«خرداد نارس» مجموعه 15 داستان به قلم زهره طالبیعلی در روایت برشهایی از زندگی انسانهای مختلف است.
زنی نوزاد نارسش را زیر نخلی پنهان میکند که سالهاست بیثمر مانده، مردی مرگ مادرش را رقم میزند، دختری خواهرناتنیاش را فراری میدهد و همهشان در دوراهی زندگی با چشم بسته آینده را گاه به هوای دل و گاه به هوای عقل رقم میزنند. هرچند فضا و اتمسفر داستانها از زندگی شهری طبعیت میکند، اما ردپای نشانهها مخاطب را تا جنوب ایران، خوزستان و اهواز میکشاند.
داستان حوالی آغاز و پایان انسانهاست؛ لحظهای که باید بمیرند تا بتوانند تولد شوند و نویسنده با زبانی خلاق و تشبیهاتی زیبا این لحظات را با پایانی غافلگیرانه به نمایش میگذارد. در برشی از کتاب دختری که جان میکند امید در دلش جوانه نزد با خودش نجوا میکند: «واژهها را با چشم صدای خودم میخوانم اما صدا و لحن او توی سرم میپیچد. مسخره است، نه؟! دو بیت شعر برایم خوانده بعد من هر بیت دیگری را که میخوانم صدای او را میشنوم، مسخره است دیگر! اصلا قرار نبود از این چیزها بنویسم.....»
پیرزنی که از صدای عزاداری همسایه ملول گشته لب به شکایت وا میکند:«جوری ضجه میزنه که دل سنگ هم آب میشه. داغ مادر سخته اما اینا همش درد تنهایی، درد بی همدمیه....»
شخصیتهای داستانها مثل هزارهزار آدمی که در این کرهی خاکی زندگی میکنند، تنهایی و شکست و رنج را تجربه میکنند. به فغان میآیند اما نمیمیرند چون همهشان و البته همهمان محکوم به زندگی کردن هستیم. مگر برای یک زن چه لذتی بالاتر از مادر شدن است؟ اما در برشی زنی فریاد میزند:«دلتنگم، دلم هوایش را کرده. کم نه، خیلی!روی برگشتن هم ندارم. خودم همهی پلهای پشتسرم را خراب کردم. هرچه دنبالم آمد در را باز نکردم. هرچه بیشتر زنگ زد، بیشتر جواب ندادم. برای خودم از خانه خانم جان زندان انفرادی ساختم تا کسی بچهام نگیرد....»
نشر صاد اخیرا کتاب «خرداد نارس» را که اولین اثر چاپ شده نویسندهای جوان و نوقلم به شمار میرود را در قالب 15 داستان کوتاه و 113 صفحه با بهای 75 هزار تومان در اختیار علاقهمندان ادبیات داستانی قرارداده است.
نظر شما