مجموعهای از اطلاعات مفید درباره ارتش کشور ما به پایان میرسد.
نباید ناگفته گذاشت که نیروی هوایی، پس از بیعت با امام خمینی (ره)، در آزمونهای دیگری که بعدتر سر راهش قرار گرفت نیز سربلند شد و خلبانان کشور ما کارنامه درخشانی هم در مواجهه با دشمن متجاوز و هم در تقویت توان دفاعی و رزمی کشور از خودشان ارائه دادند. درباره کوششها و مجاهدتهای خلبانان کشور ما در سالهای جنگ تحمیلی، میتوان به عناوینی مثل «پرواز تا دیدار با خدا»، «بر بلندای سپهر»، «عقابان در بند»، «شاهدان سپهر آشیان»، «انتخابی دیگر» و «از تبار آسمان» اشاره کرد.
نظر شما