معصومه نفیسی در گفتوگو با ایبنا بیان کرد:
استات در داستانش به قضاوتنکردن از روی ظاهر افراد اشاره دارد
معصومه نفیسی، مترجم دو اثر کودک از ایپریل استات با عناوین «سفارش شگفتانگیز مادربزرگ» و «بهترینِ بهترین دوستان» گفت: استات به ما نشان میدهد که مهربانی را علاوه بر کلام، در عمل هم ببینیم. بعد از نجات بچهآهو، حیوانات درباره خرسی حرفهای مثبتی میزنند؛ حتی بزرگبودن او را که پیش از این، عیب میدانستند و میترسیدند، حالا حُسن او میدانند.
ترجمه این دو اثر از ایپریل استات چطور در کارنامه فعالیت شما وارد شد؟
لازم است قبل از جواب به این سوال بگویم که از نظر من کتاب خوب چیست؟ بهنظرم کتاب خوب در درجه اول باید سرگرمکننده باشد و لذت خواندن به کودک بدهد. تأثیرگذار باشد، کشش و تعلیق ایجاد کند، امید بدهد، باعث بدبینی، ترس، اضطراب و خشونت نشود، مطلقگرایی و تقدیرگرایی را به کودک منتقل یا تزریق نکند. بنابراین برای انتخاب کتاب، بهدنبال داستانهایی میگردم که موضوعاتشان جهانشمول باشد؛ یعنی در هر زمان و مکانی بگنجند، مثل: عشق و دوستی، همدلی و مهربانی، تشویق به صلح، اجتناب از جنگ، خشونت و نژادپرستی. همچنین داستانهایی که نگاه جنسیتی به کودک نداشته باشند؛ یعنی نگاه به دختران و پسران و تواناییهایشان یکسان باشد. داستانهایی که کودک را تشویق کنند به تفاوتهای فردی، اجتماعی و قومی احترام بگذارد. برایم مهم است که نکتههای روانشناختی در داستان مطرح شده باشد؛ بهطوری که کودک با خواندن آن کتاب بتواند احساساتش را بهتر بشناسد و به راهحلهایی برای کنترل آنها برسد. کودکان تشویق شوند به اطرافشان دقیق نگاه و با تفکر و تأمل راهحل پیدا کنند؛ اما نکته مهمتر اینکه همه این مسائل در قالب داستان باشد: خیلی زیرپوستی، ظریف و غیرمستقیم؛ البته که برای انتخاب کتاب، تصاویر هم نقش خیلی مهمی دارند. تصاویر باید زیبا، گویا و پویا باشند تا بتوانند حالوهوای داستان را بهخوبی منتقل کنند.
درباره کتابهای خانم ایپریل استات، باید بگویم که بهصورت اتفاقی و در گشتوگذارهایم در سایت آمازون به کتاب «سفارش شگفتانگیز مادربزرگ» برخوردم. اول، جذب تصویر کتاب و عنوان آن شدم و بعد، خلاصه داستان، رتبهای که خوانندگان به کتاب داده بودند و نظراتشان نظرم را بیشتر جلب کرد. کتاب را در یوتیوب پیدا کردم تا بتوانم کل داستان را بخوانم؛ از آن خوشم آمد و کتاب دیگر را که همان «بهترینِ بهترین دوستان» بود هم پیدا کردم. هر دو کتاب به موضوع دوستی، مهربانی، همدلی و احترام به تفاوتها میپردازند. هر دو درباره دوستی، مهربانی و درک متقابل هستند و خیلی ظریف مسائل روانشناختی را مطرح میکنند و راهحل میدهند.
عنوان اصلی کتاب «سفارش شگفتانگیز مادربزرگ» متفاوت از عنوان ترجمه شده است. چطور شد که عنوان کتاب تغییر کرد؟
بله، درست است. عنوان اصلی کتاب همان سفارش مادربزرگ است؛ یعنی: «مهربانی را تقسیم کن و نوری بتابان یا شمعی روشن کن». سفارشی شگفتانگیز که در ابتدا کوکو و خرسی متوجه عمق پیام آن نشدند و همان برداشت سطحی را داشتند که نزد حیوانات بروند و به آنها شیرینی و فانوس هدیه بدهند؛ ولی وقتی داستان پیش میرود، کوکو و خرسی بهصورت خودجوش بچهآهو را نجات میدهند و او در پناه مهربانیشان قرار میگیرد. در بخشهای پایانی داستان، خرسی به این نتیجه میرسد که: «مهربانی، عشقی است که میشود بهجای هدیه به کسی بخشید.»، درواقع آنها به مفهوم عمیق پیام مادربزرگ پی میبرند. من فکر کردم عنوان اصلی کمی شعارگونه است و با توجه به اینکه کل داستان حول محور پیام مادربزرگ و مفهوم آن است، این عنوان را انتخاب کردم که امیدوارم برای کودکان جذابتر و رساتر باشد.
استات در داستان اشاره میکند که کوکو و خرسی از جنبههای مختلف با هم تفاوت دارند؛ اما در مهمترین چیزها شبیه به هم هستند که ویژگی مهربان بودن یکی از آنهاست. به نظر شما مهربانی و محبت واقعا میتواند تا حدود درخور توجهی، تفاوتها را کنار بگذارد؟
بله، استات در شروع داستان به تفاوتها و شباهتهای کوکو و خرسی اشاره دارد: خرسی، بزرگ، کمرو و خجالتی و کوکو، کوچولو و شجاع است؛ اما هر دو مهرباناند. بهنظر من، معمولاً کسی که مهربان است، پذیرش و انعطافش در برابر تفاوتهای دیگران میتواند بیشتر از بقیه باشد. البته داستان نمیخواهد روی این نکته تأکید مستقیمی داشته باشد و آن را پررنگ کند.
آیا واقعا خجالتی بودن میتواند دلیل خوبی برای ارتباط برقرار نکردن با بقیه و دوستی نداشتن و تنها بودن کودکان باشد؟
بهنظر من استات در این داستان روی خجالتیبودن هم مانوری نداده و تأکیدی نداشته است. غیر از شروع داستان، در هیچ کجای دیگر از خجالتیبودن خرسی صحبتی نشده و نشانهای نمیبینیم. بهنظرم خرسی از بازخورد رفتار دیگران با خودش است که منزوی شده و خجالت میکشد یا شجاعتش را ندارد که برای دوستی با دیگران قدم پیش بگذارد؛ اینجاست که همراهی و شجاعت کوکو برای خرسی دلگرمی میشود و آنها سعی میکنند به کمک یکدیگر به سفارش مادربزرگ عمل کنند. داستانهایی مانند این اثر میتواند گزینه کاربردی برای خانوادهها باشد تا کودکان خجالتی خود را از لاکشان بیرون بیاورند؟
البته فکر میکنم این داستان روی خجالتیبودن یا نبودن کودکان تأکیدی ندارد؛ ولی در کل، داستانهایی که بهصورت غیرمستقیم به مسائل روانشناختی میپردازند، به والدین، مربیها و کودکان کمک زیادی میکنند. اینطور داستانها سن نمیشناسند و برای همه مفید هستند: هم والدین و مربیها و هم کودکان.
به نظر شما چرا حیوانات نوع مهربانی اولیه خرسی را که برایشان هدیه درست کرده بود نپذیرفتند؟
بهنظرم حیوانات قضاوتی سطحی و شتابزده داشتند. از جثه بزرگ خرسی این برداشت را داشتند که او حتماً میخواهد کلک بزند و بدجنس است. استات در قالب داستان به قضاوتنکردن از روی ظاهر افراد اشاره دارد.
مامانآهو در جایی از قصه میگوید: «کمک شما به بچهآهو نشان داد که راستی راستی چقدر مهربانید!». آیا ایپریل استات به دنبال این بود که نشان دهد شرط مهربان بودن با بقیه، ابتدا بروز عملی آن است نه کلامی؟
فکر میکنم استات به ما نشان میدهد که مهربانی را علاوه بر کلام، در عمل هم ببینیم. بعد از نجات بچهآهو، حیوانات درباره خرسی حرفهای مثبتی میزنند؛ حتی بزرگبودن او را که پیش از این، عیب میدانستند و میترسیدند، حالا حُسن او میدانند. او را شجاع و همراه، دلسوز و مهربان میبینند و همه اینها در عمل اتفاق میافتد: یعنی در نجات بچهآهو!
کتاب «بهترینِ بهترین دوستان» اثر دیگری از استات است که باز هم در همان مسیر اهمیت دادن به دوستی و تلاش برای حفظ این رابطههاست. قلم این نویسنده را در روایت یک قصه کودکانه آموزنده چطور دیدید؟
بله، داستان این کتاب هم در راستای اهمیتدادن به دوستی و تلاش برای حفظ رابطههاست. بهنظرم تفکر و زبان خانم استات، همان تفکر و زبان «ارتباط بدون خشونت» است که مارشال روزنبرگ مطرح کرده است. طبق این الگوی ارتباطی، ابتدا گفتهها، شنیدهها و رفتارها را دقیق مشاهده میکنیم و بدون هرگونه قضاوت و ارزیابی، آنها را خیلی ساده بیان میکنیم. سپس، احساس خودمان را از آنچه مشاهده کردهایم بیان و مشخص میکنیم احساسی که بیان کردهایم به کدام یک از نیازهای ما مرتبط است. در آخر، تقاضایی را که از طرف مقابلمان داریم، مطرح میکنیم. بهنظرم خانم استات بهخوبی از عهده این موضوع برآمده است؛ آنجا که پدر پاپی این تکنیک و مهارت را با پاپی تمرین میکند و به او میگوید: «بهترین دوست واقعی دوست دارد احساس تو را بداند.» و به پاپی پیشنهاد میکند با هم تمرینی انجام بدهند.
به عنوان مترجم آثار، به نظر شما چه نکتهای در داستانهای این نویسنده در نگاه مخاطب پررنگتر میشود؟
در کتاب «سفارش شگفتانگیز مادربزرگ»، به مسئله «قضاوت» و مفهوم «مهربانی» پرداخته شده است. در کتاب «بهترینِ بهترین دوستان»، استفاده از تکنیک «ارتباط بدون خشونت» پررنگتر است.
همانطور که اشاره شد این داستان هم به «دوستی» میپردازد. چرا پاپی حس مالکانه به کلمنتین داشت؛ ولی کلمنتین دوستیاش را وسیعتر میدید؟
کودکان با یکدیگر متفاوتاند و بهنظرم نباید به آنها برچسب زد. آنها هم گاهی مانند بزرگترها به دنبال پیداکردن دوست صمیمیاند؛ دوستی که فقط برای خودشان باشد. البته کودکانی هم هستند که ارتباطهای وسیعتر را میپسندند و اتفاقاً هر چه دوستان بیشتری داشته باشند، لذت بیشتری میبرند. احتمالاً پاپی در گروه اول است و کلمنتین در گروه دوم.
نوع دوستی پاپی را ما میتوانیم در کودکان به وضوح ببینیم که مالکانه علاوهبر اشیا، به دنبال تصاحب افراد هم هستند و حتی این را درباره پدرومادرشان هم میبینیم که دوست دارند صرفا به آنها توجه کنند نه کسی دیگر. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
بهنظرم در این مورد هم کودکان با هم فرق دارند. هم ویژگیهای درونی و فردی هر کودک با دیگری متفاوت است و هم سن کودک میتواند تعیینکننده باشد. در کل، نمیتوان همه را مثل هم دید. حس مالکیت در بزرگترها هم دیده میشود؛ برای مثال مالکیت مرد بر زن و برعکس و خیلی چیزهای دیگر.
این کتاب میتواند گزینه مناسبی برای مطالعه در مهدکودکها و دبستانها باشد. نظر شما چیست؟
بله، به عقیده من هم گزینه مناسبی است برای آموزش مهارتها و تکنیکهای درست ارتباطی.
میگویند «نه گفتن» را از کودکی به بچهها آموزش دهید و این مطلب میتواند بر این هم صدق کند که صحبت کردن و گفتوگو برای حل مشکلات را هم باید در کودکی به کودکان یاد داد. داستانهای استات آیا این ظرفیت را دارند که ابزار کمکی برای این آموزشها باشند؟
البته در این دو کتابِ استات، به مهارت «نه گفتن» اشارهای نشده است؛ ولی آموزش تکنیک و مهارت گفتوگو و صحبتکردن برای حل مشکلات، آموزش خیلی مهم و لازمی است و داستانهای استات در این زمینه ظرفیت بالایی دارند.
تصویرگری هر دو اثر را خودِ استات انجام داده است. در مواجهه اول با کتابها و دیدن تصاویر آن چه حس و برداشت و نظری درباره تصویرگری او داشتید؟
تصاویر این دو کتاب در عین حال که زیبا هستند و رنگها جذاب و شادند، پر از حسوحال و حرکتاند و بهخوبی فضای داستان را ترسیم میکنند. برای مثال: با دیدن تصویرهای کتاب «بهترینِ بهترین دوستان»، احساس غم، شادی، عصبانیت و تنهایی پاپی و همدلی پدر را حس میکنیم یا در کتاب «سفارش شگفتانگیز مادربزرگ»، احساس تنهایی خرسی و همدلی کوکو را درک میکنیم. زاویه دید تصویرگر در برخی تصاویر تغییر میکند؛ مثلاً نمایی از فراز درختان جنگل داریم که کوکو و خرسی با خستگی در برف راه میروند. در آن تصویر بهخوبی احساس آنها را لمس میکنیم.
آیا اثر دیگری در دست ترجمه دارید؟
بله، چند اثر در دست ترجمه است و چند اثر در مرحله آمادهسازی و چاپ که موضوعات گوناگونی دارند؛ ولی فعلاً هیچکدام از این نویسنده نیستند.
نظر شما