حجتالاسلام رضایی در ابتدای صحبتهایش در معرفی خود گفت: زادگاه من روستای «اَکنلو» در اطراف کبوترآهنگ همدان است؛ با این حال در تهران بزرگ شدم. من زندگی خود را وقف کتاب کردهام و کتابخانه بزرگی در همان روستای زادگاهم دارم که بسیاری از پژوهشگران از مناطق مختلف به آنجا میآیند. از بچگی شیفته و علاقهمند به کتاب بودم و مادرم سهم عظیمی در ایجاد آن کتابخانه برای من داشت. پدرم کشاورز بود و من هم کشاورزی را از وی یاد گرفتم.
وی ادامه داد: تاکنون نزدیک به 85 عنوان کتاب از من به چاپ رسیده است. باید بگویم بیشتر پولهایی که از کار کردن در حوزههای مختلف به دست میآوردم، صرف تجهیز کتابخانه، خرید و اهدای کتاب میشد. باید بگویم هنوز هم شوق خرید کتاب دارم و هر پولی که به دستم بیاید برای خرید کتاب صرف میکنم تا در کتابخانه روستا قرار گیرد.
رضایی درباره کتابخانهای که در روستای زادگاهش بنا کرده است، توضیح داد و گفت: خاطرم هست وقتی کتابخانه را در دهه 70 راهاندازی کردیم، افرادی از مناطق مختلف به آنجا میآمدند و به دلیل آنکه جاده روستا آسفالت نبود، شبها در آنجا میماندند و ما از آنها پذیرایی میکردیم. همین کتابخانه باعث شد تا درخواست برق، آب و گاز بکنیم. به نظرم تأسیس کتابخانه باعث عمران و آبادانی روستا شد. هماکنون نزدیک به 25 هزار عنوان کتاب در این کتابخانه موجود است و به نوعی بزرگترین کتابخانه روستایی کشور شناخته میشود.
وی اضافه کرد: استقبال مردم از این کتابخانه در طول سالهای گذشته بسیار خوب بوده است و با حضورشان در آنجا حال و هوای متفاوتی پیدا میکردند. خیلیها برای پیدا کردن پاسخی برای سؤالاتشان به آنجا میآمدند و همین موضوع به شدت به رونق کتابخانه کمک کرد. همیشه به این موضوع فکر میکنم که چقدر خوب است هر کسی در زادگاه خود و روستای محل زندگیاش یک کتابخانه بنا کند تا از این طریق نشر دهنده علم و آگاهی در بین مردم باشد. بدون شک هر کسی کار را آغاز کند، خداوند نیز برکتی فراوان به کارش میدهد.
این نویسنده و شاعر درباره آخرین کتابی که نوشته است، توضیح داد: از کودکی به باباطاهر علاقه بسیاری داشتم و مطالعات زیادی در مورد این شاعر انجام دادهام. نزدیک به 25 سال درباره او خواندم و در یکی از آخرین کتابهایم به شرح ابیات او پرداختم. جالب است که بدانید، در همین کتاب یکی از اشعار باباطاهر را با قرآن تطبیق دادم. «خداوندا از آن روزی که ما را آفریدی/ به غیر معصیت چیزی ندیدی/ خداوندا به حق هشت و چهارت/ ز ما بگذر، شتر دیدی ندیدی» معادل این ابیات، آیه «ان الانسان لفی خسر» است. علاوه براین، میبینید که باباطاهر، خداوند را به هشت و چهار قسم داده است. این موضوع نشان میدهد که باباطاهر 12 امامی بوده است.
وی در پاسخ به سؤالی درباره اینکه کدام کتابش را بیش از بقیه دوست دارد، گفت: همه کتابهایم را دوست دارم. مثل کسی که بچههایش را دوست دارد و نمیتواند بین آنها فرقی قائل شود. یکی از کتابهایم، 5 رساله در خصوص زندگی اباعبدالله الحسین است. یکی از رسالههای آن درباره خنده است تا عدهای نگویند اسلام دین گریه و اندوه است. خندیدن اگر موجب غفلت نشود، هیچ ایرادی ندارد. رساله دیگر آن درباره گریه است و در آنجا به این نکته پاسخ دادم که آیا تشیع گریه میکند؟ پاسخ این است که با این گریه، ظلم ستیزی فراموش نمیشود. رساله سوم شرح خطبههای امام حسین علیهالسلام است. من 300 نفر از کسانی که در کربلا همراه با امام حسین به شهادت رسیدند را با سند و مدرک بیان کردم چرا که به نظر میرسد 72 شهید در کربلا به نوعی غلط مشهور است. در رساله پنجم نیز سخنان حضرت از ابتدای حرکت تا لحظه شهادت گردآوری شده است.
وی همچنین درباره برنامه خود برای آینده این کتابخانه گفت: امیدوارم این کتابخانه را در آینده تجدید بنا کرده و یک قرائتخانه بزرگ درخور آن برایش بسازم. هنوز هم برایش رویاهای زیادی دارم.
نظر شما