شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۱
کندل به شدت شیفته مفاهیم روانکاوی است/ ارائه یک دیدگاه جدید به نام زیست شناسی ذهن

کندل به شدت شیفته مفاهیم روانکاوی است و در تمام حیات علمی‌ خود تلاش کرده تا جایگاه‌های مغزی مرتبط با مفاهیمی‌ مانند ناخودآگاهی را کشف کند و رویکرد وی در این حوزه، یک رویکرد ریداکشنیستیک یا همان کاهش گرایانه است.

 غلامرضا چلبیانلو  مترجم کتاب «ذهن بیمار: مغزهای نابهنجار در مورد ما چه می‌گویند؟» در گفت‌وگو با الهام عبادتی خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) درباره این اثر بیان کردشاید گام اول برای معرفی این اثر، معرفی نویسنده کتاب حاضر یعنی اریک کندل باشد. کندل دانشمند عصب شناس سرشناس اتریشی است که بعد از بحران جنگ جهانی و حمله نازی‌ها به این کشور، همانند بسیاری از یهودیان آن عصر، به آمریکا مهاجرت کرد. در آنجا ابتدا در رشته تاریخ تحصیل کرد و سپس به واسطه ارتباط عاطفی با دختری که والدینش روانکاو بودند، به شدت علاقمند به روانکاوی شد و تصمیم گرفت روانکاو شود. وی برای وصول به این هدف، ابتدا به تحصیل در رشته شیمی‌پرداخت و از آنجا وارد پزشکی شده و در انتها در روانپزشکی ادامه تحصیل داد تا بتواند یک روانکاو شود. اما در میان تلاش خود برای رسیدن به هدف، با مطالعات حوزه زیست شناسی و به ویژه علم عصب شناسی آشنا شد و تحت تاثیر یکی از اساتید خود، به نام گروندفست، برای مطالعه ذهن، به مطالعه در حوزه عصب شناسی روی آورد و در این میان که به دنبال بررسی جایگاه عصب شناسی و مغزی مفاهیم روانکاوانه فرویدی بود، به مطالعه در حوزه حافظه پرداخت و در سال 2000 موفق به دریافت جایزه نوبل پزشکی شد.

او با بیان اینکه کندل، به شدت شیفته مفاهیم روانکاوی است و در تمام حیات علمی‌ خود تلاش کرده تا جایگاه‌های مغزی مرتبط با مفاهیمی‌ مانند ناخودآگاهی را کشف کند افزود: برهمین اساس به صراحت عنوان کرده است که فروید نیز در همین مسیر تلاش می‌کرد اما پیشرفت‌های کنونی در عصر وی وجود نداشت، بنابراین اگر فروید در عصر کنونی زندگی می‌کرد، قطعا یک عصب شناس می‌شد نه یک روانشناس یا روانپزشک. رویکرد وی در این حوزه، یک رویکرد ریداکشنیستیک یا همان کاهش گرایانه است یعنی برای درک کل، ابتدا اجزای آن را مورد مطالعه قرار داده و و با درک مکانیسم فعالیت اجزا، می‌توان الگوی ارتباطی این اجزا در پدیدآیی عملکرد کل را تبیین کرد. برهمین اساس وی از یک رویکرد جدید به نام زیست شناسی ذهن یاد می‌کند.

به گفته این مدرس دانشگاه، کندل به عنوان یک عصب روانپزشک تلاش کرده است تا بیماری‌های روانپزشکی و کارکردهای روانشناختی را از منظر زیست شناختی و مغز مورد بررسی قرار دهد، برای این منظور از همان منطق و رویکرد کاهش گرایانه استفاده می‌کند، یعنی معتقد است بیماری‌های روانی، چیزی جز از اختلال در مغز و فرایندهای آن نیستند، بنابراین برای درک بهتر بیماری‌های روانی، بهتر است نابهنجاری‌های مغزی مورد مطالعه قرار گیرند و بنیان‌های عصب شناختی مولفه‌های اصلی هر یک از اختلالات روانی به دقت مورد بررسی قرار گیرند. این دیدگاه باعث شده است تا کندل کتاب حاضر را با عنوان « مغز بیمار» نامگذاری کند.

چلبیانلو یادآور شد: به عبارت بهتر، کتاب حاضر یک مجموعه ارزشمند در باب آسیب شناسی روانی است که در آن مولف تلاش کرده است به زبانی بسیار شیوا و ساده فرایندهای زیرساز مربوط به بروز بدکارکردی‌های روانی را توضیح دهد و همانند منطق استفاده از برهان خلف، با درک نابهنجاری‌های رخ داده در مغز، و پیامدهای آسیب شناختی آن، بتوان عملکرد بهنجار روانشناختی را درک و تبیین کرد، برهمین اساس نیز، وی در عنوان کتاب توضیح داده است که :«مغزهای نابهنجار درباره ما چه می‌گویند». بنابراین کتاب حاضر یک کتاب آسیب شناسی روانی است که به بیانی شیوا و سلیس، مبانی عصبی و زیستی برخی از مشکلات روانشناختی مورد بررسی علمی‌ قرار داده و دیدگاهی نوین را در اختیار متخصصان این حوزه قرار می‌دهد.
 
او درباره مخاطبان هدف کتاب هم توضیح داد: کتاب محتوای تخصصی داشته و در گام اول برای متخصصان حوزه سلامت روان به ویژه روانپزشکان، روانشناسان و عصب شناسان مفید خواهد بود. اما با توجه به این که زبان نگارش کتاب بسیار ساده و شیوا بوده، مطالعه کتاب حاضر، قطعا برای تمام افرادی که علاقمند به حوزه اختلالات رفتاری و روانپزشکی بوده و یا به نحوی با بیماری‌های این حوزه درگیر هستند، بسیار مفید بوده و می‌تواند اطلاعات ارزشمندی را درباره درک ماهیت عصب شناختی و مبانی زیستی اختلالات توصیف شده در این کتاب را فراهم کند. بنابراین مطالعه کتاب حاضر را به تمامی‌متخصصان روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب و پژوهشگران علاقمند به بیماری‌های روانی توصیه می‌کنم، چرا که کتاب ایده‌های بسیار جالب و نوینی را درخصوص پژوهش درباره بیماری‌ها،  در اختیار این افراد قرار می‌دهد.
 
چلبیانلو با بیان اینکه با توجه به شیوع بسیار بالای مشکلات روانی و چالش‌های مربوط به سلامت روانی، و وجود مطالب زرد و گاها نادرست و گمراه کننده درباره این بیماری‌ها، ارایه اطلاعات صحیح و علمی‌به زبانی همه فهم و ساده آن هم توسط متخصصان سرآمد، یک ضرورت انکار ناپذیر است تاکید کرد: بنابراین، یکی از پیش فرض‌های ذهنی کندل در تدوین این اثر، دقیقا عمومی‌سازی دانش پیچیده مربوط به علت شناسی بیماری‌های روانی است. برای مثال در فصل دوم این کتاب، دغدغه‌های ذهنی افراد و خانواده‌های درگیر بااختلال اوتیسم چنان به شیوایی توصیف شده و در ادامه عوامل مهم تاثیرگذار بر پدیدآیی و همچنین نحوه تعدیل مشکلات این بیماران ارایه شده است که بسیار مفید و جالب است. هرکدام از فصل‌های این کتاب با یک چنین منطقی تهیه شده است که تلاش کرده است تا درک از ماهیت بیماری‌های روانی را هم برای متخصصان این حوزه تسهیل کند و هم به زبانی عامه، آگاهی عموم از این اختلالات را افزایش دهد.
 
این مترجم در پایان گفت: دیدگاه‌های متناقض و متعددی درباره مکانیسم‌های پدیدآیی و سبب شناختی مربوط به بیماری‌های روانی وجود دارد، آنچه در این کتاب نویسنده به دنبال آن بوده، ارائه یک دیدگاه جدید به نام زیست شناسی ذهن بوده است به نحوی که واقعیت زیستی این بیماری‌ها را به تصویر کشیده و نشان دهد نمی‌توان نقش عوامل زیستی و مغزی در پدیدآیی علایم بیماری‌های روانی را نادیده گرفت و درهمین راستا، چگونگی عملکرد عوامل زیستی عصبی در صورت بندی بیماری‌های روانی به خوبی به تصویر کشیده است؛ البته لازم به ذکر است در این کتاب به هیچ وجه منکر نقش عوامل روانشناختی و اجتماعی – فرهنگی در بیماری‌های روانی نیست، بلکه نویسنده تلاش دارد خاستگاه عصبی و زیستی اختلالاتی مانند اوتیسم، افسردگی، دو قطبی، اسکیزوفرنی، اضطراب، آلزایمر و پارکینسون و در انتها فرایند آگاهی را با تکیه بر جدید ترین یافته‌های علوم اعصاب و علم ژنتیک در اختیار متخصصان و علاقمندان قرار دهد. 
 

 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها