یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۹
رستگار وسواسی ستودنی در انتخاب آثار داشت

ویژگی اصلی اصغر رستگار، مترجم «جنایت و مکافات»، وسواس عجیب و ستودنی وی در انتخاب آثار برای ترجمه بود؛ به گونه‌ای که تا اثری را شایسته و ممتاز نمی‌دید به ترجمه‌اش اهتمام نمی‌کرد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درگذشت اصغر رستگار، مترجم آثار مطرحی از ادبیات جهان برای دوستداران کتاب‌هایشان تلخ است.

رستگار، سال 1328 در تهران به دنیا آمد و ترجمه را از دوران تحصیل در دانشگاه آغاز کرد. موفق‌ترین ترجمه وی که باعث شهرتش شد «جنایت و مکافات» داستایوسکی است که برگزیده کتاب سال شناخته شد.

 وی از آن دسته مترجمانی بود که در انتخاب آثار وسواس عجیبی داشت و علاقه مخاطبان و محتوای کتاب‌ها را درنظر می‌گرفت.

از ترجمه‌‌های اصغر رستگار می‌توان به «برادران کارامازف» و «جنایت و مکافات» داستایفسکی، مجموعه چهارجلدیی‌ «عهد عتیق: قصه‌ زندگی و باور یک قوم»، «عهد جدید: در بوته‌ نقد عقلی»، «در انتظار گودو» اثر مشهور بکت، «امپراتور و جلیلی» (نمایشنامه جهان‌شمول تاریخی در دو جلد و ده پرده)، «پنج نمایشنامه» اثر هنریک ایبسن، «گزارشگر رازهای نهفت»، «عیسا» نوشته شارل گنیبر، «از عدن تا تبعید» دیوید رال و «آتشی که نگرفت» جک لندن اشاره کرد.

«پنج نمایشنامه» یکی از آثار مشهور و موفق اصغر رستگار محسوب می‌شود که وی درباره آن گفته است: «ایبسن در باب ترجمه سخنی دارد که من به ویژه در ترجمه‌ی دو اثر رسمرس‌هلم و استاد معمار از آن بهره‌ی فراوان جسته‌ام. او در نامه‌ای به فردریک یرتسن به سال ۱۸۷۲ در باب ترجمه می‌گوید: ترجمه‌  درست کار هرکسی نیست، چون مار با برگرداندنِ مفهوم عبارات تمام نمی‌شود. ترجمه، در عین حال، از نو به قالب ریختن تعبیرها و استعاره‌ها ست؛ همساز کردن سبک اثر است با ویژگی‌ها و مقتضیات زبان مترجم. رنگ و بوی بیگانه‌ای که زبان مترجم از تاثیر زبان بیگانه می‌گیرد، درست مثل نغمه‌ای ناساز عمل می‌کند و نمی‌گذارد خواننده چنان که باید با متن درگیر شود. من در ترجمه‌ این دو اثر، که دومینِ آنها اثری تمثیلی-سوررئالیستی‌ست سرشار از مایه‌های شعری، به‌ویژه، با همین همساز کردن سبک اثر با ویژگی‌ها و مقتضیات زبان فارسی درگیر بودم.»

با هم بخشی از ترجمه رستگار بر پنج نمایشنامه را می‌خوانیم:
خانم لینده: (لبخند می‌زند) نورا، تو هنوز هم همان دختربچه‌یی هستی که بودی! انگار اصلا بزرگ نشده‌ای. یادم است مدرسه هم که می‌رفتیم، تو یکی مثل ریگ پول خرج می‌کردی!
نورا: (خونسرد لبخند می‌زند). اتفاقا توروالد هم همین را می‌گوید. (انگشت زنهار می‌جنباند) اما نورا کوچولو آن‌قدرها هم که همه خیال می‌کنند نُنُر و بی خیال نیست. ما هم به سهم خودمان بدبختی کشیده‌ایم. ما هم کار کرده‌ایم؛ عرق ریخته‌ایم؛ زحمت کشیده‌ایم.
خانم لینده: تو زحمت کشیده‌ای؟
نورا: آره، من! خیال می‌کنی من کم گلدوزی کرده‌ام؟ یا قلاب بافی یا کارهای دیگر؟ خیال می‌کنی من صبح تا شب نشسته‌ام خودم را باد زده‌ام؟ نه جان‌ام، من هم کار کرده‌ام، زحمت کشیده‌ام.
لابد خودت خبر داری؛ توروالد، بعد عروسی‌مان از کار دولتی کشید کنار که برود سراغ یک کار نان و آب‌دار. توی ادارات دولتی که به آدم فرصت ترقی و پیشرفت نمی‌دهند. حقوقش هم کفاف خرج‌مان را نمی‌دهد.»

اصغر رستگار، چهارشنبه، 27 اردیبهشت به دلیل سکته قلبی درگذشت و قرار است مراسم تشییع و تدفین این مترجم پرکار کشورمان اواسط هفته جاری در باغ رضوان اصفهان برگزار شود.

 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها