«خانهای با عطر ریحان» روایتی داستانی از خاطرات شهید مدافع حرم، محمدهادی ذوالفقاری به قلم الناز نجفی به چاپ دهم رسید.
محمدهادی شب شهادت امام هادی علیهالسلام به دنیا آمد و در زندگیاش شیفته شهید ابراهیم هادی شد. از فعالیت در کف بازار تهران و فلافل فروشی تا مهاجرت به حوزه علمیه نجف و حضور در جبهههای جنگ علیه داعش کنار حشدالشعبی، در ۲۶ سال فراز و نشیب زندگیاش رقم خورد. طبق وصیتش در وادیالسلام نجف و نزدیک مولایش امیرمؤمنان به خاک سپرده شد و در کنار مزار یادبود ابراهیم هادی در بهشت زهرا هم یادبودش را ساختهاند.
آنچه در «خانهای با عطر ریحان» میخوانید روایت داستانی و مستند از فراز و نشیب زندگی شهید «محمدهادی ذوالفقاری» است که «الناز نجفی» در قالب روایت اول شخص، منِ هادی ذوالفقاری، از زبان شهید و به نیت عشق و ارادت محمدهادی به امام دهم گرد آورده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
توی آن شبِ خنکِ پاییزی، دستانم را به اطراف باز کردم، سرم را رو به آسمان گرفتم و نفسهایی عمیق کشیدم! ناگهان به یاد یکی از جملههایی افتادم که آیتالله کشمیری در کتاب خاطرات خود نوشته بود: «وادیالسلام؛ عطری، چون عطر ریحان دارد!»
با یادآوری آن جمله، واقعاً به نظرم رسید بوی سرمستکننده و بینظیر ریحانهایی تازه چیده شده، در اطراف پخش شده است. بو کشیدم و وجودم سرشار از لذت شد!
آنجا مثل بهشتی بر روی زمین، بیمثال و توصیفنشدنی بود! به حال کسانی که در دلِ آن، آرام گرفته بودند غطبه خوردم و یکآن حسی شیرین درونم را پُر کرد!
افکار و دلبستگیهای دنیاییام را از ذهن و دلم بیرون ریختم و زیر خاکهای وادیالسلام دفن کردم.
نظر شما