ایرانیان در گذشته با تدارک فراوان، واپسین چهارشنبه سال را گرامی میداشتند. جشنهایی که چهارشنبهسوری نامیده میشد اما بیش از همه آیینهای نوروزی، رنگ زنانه داشتهاند. جشنهای نوروزی در ایران، از واپسین چهارشنبه سال کهنه آغاز میشود و با جشنهای ویژه سیزدهمین روز سال نو پایان مییابد.
این روایت کارلا سرنا، جهانگرد زن ونیزی که در دوره ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده است، از یک جشن نوروزی با فرارسیدن این آیین دیرینه در ایران، نهتنها ما را در میانه آن جشنها به روزگار گذشته میبرد که دریچهای پیش رویمان میگشاید تا از آن راه با حضور زنان در آیینهای نوروزی روبهرو شویم.
بررسی منابع تاریخ اجتماعی ایران بهویژه در دو سده اخیر، یافتههایی تازه از پیوند میان جشنهای نوروزی با حوزه زنان به ما وامیگذارد. در این بررسی با شگفتی درمییابیم که برخی از آیینها و مناسبتهای یادشده اساسا رنگ و لعابی زنانه داشتهاند؛ به گونهای که از آن بهعنوان «زنانههای یک آیین دیرینه» میتوان یاد کرد و رنگ حضور تاریخی زنان را در جشنهای نوروز براساس منابع تاریخی جست.
جشنهای نوروزی در ایران، از واپسین چهارشنبه سال کهنه آغاز میشود و با جشنهای ویژه سیزدهمین روز سال نو پایان مییابد. ایرانیان در گذشته با تدارک فراوان، واپسین چهارشنبه سال را گرامی میداشتند. جشنهایی که چهارشنبهسوری نامیده میشد اما بیش از همه آیینهای نوروزی، رنگ زنانه داشتهاند. چرا؟
به روشنی نمیتوان بیان کرد آنچه اما مشخص است منابع تاریخی از برنامهها و جشنهایی در این میانه نام بردهاند که تماما زنانه بودهاند. عبدالله مستوفی، کارگزار خوشنام دولتی در دورههای قاجار و پهلوی اول و نگارنده کتاب «شرح زندگانی من» دراینباره چنین مینویسد «شب چهارشنبه آخر سال، در خانهها آتشافروزی میکردند و زنها به این کار خیلی علاقه داشته، مقداری بوته در یک سمت حیاط کپهکپه میگذاشتند و آتش میزدند و از روی آنها میپریدند.
این جستوخیز دو سه بار از سر تا ته تکرار میشد و این ذکر را هم در ضمن میگفتند: غم برو، شادی بیا! محنت برو، روزی بیا! در دفعه بعد این ذکر را که آتش مخاطب آن بود، باید بگویند: زردی من از تو، سرخی تو از من / سرخی تو از من، زردی من از تو». جزییات بیشتر از حضور و بروز زنان در آیینهای گوناگون چهارشنبهسوری را از دریچه توصیفهای جعفر شهری، تاریخنگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم میتوان دریافت. او در کتاب «طهران قدیم» هنگام توصیف «آداب شب چهارشنبهسوری»، با اشاره به تخلیه و تعویض آبهای حوضهای خانهها مینویسد «قبلا زنها ظروف دمدستی و سپس هرچیز کثیف شستنی خود، مانند البسه، علی الخصوص لباسهای زیر را داخل هم شسته و آب کشیده به روی بند پهن میکردند و به نیت اتصال خانواده از بغل به همشان گره میزدند.»
روایت این تاریخنگار برجسته به گونهای است که گویی در روزگار قدیم بهویژه در تهران عصر قاجار، چهارشنبهسوری یک آیین زنانه بوده است. او در این توصیف از آدابی چون «آب دباغخانه»، «حمام جهودها»، «چلهبری»، «قلیاب سرکه»، «توپ مروارید»، «بزک شب»، «فالگوش» و «قاشقزنی» نام میبرد که ویژه زنان بودهاند؛ درحالیکه پیش از این، تنها دو سنت «فالگوش» و «قاشقزنی» را در دسته کارهایی برمیشمردیم که زنان در گرامیداشت واپسین چهارشنبه سال انجام میدادهاند. آگاهی درباره برخی از این آداب که زنان ایرانی در گذشته انجام میدادهاند، میتواند تصویری جذاب از آیینهای زنانه نوروزی در تاریخ ایران به دست دهد؛ بهویژه آنکه بخشی از آداب یادشده، از آندسته باورهای همگانی جامعه برمیآمده است که امروزه به دلیل رشد آگاهیها برافتادهاند.
نخستین کار بعدازظهر سهشنبه پایان سال، به روایت جعفر شهری، آن بود که «سحرزدهها و سیاهبختها و بختبستهها، مثل دختران و بیوهزنان خانهمانده روانه دباغخانه شده تا آب آنرا بدست آورند و رسوم این کار چنین بود که هریک کوزه یا شیشهای برداشته رخت و کفش کهنه پوشیده جلوتر را پوشیده در اطاقی که درش رو به جنوب باز شود جمع شده از آنجا با هم حرکت بکنند و سخنانشان تا دباغخانه همه از بریدن و دریدن و شکستن و ریشهکن کردن و پر دادن و سوزاندن و بیرون کردن و مانند آن باشد تا به دباغخانه برسند، مانند «حاج میرآغا درخت عرعرش را انداخت». «ربابهخانم پر چادرش به میخ در کوچه گرفت درید.» ... و آنقدر از این حرفها بزنند تا به دباغخانه برسند. در این اعتقاد که این سخنان در راه ابطال سحر و گرفتاری و بستگی موثر و خود مبطل سحر و جادو و سبب رفع گیر و گره کار میباشد تا از در دباغخانه وارد شده به کار بپردازند.»
حمام جهودها، از دیگر آداب چهارشنبهسوری در گذشته به شمار میآمده است «برای ابطال سحر و کارگشایی و رفع بستگی بخت زنان بیوه و دختران به خانه مانده در بعدازظهر این روز بود رفتن به حمام کلیمیها و آب از چهار گوشه آن گرفتن و با آن غسل کردن و بدن را خشک نکرده لباس پوشیدن و متذکر به نام مادر موسی (یوخابه) شدن و به خانه بازگشتن که آخرین چاره کارشان معلوم شده بود». شهری در بیان جزییات سنت «چلهبری» اینگونه روایت میکند «دیگر چلّهبری دختران و زنانی که به خانه ماندنشان به خاطر چلهای بود که به سرشان افتاده بود و دیگر عروس شدههایی که حامله نمیشدند و زنهایی که نطفه در رحمشان قرار نگرفته، یا بچه سقط کرده یا بچه مرده میزائیدند.
علت اولی این بود که در عروسی خانه بعد از برگزاری زفاف به حجله عروس و داماد داخل شده بودند و چله عروس به سرشان افتاده بود، و سبب آبستن نشدن دومیها اینکه یا بچه مرده زائویی را بغل کرده یا کسی به دشمنی موش مرده یا مرغ سربریده به اطاقشان برده بود که باید چلهبری بکنند. به این شیوه که در چهار کنج حمام «البته همان حمام کلیمیها» ایستاده کسی به دیوار آب پاشیده آنها سر و تنشان را زیر شتک، یعنی قطرات و ذرات از دیوار برگشته بگیرند و خشک نکرده لباس بپوشند و تا رسیدن به خانه اسم پدر موسی، یعنی (عمران) به زبانشان باشد». مهیا کردن قلیاب سرکه و پاشیدن آن در چهار گوشه اتاق همراه با خواندن برخی وردها و دعاها، دخیلبستن بر توپ مروارید در میدان ارگ یا میدان نقارهخانه و سرانجام بزک شب چهارشنبهسوری با هفت قلم آرایش، از دیگر آداب زنانه این جشن هیجانانگیز و ریشهدار به شمار میآمد. زنان با برآوردن این آداب و سنتها آرامآرام خود را مهیای سال نو میکردند.
نظر شما