یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۲
اولین شاعران ایران طبیعت‌سرا بودند

شاعران سده‌های نخستین شعر فارسی که متعلق به سبک خراسانی هستند، توجه خاصی به طبیعت داشته‌اند و آثار به جای مانده از آنها توانسته با زیبایی و مهارت، مخاطبان را پس از قرن‌ها به وجد آورد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شعر فارسی در سده‌های نخستین حیات خود آفاقی و برون‌گرا بود و شاعران مانند نقاشانی دقیق به نسخه‌برداری از طبیعت و دنیای بیرون می‌پرداختند.

شاعران به کرات در وصف طبیعت شعرسرایی می‌کردند و حتی در زمینه‌های غیر از طبیعت یعنی در مواجهه با مجردات باز از طبیعت الهام می‌گرفتند. این امر سبب می‌‌شد طبیعت به نوعی تشخص پیدا کند و عنصری اصلی در تصاویر شعری شود.

میزان دلبستگی شاعران سبک خراسانی به طبیعت یكسان نبوده و به عنوان نمونه قیاس شعر فرخی سیستانی با ابوالفرج رونی می‌تواند نماینده خوب این اختلاف باشد. فرخی تلاش می‌کرد مسائل بیرون از حوزه طبیعت را با کمک تصویرهای انتزاعی لطافت بیشتری ببخشد و ابوالفرج رونی می‌کوشید طبیعت ملموس را با تصویرسازی‌های زیبا پیش چشم آورد.

رودکی از جمله شاعران سده چهارم بود که در اشعارش طبیعت را با تمام زیبایی‌هایش به همراه دنیای شگفت‌انگیز رنگ‌ها پیش چشم آورده است. وی به بهار این‌گونه زیبا اشاره کرده و گفته است: «آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب/  با صد هزار نزهت و آرایش عجیب/ چرخ بزرگوار یكی لشكری بكرد/ لشكرش ابر تیره و باد صبا نقیب/ نفاط برق روشن و تندرش طبل‌زن/ دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب/ خورشید را ز ابرو مدد روی گاه گاه/چو نان حصاری كه گذر دارد از رقیب»

رودکی بهار را دارای خصلت‌های حیات انسانی می‌داند. چرخ بزرگوار لشكری فراهم آورده است، در این لشكر كه ابر تیره است، باد صبا نقب لشكر است، برق روشن به منزله نفاط است و تندر طبل زن است و ابر مانند انسان سوگوار می‌گرید. رعد چون عاشق و خورشید نیز از زیر ابر، یک زندانی است كه از مراقب خود حذر دارد...

فردوسی، سراینده شاهنامه در اثر گرانبهای خود کوشیده تصویر را وسیله‌ای برای القای حالت‌ها و نمایش لحظه‌ها قراردهد. در طول رویدادهای این حماسه، بارها خورشید طلوع و غروب می‌كند و با اینكه فردوسی مجال هر گونه دراز سخنی و اطناب در این زمینه را دارد، از حد نیازمندی مقام هیچ‌گاه تجاوز نمی‌كند و اغلب با ترسیم یک خط، تركیب عمومی شعر را از هنجار پسندیده‌ای كه دارد، بیرون نمی‌آورد. «چو خورشید تابنده بنمود تاج / بگسترد كافور بر تخت عاج» فردوسی در اوصاف طبیعت مقصدش آن بود كه زمان و مكان حوادث حماسه خود را مقرر کند. « كه مازندران شهر ما یاد باد / همیشه بر و بومش آباد باد/ كه در بوستانش همیشه گل است / به كوه اندرون لاله وسنبل است/ هوا خوشگوار و زمین پرنگار/ نه سرد و نه گرم همیشه بهار/ نوازنده بلبل به باغ اندرون / گرازنده آهو به راغ اندرون»

منوچهری، از دیگر شاعران سبک خراسانی را باید شاعر طبیعت خواند که با همان شور و هیجانی كه زیبایی‌های بهار را می‌ستود، جادویی‌های خزان را نیز توصیف می‌کرد. تصویرهای شعری منوچهری اغلب، حاصل تجربه‌های حسی این شاعر است و طبیعت در دیوانش زنده‌ترین وصف‌ها را داراست «فرو بارید بارانی ز گردون / چنان چون برگ بارد به گلشن/ و یا اندر تموزی مه ببارد / جراد منتشر بر بام و برزن»  

در شعرهای دقیقی نیز شاهد پیوستگی با طبیعت هستیم. تصویر در شعر دقیقی نه تنها زیبا و تازه بلكه نموداری از جلوه‌های گوناگون است. «به زیر دیبه سبز اندر آنك / ترنج سبز و زرد از بار بنگر/ یكی چون حلقه‌ای از زر خفچه است / یكی چون بیضه‌ای بینی ز عنبر»

گرایش به وصف طبیعت پس از سبک خراسانی نیز در ادبیات فارسی ادامه یافته و به عنوان نمونه طبیعت در شعر حافظ جنبه نمادی و سمبليک دارد و در شعر معاصر نیز شاهدیم که در شعر نیما تمام گل‌ها و گیاهان نغمه‌سرا هستند یا اشعاری که از سهراب سپهری به یادگار مانده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها