از مجموعه تاریخ شفاهی پیشرفت، مدیریت جهادی منتشر شد؛
«جولان جوانمرد: خاطرات شفاهی دکتر احمد خالدی»؛ روایتی عجیب از کارنامه مدیری پرتلاش
«جولان جوانمرد: خاطرات شفاهی دکتر احمد خالدی» به زندگی احمد خالدی از مدیران جمهوری اسلامی اختصاص دارد که تا مرز وزارت پیش رفت اما در دقیقه نود فرد دیگری به جای او در وزارت بازرگانی انتخاب شد با این همه او تا زمان حیات در پستهای مهمی حضور داشت.
کتاب به زندگی احمد خالدی از مدیران جمهوری اسلامی اختصاص دارد که تا مرز وزارت پیش رفت اما در دقیقه نود فرد دیگری به جای او در وزارت بازرگانی انتخاب شد با این همه او تا زمان حیات در پستهای مهمی حضور داشت.
کتاب در کنار روایت زندگی احمد خالدی به سبب حضورش در مدیریت کلان و ارشد ارگانها و سازمانهای مختلف از کمیته انقلاب اسلامی و وزارت بازرگانی تا وزارت نفت و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، تاریخ شفاهی مقاطع مهم و حساس کشور را هم در بطن خود روایت میکند.
خلاصهای از کارنامه خالدی
خالدی در زمان پهلوی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود و در همین دوره با بعضی چهرههای سیاسی انقلابی از جمله محمود احمدینژاد آشنا شد.
بعد از پیروزی انقلاب، اولین مسئولیتش را در کنار رئیس کمیتهها، یعنی آیتاللّه مهدوی کنی در کمیتههای تازهتأسیس انقلاب برعهده گرفت. پس از آن، همراه آیتاللّه مهدوی کنی به دانشگاه امام صادق(ع) رفت و آنجا مدیر کل آموزش این دانشگاه درحال تأسیس شد. او سالها درحالیکه مورد اعتماد آیتاللّه مهدوی کنی، رئیس جامعه روحانیت مبارز بود، دانشگاه امام صادق را با کمک تنی چند از صفر بنا کرد.
بعد از آن مدت کوتاهی در سازمان پژوهشهای صنعتی مسئولیت گرفت؛ در دهه ۷۰، احمد خالدی نسبت به دهه ۶۰ ترفیع بیشتری گرفت. مدیرکل دفتر وزارتی محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنایع وقت شد. این مسئولیت مقدمهای بود تا در دولت دوم مرحوم هاشمی رفسنجانی مشاور و مدیرکل دفتر وزارتی یحیی آلاسحاق، وزیر وقت بازرگانی و سپس معاون وزیر در سازمان تازهتأسیس و مهم «بازرسی و نظارت بر قیمت کالا و خدمات» شود. سازمانی که از دانهدرشتترین صنایع دولتی و خصوصی تا کاسبهای خردهفروش باید در برابرش پاسخگو باشند. احمد با تخلفاتشان با تیغ تیز قانون مقابله میکرد و از لحاظ قانونی اختیاراتی در حد وزیر داشت. همه باید به فرمانش گوش میدادند تا سود کلان شرکتهایشان حفظ شود.
سال ۷۶ احمد خالدی به سازمان حمایت از حقوق مصرفکنندگان و تولیدکنندگان رفت. ۲ سال بعد به دانشگاه علموصنعت برگشت؛ نه معاون بود و نه رئیس، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی بود. اواخر ریاست علی لاریجانی بر سازمان صدا وسیما، احمد خالدی مدیرعامل مؤسسه سروش شد.
سالهای ۸۲ تا ۸۴ سال ۱۳۸۴ با حضور محمود احمدینژاد، او گزینه پیشنهادی وزیر بازرگانی شده ولی مجلس به دلیل فشار و لابی برخی نمایندگان پیش از آنکه کار به رأیگیری در صحن علنی بکشد او را رد کرد و در نهایت در وزارت بازرگانی مشاور ارشد مسعود میرکاظمی وزیر وقت شد. دو سالی در دانشگاه امام صادق جایگزین سیداحمد علم الهدی، معاون آموزشی دانشگاه بود تا اینکه سعید جلیلی به جای علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی آمد، جلیلی هم احمد را از دوران دانشجویی در دانشگاه امام صادق میشناخت. خود جلیلی زیر دست او از سد گزینش رد شده بود، او را به سمت معاون اقتصادی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بگمارد.
در مسئولیتی که عالیترین تصمیمات کلان در حوزه امنیت و اقتصاد را آنجا پختویز میکردند و به صحن شورا میبردند. در دوران سخت تحریم، معاونت اقتصادی حساسترین اطلاعات اقتصادی را در اختیار داشت. احمد در ستاد تدابیر ویژه اقتصادی که برای دورزدن تحریمها شکل گرفته بود با جمعی دیگر از مسئولان مهم ترین تصمیمات اقتصادی کشور را برای دورزدن تحریمها میگرفتند. با روی کارآمدن مسعود میرکاظمی در وزارت نفت هم زمان با این مسئولیت احمد معاونت بینالملل این وزارتخانه را هم به عهده گرفت و به جمع مدیران ساختمان مرکزی وزارت نفت در خیابان طالقانی پیوست...
از نکات برجسته روایتهای شفاهی راویان، سبک ویژه و اختصاصی مدیریت احمد خالدی بود که دوستانش در جای جای مصاحبهها به آن اشاره کردند. همچنین با وجود همه اختلافنظرهای سیاسی و فکری و مدیریتی مصاحبهشوندهها با هم همگی از دو کرانه عالم سیاست در یک توصیف مشترک بودند؛ توصیفی که باعث شد تمام جملات پیوندی «ای کاش... آنگاه»، در زندگی پسر و دختر و همسر و برادر و دوستان و همکاران احمد خالدی رنگ بسازد و در حد تخیل و تصور بماند.
انتشارات راهیار کتاب «جولان جوانمردان؛ خاطرات شفاهی احمد خالدی» گردآورنده محمدعلی زمانیان، تحقیق و تنظیم محمدمهدی رجبی و محمدعلی زمانیان در 453 صفحه به بهای 120 هزار تومان به چاپ رساند.
نظر شما