دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۹
خاطرات آزادگان، روایت ایمان و ایستادگی

از میان ناشران حوزه فرهنگ مقاومت، انتشارات یا زهرا(س) عناوین بسیار جالبی درباره شهدای شاخص دفاع مقدس، و انتشارات پیام آزادگان نیز روایت‌هایی خواندنی درباره پایداری و مجاهدت آزادگان ما در اردوگاه‌های رژیم بعث به نمایشگاه کتاب امسال آورده‌اند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ اغلب آثار انتشارات خط هشت در حوزه ادبیات پایداری را می‌توان به دو دسته، یکی خاطرات رزمندگان و دیگری پژوهش‌هایی در موضوع دفاع مقدس تقسیم کرد. از دسته نخست، یعنی خاطرات و تاریخ شفاهی، می‌شود به کتاب‌هایی مثل «ما شنیده‌ها را دیده‌ایم» درباره رزمنده جانباز صالح ایلات، «همه راه‌های رفته» با موضوع مرور خاطراتی از جانباز رزمنده علی ایلات و نیز «بی دوست به سر شد» براساس خاطرات خودش نوشت رحمان ستاری اشاره کرد. همچنین در کارهای پژوهشی نیز، سه کتاب «پرنیان حضور» که تحقیقی با موضوع نقش و ابعاد مختلف مشارکت زنان در دفاع مقدس است، «به سوی نور» که مناطق عملیاتی غرب و شمال‌غرب کشور را معرفی می‌کند و نیز «روایت مقاومت» که مروری بر مهم‌ترین حوادث جنگ تحمیلی است، کارهای قابل اعتنایی به نظر می‌رسند.
 
روایت‌هایی از بزرگان دفاع مقدس، از چمران تا آوینی
آنچه درباره انتشارات خط هشت گفته شد، تا حدی درباره انتشارات یا زهرا(س) نیز صدق می‌کند و بیشتر عناوین تولیدی این نشر، در دسته خاطرات جای می‌گیرند. البته نگاهی به کتاب‌هایی که این انتشارات در غرفه‌اش در معرض دید گذشته، به نوعی مرور نام جمعی از فرماندهان بزرگ ما در جنگ تحمیلی و شهدای شاخص کشور ماست. عناوینی که با «چمران مظلوم بود» و «ممد نبودی» شروع می‌شود و به «نمی‌توانست زنده بماند» درباره سردار شهید مهدی باکری، «لبیک در آسمان» درباره خلبان شهید عباس بابایی، «من اینجا نمی‌مانم» درباره فرمانده شهید حسن باقری، «از برف تا برف» درباره شهید مهدی زین‌الدین و «زندگی با فرمانده» درباره سردار سرافراز جبهه ما حاج حسین خرازی می‌رسد.
 
در بخشی از کتاب «چمران مظلوم بود» می‌خوانیم: دکتر زمانی که عصبانی می‌شد می گفت «عزیز»، بالاترین دشنامش بود و آن را به کسی که خیلی او را ناراحت می‌کرد، می‌گفت. تنها در دو مورد دیدم دکتر کلامی غیر از «عزیز» بگوید… [یک بار آن] در جلسه‌ای که با بنی‌صدر در اهواز داشتیم، اتفاق افتاد. ملک‌زاده که مشاور نظامی بنی‌صدر بود، به بنی‌صدر گفته بود که «باید عراقی‌ها را با بمب ناپالم بزنیم.» دکتر مخالفت کرد. شهید رستمی که همراه دکتر بود عصبانی شد، خطاب به ملک‌زاده گفت: «شما دانش نظامی ندارین.» بنی‌صدر جواب داد: «این آقا تیمسار و مشاور منه، اون‌وقت تو میگی دانش نظامی نداره؟!» در این لحظه دکتر گفت: «این تیمسار تو قدر یک گروهبان هم نمی‌فهمه.»
 
راوی اضافه می‌کند: این جا بود که دکتر و بنی‌صدر رودررو باهم بحث کردند. دکتر می‌گفت: «شما فکر نمی‌کنین که ما با کمبود تجهیزاتی که نسبت به عراق داریم و کمکی که دنیا به عراق می‌کنه، اگه یه بمب ناپالم در عراق بندازیم، عراق تمام شهرهای ایران را با ناپالم تبدیل به خاکستر می‌کنه؟!» دکتر حسابی عصبانی شده بود؛ به‌حدی که به بنی‌صدر گفت: «تو نمی‌فهمی.»  بنی‌صدر گفت: «من نمی‌فهمم؟ من مشاور نظامی دارم.» دکتر گفت: «مشاور نظامی‌ات هم نمی‌فهمه.»
 
