وی به خبرنگار ایبنا گفت: چقدر خوب بود اگر در مدرسه برای پرورش بهتر دانشآموزان و حتی آموزش بهتر درسها، به فن قصهگویی توجه بیشتری میشد و آموزش قصهگویی به مدرسان و معلمان جزو برنامههای اصلی آموزش و پرورش قرار می گرفت اما متأسفانه غیر از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که به این موضوع اهمیت فراوانی داده و بهترین قصهگوها را در خود پرورش داده است و قصهگویی را مناسبترین ابزار آموزشی غیرمستقیم میداند، هیچ ارگان آموزشی دیگر به اهمیت این موضوع پی نبرده و اقدامی مستمر انجام نداده است.
مؤلف کتاب «تأثیر قصه و قصهگویی بر هوش نوجوانان» با اشاره به اهمیت و جایگاه افسانههای عامیانه و ادبیات شفاهی در قصه گویی گفت: متلها و افسانهها آیینه تمام نمای تجربههای زندگی، سنتها و رفتارهای مردم در تاریخ هستند. میتوان گفت بیمها و امیدها، کشمکشهای انسان با طبیعت، با انسانهای دیگر و با خود، در این بخش از ادبیات شفاهی بازتاب پیدا کرده است.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکری استان ایلام ادامه داد: کودکان و نوجوانان با شنیدن افسانههای عامیانه با فراز و نشیبهای اساسی زندگی و راههای روبه رو شدن با آنها آشنا می شوند. اگر چه امروز افسانهها را خیال میپندارند، اما روزگاری آنها بخشی از باورهای حقیقی انسان بودهاند که درونمایه این افسانهها حاوی ریزترین و ژرفترین مسائل تربیتی است.
داور قصهگویی جشنوارههای قصهگویی کانون با اشاره به تعدد اقوام و تنوع زبانها و گویشها و لهجهها در کشور تصریح کرد: ایران از اقوام متعدد با فرهنگها و خردهفرهنگها و گویشها و زبانها و لهجههای متفاوتی تشکیل شده که در جای جای کشور پهناورمان گستردهاند و هر قوم، گنجینهای غنی از ادبیات شفاهی و بومی در سینه خود پنهان دارد و قصهگویی بومی با توجه به خاستگاه اجتماعیاش، آموزههای بومی، ارزشهای قومی، دینی و گروهی را رواج میدهد که از طریق آن میتوان به کشف خویشاوندی انسان و اقلیم و چگونگی تاثیر طبیعت، جغرافیای تاریخی و پیدایش باورداشتها و ارزشهای بومی دست یافت.
وی با اشاره به راههای حفظ و نگهداری، احیا و تقویت فرهنگ و خردهفرهنگ بومی محلی و انتقال آن به مخاطبان گفت: پرداختن به قصههای بومی، امکانی مناسب و زیبا برای احیا و نگهداری فرهنگهای محلی است. خردهفرهنگهایی که بخشهایی بزرگ از فرهنگ ملی را تشکیل میدهند. قصهگو با انتخاب قصهای از فرهنگ گذشتگان به روایت پیشینه فرهنگ و آداب و رسوم اقوام و طوایفی میپردازد که ممکن است مخاطب با آن زیاد آشنا نباشد. قصهگویی بومی به طور معمول به اسطورهها و افسانهها و شخصیتهای آن منطقه و محل میپردازد و دستاوردهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، قومی و بومی آن منطقه را به زبانی شیرین و هنرمندانه بازگو میکند.
وی ادامه داد: قصهگو میتواند میراث قومی و دگرگونیها و چرخشهای باوری، اعتقادی و اجتماعی منطقهای را که در آن زندگی میکند به زبان و کلامش پژواک دهد و تاریخ شگفتآور فرهنگی و اعتقادی کنشها، اعتقادات، آرمانها واقعیتهای زندگی، باورها، ارزشها، ناکامیها، آرزوهای نایافته و هنجارها و... را برای مخاطب بازگوکند.
هاشمی درخصوص ضرورت قصهگویی بومی برای مخاطبان گفت: قصهگویی بومی ضمن انتقال هنجارها و ارزشهای محلی و منطقهای از نسلی به نسل دیگر با زبانی شیرین و جذاب موجب تقویت و قدرت حافظه ملی و قومی نیز میشود و به یاری آفرینشهای کلامی خود بر تداوم حیات فرهنگی در میان کودکان و نوجوانان میافزاید و موجب تداوم حیات فرهنگی میشود.
وی ضمن اشاره به اهمیت ادبیات شفاهی در قصهگویی تصریح کرد: قصه و حکایتهای شفاهی، منبع اصلی قصه گوییاند و قصه بومی محلی هر منطقه مادر ادبیات آن منطقه به شمار میرود، زیرا نخستین قصهها و اشعاری که کودکان می شنوند از فرهنگ همان محل سرچشمه میگیرد.
هاشمی ادامه داد: قصهگویانی که به گفتن اینگونه قصهها علاقهمندند قصههایی را انتخاب میکنند که ضمن اشاره به ارزشهای قومی و اقلیمی، بر گستره شناخت مخاطب از زندگی پیرامونش میافزاید و قصهگویی بومی، به سنتها اصالت میدهد و میراث شفاهی که یادگاری از گذشتگان است را حفظ میکند.
هاشمی بیان کرد: انصافاً کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این راستا گامهایی بسیار محکم برداشته و با اجرای فعالیت قصهگویی به عنوان یک ابزار مهم فرهنگی در مراکز فرهنگی هنری و جشنوارهها، مخاطبان خود را با فرهنگ و تاریخ دیرینه این مرز و بوم آشنا ساخته و در این راه پرشیب و فراز موفق هم بوده است.
وی گفت: قصهگویی موجب تقویت و تثبیت پیوند میان نسلهای گذشته با نسل امروزی شده است. نسل امروز با آداب و سنن گذشتگان آشنایی کامل ندارد و از دنیای آن روزها خالی از ذهن است. قصه گویی کمک میکند تا پلی میان این نسلها به وجود بیاورد و میان نسل گذشته و امروز انقطاع فرهنگی به وجود نیاورد. مخاطب وقتی در جریان قصهگویی به عنوان شنونده مستقیم و مخاطب اصلی قرار میگیرد به سادگی و راحتی از کلام راز آلود و شیرین قصه گو وارد دنیای گذشتگان میشود و شناختی مناسب از فرهنگ، آداب و رسوم و زبان به دست میآورد.
هاشمی با اشاره به نوع پوشش و ارتباط آن با قصهگویی با گویش محلی گفت: قصهگویی معمولاً با پوشش متناسب با منطقهای که گویشوران در آن جا زندگی میکنند همراه است و قصه گو با پوشش آن منطقه به بیان قصهاش میپردازد.
این مدرس دورههای قصهگویی معمولاً پوشش به عنوان بخشی از خردهفرهنگ با گویش ارتباطی نزدیک و علت و معلولی دارد و به عنوان یک مکمل ارتباطی میتواند به فضاسازی قصه در ذهن مخاطب کمک و شنونده را در لایهها و مکانهای قصه همراهی تا با شخصیتها همذات پنداری کند تا آرام آرام بتواند تا پایان قصه، با قصهگو همراه شود و مخاطب در تمام لحظهها با قصه همراه بوده و در شرایط محیطی قصه قرار گیرد.
نظر شما