رمان «خدمتکار» نوشته کاترین استاکت، درباره زنان شجاعیست که در برابر رفتارها و باورهای نادرست ایستادند و نویسنده با احترامی عمیق و حس همدردی از آنها و آنچه بر آنها گذشت، میگوید.
داستان حول محور آرزوهای اسکیتر در جریان است؛ دختر جوانی که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده و دوست دارد تبدیل به نویسنده بزرگی شود؛ اما همه آرزوهایش با خواست مادرش برای ازدواج او، خاموش میشود. او که آینده را از دست رفته مییابد، پس از گذار از ناامیدی و یاس، به دید تازهای از اطرافیانش دست مییابد. او در طول داستان از نفوذ دیگران رها میشود و میآموزد که برای زندگیاش تنها خودش است که باید تصمیمگیرنده باشد. اسکیتر درمییابد که زندگی و راحتی خانوادههای سفیدپوست در گرو خدمتکارانِ سیاهپوستیست که همیشه خنده بر لب دارند و با ظاهر خستگیناپذیر و انعطافپذیر همواره مشغول کار هستند؛ اما هرروز مورد بدرفتاری و تبعض نژادی قرار میگیرند. او تصمیم میگیرد کتابی را براساس زندگی آنها بنویسد. اسکیتر نوشتن را آغاز میکند و هرچه بیشتر در این مسیر پیش میرود، چیزهای زیادی درباره خود و اطرافیانش میفهمد.
کامل شامل 34 فصل است و روایت داستان در هر فصل به صورت اول شخص و در میان راویان (آبیلین، مینی و اسکیتر) در رفت و برگشت است. روایتها رُک و پوستکنده و کاملا صادقانه هستند و همین مسئله باعث میشود که مخاطب با داستانی باورپذیر مواجه بوده و از همه مسائل باخبر باشد.
کاترین استاکت در رمان «خدمتکار» با پرداخت کامل شخصیتهای اصلی، ارائه ویژگیهای خاص هر شخصیت و قرار دادن آنها در موقعیتها و شرایط متفاوت، احساساتِ عمیق همچون عصبانیت، انزجار، خوشحالی، احترام، شرم، ترس، اضطراب و ... در مخاطبان برمیانگیزد. این کتاب درباره زنان شجاعی است که در برابر رفتارها و باورهای نادرست ایستادند و نویسنده با احترامی عمیق و حس همدردی از آنها و آنچه بر آنها گذشت، میگوید.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«صبحِ دوشنبه سرِ کارم برمیگردم. تمام طول راه، تمرین میکنم که چه بگویم و چه کار کنم. باید بروم توی آشپرخانه... بگویم که میدانم حرف اضافی زدهام... کیفم را روی صندلی میگذارم... میگویم که به من مربوط نیست، نباید دخالت میکردم... بعد... بعد باید بگویم معذرت میخواهم، سختترین جایش همین است.
وقتی صدای پایِ خانم سلیا را توی راهرو میشنوم، آمادهباش میایستم. نمیدانم انتظار چه چیزی را داشته باشم؛ اینکه عصبانی بشود یا سرد و بیتفاوت برخورد کند یا شاید صاف بایستد و دوباره اخراجم کند. تنها چیزی که میدانم این است که اول باید خودم صحبت کنم.»
کاترین استاکت(1969)، نویسنده آمریکایی و فارغالتحصیل زبان انگلیسی و نویسندگی خلاق است. نخستین کتاب او به نام «خدمتکار» که نوشتن آن حدود 5سال به طول انجامید، درباره خدمتکاران رنگینپوست در دهه 1960 میلادیست که در شهر جکسون ایالت میسیسیپی آمریکا در خانه سفیدپوستان کار میکنند. این کتاب بیش از 100 هفته در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار داشت و تاکنون به 42 زبان ترجمه شده است.
آراز ایلخچویی(آبان 1358- شهریور 1398)، فارغالتحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی بود که ترجمه کتابهای «زن، غذا و خدا»، «مقبرهی مومیایی» و «خدمتکار» از او به چاپ رسیده است.
رمان «خدمتکار» نوشته کاترین استاکت، در 700 صفحه، با شمارگان 550 نسخه، به قیمت 299 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد گالینگور، با ترجمه زندهیاد آراز ایلخچویی و از سوی نشر آموت منتشر شد.
نظر شما