نگاهی به کتاب «شش فصل» تالیف اللهکرمخان حیاتداوودی؛
بازماندگان خوانین حیات داودی و تکرار ادعا درباره مالکیت جزیره خارک/ نخستین تاریخنگاری بلوک حیات داود
اللهکرمخان حیاتداوودی مردی باسواد و فرهیخته بود و از افکار فئودالی فاصله داشت. او همیشه سرگرم مطالعه و تألیف و تصنیف و ترجمه کتاب بود. وی در این کتاب نشان میدهد طرفدار اصلاح افکار آدمیان، علمیاندیشیدن همراه با تدین برای ورود به دنیایی بهتر و زندگی آبرومندتر برای ایرانیان است.
فصول کتاب درباره اهمیت علم، نقد عوامگرایی، مسئله خوابدیدن و رؤیا، حفظ الصحه و بهداشت است. این کتاب پس از فهرست به سپاسنامه و مقدمه و یادداشت فرزند مؤلف، یک چهره جنوبی/ یادداشت امیرحسین حیاتداودی و مقدمه مصحح میپردازد. کتاب در شش فصل تنظیم شده است. در بیان حال خود و سبب تألیف و تصنیف کتاب، دانش چیست، تنقید در اعتقاد عوام، در بیان شجاعت و شهامت و خصوصیات آن، سبب خوابرفتن و خوابدیدن و حفظ صحت فصلهای ششگانه کتاب را دربرمیگیرد. فهرست اعلام، منابع و مآخذ و پیوست تصاویر پایانبخش کتاب را دربرمیگیرد.
نویسنده نشان میدهد طرفدار اصلاح افکار آدمیان، علمیاندیشیدن همراه با تدین برای ورود به دنیایی بهتر و زندگی آبرومندتر برای ایرانیان است. این اثر را میتوان یکی از حلقههای فکر اصلاحی ایرانی در اواخر دوره قاجار در جدال میان افکار سنتی و جدید دانست و طی آن به بخشی از چالشهای موجود در این زمینه پی برد.
اللهکرمخان حیاتداودی فرزند حیدرخان بندرریگی بود. وی در سال 1270 خورشیدی در دهستان رودحله از توابع بندرریگ به دنیا آمد و به تاریخ 20 فروردین 1320 در شیراز درگذشت و مزارش در نجف اشرف است. او به مدت هشت سال در مکتبهای سنتی در بندرریک به کسب علم پرداخت. در فصل اول این کتاب هنگام معرفی دوره تحصیلی خودش، اطلاعات زیادی از وضع کلاس و نحوه درسآموزی و مشغله ملای مکتب ارائه میکند و از فحوای نوشتههایش روشن میشود در مکتبهای سنتی افزون بر آموزش قرآن، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی جزء کتابهای درسی بوده است. مؤلف در این کتاب بهویژه در فصل سوم برای شاهد چند بار نمونهها مثالهایی از گلستان سعدی آورده است.
او مردی باسواد و فرهیخته بود و از افکار فئودالی فاصله داشت. او همیشه سرگرم مطالعه و تألیف و تصنیف و ترجمه کتاب بود. آثاری که از او منتشر شده، عبارتاند از: شش فصل، حفظ الصحه برای مدرسه متوسطه، ترجمه فارسنامه ابن بلخی، عادات ملل عالم دارای عکسهای متعدد، تاریخ جنگ اروپ.
اللهکرمخان حیاتداوودی این کتاب را در 28 سالگی و در سال 1296 خورشیدی نوشته است. نویسنده طی فصول ششگانه این کتاب، درباره اندیشههای عوامی در جامعه و لزوم علمی نگریستن به مسائل دیدگاههای خود را عرضه کرده است. فصول کتاب درباره اهمیت علم، نقد عوامگرایی، مسئله خوابدیدن و رؤیا، حفظ الصحه و بهداشت است. نویسنده نشان میدهد طرفدار اصلاح افکار آدمیان، علمیاندیشیدن همراه با تدین برای ورود به دنیایی بهتر و زندگی آبرومندتر برای ایرانیان است. این اثر را میتوان یکی از حلقات فکر اصلاحی ایرانی در اواخر دوره قاجار در جدال میان افکار سنتی و جدید دانست و طی آن به بخشی از چالشهای موجود در این زمینه پی برد.
فصل اول این کتاب به گونهای نخستین تاریخنگاری بلوک حیاتداود است؛ زیرا افزون بر معرفی مؤلف، تاریخچهای مختصر از طایفه و خاندانهای حکومتگر حیاتداودی از عصر صفوی تا دوره خویش را نیز بیان کرده است.
مؤلف ضمن انتقاد از بطالت در زندگی، در این کتاب نشان میدهد دغدغهاش این بود که: «اخلاف خود را به شاهراه انسانیت هدایت کند» و آنها را به «پیروی از قواعد مدنیت» متقاعد نماید. بنابراین در این کتاب به دنبال راهحلی برای مفید گذراندن زندگی خود و مردم وطنش در صفحات جنوب کشور بوده است.
کتابهای تاریخی، جغرافیایی، قصه و حکایات، اشعار شاعران دوره معاصر و قدیم، منابع انگلیسی و کتابهای اخلاقی مانند «معراج السعاده» از آثار مورد علاقه مؤلف بوده است که از محتوای این کتابها نیز تأثیرپذیری داشته و نقلقولهایی داشته است.
به طور کلی در این کتاب مؤلف در فصل اول صداقت و شکستهنفسی خود را نشان میدهد که به صراحت و بیپرده به انتقاد از خود و جامعه اطراف میپردازد. او در یک فصل کوتاه و در سرتاسر کتاب یکی از دغدغههایش دانشاندوزی بوده است (فصل دوم). باورهای خرافی مردم را به چالش کشیده و به انتقاد از اعتقادات منفعلکننده عوام پرداخته است (فصل سوم). به تحسین شجاعت و شهامت پرداخته (فصل چهارم) و نظرات دانشمندان درباره انواع خواب و رؤیا را بررسی کرده و به نقد نظرات جامعه اطرافش در اینباره پرداخته است (فصل پنجم). او نگران صحت و سلامت و آینده مردم جامعهاش بوده است و در این راه در فصل پایانی کتاب تقلای بسیاری کرده است.
افزون بر مقدمه مفصلی که مصحح درباره زندگی، آثار و حیات نویسنده انجام داده، بهتفصیل درباره حیاتداود نیز مطالبی نگاشته است. این کتاب بر اساس چاپ سربی موجود از این کتاب تصحیح شده است.
نگاهی به پیشینیه خاندان حیات داوود
خاندان حیات داوود که بعد از خاندان زعابی و خاندان مذکوری در بندرریگ و توابع آن از اواسط دوره قاجار به قدرت و تسلط دست پیدا کرده بودند بیش از یکصد سال در آن ناحیه به عنوان ضابط و نیز به عنوان حکام محلی حضور داشته و در نزد افکار عمومی به عنوان خان محل شناخته میشدند. ظهور این خاندان در ناحیهای که بنام آنان حیات داوود نامیده شد ناشی از خلا قدرتی بود که با سقوط خاندان آل مذکور در بوشهر بوقوع پیوست و همچنین ناشی از ساختار سیاسی و اداری حکومت قاجار بود که اداره امور نواحی را به ضابطین محلی واگذار میکرد. تحت تاثیر شرایطی همچون وقوع انقلاب مشروطیت، جنگ جهانی اول و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی خاندان حیات داوود در بندرریگ موفق به تحکیم قدرت و حاکمیت خود شد و در این جهت نقش حیدرخان حیات داوودی غیرقابل انکار است.
در همین دوره است که آنان بدون اطلاع حکومت مرکزی ایران اقدام به عقد قراردادهای اقتصادی و سیاسی به نمایندگان انگلیس اقدام کرده و بهطور مثال بخشهایی از ناحیه حیات داوود مثل معادن سنگ جزیره خارک و دشت قیر در گناوه را به انگلیسیها اجاره داده و حتی مسئولیت حفظ امنیت تاسیسات انگلیسی را در منطقه برعهده میگیرند. در دوره سلطنت رضاشاه دولت مرکزی با تاسیس نهادها و ادارات دولتی همچون بخشداری، گمرک، ژاندارمری و مدرسه و دارایی در جهت مهار قدرت خوانین حیات داوود و بسط قدرت حکومت مرکزی اقدام نموده و حتی ادعای مالکیت خوانین حیات داودی را رد کرده و نسبت به ثبت اسناد مالکیت ناحیه بنام دولت ایران اقدام کرد. پس از سقوط رضاشاه و در طول دهه بیست خوانین حیات داوود به هبری فتحالله خان و با استفاده از شرایط کشور به احیای قدرت خویش و بازسازی حاکمیت خویش در ناحیه اقدام کرده و مجددا موضوه حق مالکیت خویش را مطرح کرده و تقاضای ثبت اراضی منطقه بنام خود را داده و در تحولات سیاسی ناحیه همچون نهضت جنوب در سال 1325 شمسی نقش محوری ایفا کردند.
در طول سالهای دهه بیست تا سی براثر گسترش فقر و ناامنی از یکسو و فشار و اجحاف خوانین حیات داوودی بسیاری از مردم بندرریگ و توابع مهاجرت کرده و به مناطقی همچون خوزستان مهاجرت کردند. بخشداری بندرریگ در این دهه تعطیل شده و به گناوه منتقل شد و شهر بندرریگ از رونق افتاد ولی قاچاق بیشتر شد. در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق فتحالله خان تحت نظر دولت قرار گرفت. اوج اختلافات خوانین حیات داوود با دولت محمدرضا پهلوی از اواسط دهه سی شروع شد. در این دهه جزیره خارک به عنوان پایانه صادرات نفت ایران مورد توجه دولت قرار گرفت و تجهیز و راهاندازی آن شروع شد که با مخالفت و ادعاهای مالکیت خوانین حیات داوود مواجه شد و دوباره تنش پدیدار شد. نتیجه این تنش آن شد که دولت مرکزی ادعاهای خوانین حیات داوود را رد کرد و در مقابل فتحالله خان به مخالفان پهلوی پیوست و نهایتا به اتهام مشارکت در قیام عشایر فارس در سال 1342 خورشیدی به اعدام محکوم شد.
انگیزه فتحالله خان در مخالفت با حکومت پهلوی این نبود که با استبداد و دیکتاتوری مبارزه کرده و در جهت دموکراسی گام بردارد بلکه وی از این جهت که دولت مرکزی ادعاهای وی در خصوص مالکیت ناحیه حیات داوود و مخصوصا جزیره خارک را قبول نداشت برآشفته و ناراضی بود وگرنه نه وی و نه سایر خوانین حیات داوود دغدغه دموکراسی و تحولخواهی نداشته و خواهان تداوم مناسبات ارباب رعیتی و حفظ قدرت خود در ناحیه حیات داوود بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم شرایط بهگونهای رقم خورد که بازماندگان خوانین حیات داوودی قادر به تکرار ادعاهای خود درباره مالکیت جزیره خارک نشدند و اگر هم چنین میکردند دولت مرکزی اهمیتی به چنین ادعاهایی نمیداد. در این مجال فقط یک سئوال بی پاسخ باقی میماند و آن اینکه اگر بزعم برخی محققان همچون جناب دکتر عبدالله شهبازی جزیره خارک ملک موروثی خوانین حیات داوود بوده است پس چگونه است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آنان دیگر هیچ ادعایی در این خصوص تکرار نکردند و نخبگانی همچون ایشان برای اعاده این حق خوانین حیات داوود اقدامی نکردند؟ واقعیت این است که آنها ضابط منطقه از سوی ناصرالدین شاه قاجار بودند و نه مالک آن و این همان مطلبی است که در فرمان مظفرالدین شاه هم بدان اشاره شده و حکومت پهلوی بدان بدرستی استناد میکرد.
کتاب «شش فصل» تالیف اللهکرمخان حیاتداوودی با تصحیح علیرضا خلیفهزاده در 392 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه از سوی انتشارات آیات منتشر شد.
نظر شما