البته ناگفته نماند که انتشارات یا زهرا(س) چند کتاب در قالب مجموعه جستار نیز دارد که از میان‌شان می‌توان به عناوینی مثل «به فرماندهی همت»، «حاج قاسم» و «تکرار یک تنهایی» اشاره کرد. نام دو کتاب نخست به خوبی موضوع محوری‌شان را نشان می‌دهد. اما «تکرار یک تنهایی» به سید شهیدان اهل قلم، شهید مرتضی آوینی اختصاص دارد و کوششی برای شناخت درست این چهره سرشناس انقلاب اسلامی است. این کتاب، چنان که از عنوانش برمی‌آید، بر تنگناها و تنهایی‌ها شهید آوینی تأمل می‌کند و این غربت را وجه پررنگی از حیات او می‌بیند.
 
خاطرات آزادگان، قصه صبر و ایمان و مقاومت
اما برسیم به انتشارات پیام آزادگان، که به شکل تخصصی بر موضوع اسرای ایرانی جنگ تحمیلی و دوران اقامت اجباری گروهی از رزمندگان ما در عراق و مرور تجربیات آنان در آن روزهای اسارت متمرکز است. البته ما معمولاً در اشاره به اسرای خودمان در جنگ تحمیلی، به درستی از الفاظی مثل «آزاده» و «آزادگان» استفاده می‌کنیم، اما این واژه‌ها نباید واقعیت تلخ ماجرا، یعنی رنج‌ها و دشواری‌هایی که آنان در دوره‌ای که در بند رژیم بعث عراق بودند به حاشیه براند. چه آنکه خواندن خاطرات این آزادگان، به خوبی به ما نشان می‌دهد که آنان چه مشقت‌ها و ستم‌هایی را تحمل کردند و نیز ما در آن سال‌ها با چه دشمن سنگدل و بی‌مروتی مواجه بودیم.
 
برای مثال در بخشی از کتاب «صدای شکستن استخوان» می‌خوانیم: در آمبولانس، من بودم و دو سرباز عراقی، که یکی راننده و دیگری نگهبان بود. وقتی از خیابان‌های شهر رد می‌شدیم، با دیدن مغازه‌ها و مردمی که در رفت‌وآمد بودند دلم برای آزادی تنگ شد. جلوی یک ساندویچ‌فروشی، آمبولانس ایستاد. راننده پیاده شد و رفت ‌به‌طرف ساندویچ‌فروشی. با خودم گفتم حتی اگر در بیمارستان هیچ کاری برایم انجام ندهند، رفتنش به خوردن یک ساندویچ خوشمزه بعد از دو سال می‌ارزد. بی‌صبرانه منتظر بازگشت راننده بودم.
 
راوی این کتاب، حسن تاجیک‌شیر، جانباز آزاده‌ای است که سال دوم جنگ اسیر شد. او در ادامه روایتش می‌افزاید: نگهبان درِ عقب آمبولانس را باز کرد که از آن به‌عنوان میز استفاده کند. راننده از راه رسید، ساندویچ و نوشابه‌ها را گذاشت روی میز. یکی از ساندویچ‌ها را خودش برداشت، دیگری را هم داد به نگهبان. برای من هیچ ساندویچی نخریده بود! با اشتها شروع کردند به خوردن. آن‌ها حتی به من نگاه هم نمی‌کردند. باد بوی ساندویچ‌ها را آورد توی کابین آمبولانس؛ دهانم آب افتاد و دلم ضعف رفت. ساندویچ و نوشابه‌شان را خوردند، با کاغذ ساندویچ سبیل‌های چربشان را پاک کردند، بعد هرکدام سیگاری روشن کردند، سوار شدند و راه افتادیم.
 
به جز «صدای شکستن استخوان»، کتاب‌های دیگر مثل «گل کاشتی عباس» با موضوع خاطراتی از آزاده ایرانی عباس حسین‌زاده خالدی، «زمان ایستاده بود» با موضوع بازخوانی خاطرات شصت نفر از اسرای ما را در اردوگاه‌های بعثی‌ها و «لبخند گمشده» که مرور خاطرات اسدالله گرامی است عناوینی‌اند که در غرفه انتشارات پیام آزادگان به چشم می‌خورند و به تازگی چاپ یا تجدید چاپ شده‌اند. اشاره به نکته خالی از لطف نیست که اسدالله گرامی، اوایل جنگ اسیر شد و یک دهه در زندان‌های بعثی‌ها ماند و در دوران اسارت، نقش مهمی در حفظ امید و روحیه سایر آزادگان ایفا کرد. «لبخند گمشده» گوشه‌هایی از زندگی این مرد دوست‌داشتنی را برای مخاطب روایت می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها