دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۱
این ماجرا خطای انسانی نبود

هواپیمای مسافربری را زدند و عده زیادی از مردم غیرنظامی را کشتند تا فشارها به ایران را بیشتر کنند. هدفشان بالا بردن هرچه بیشتر هزینه ادامه جنگ برای ما بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با قطعیت می‌شود گفت که آمریکایی‌ها در دوازدهم تیر ۱۳۶۷ به عمد هواپیمای مسافربری ما را هدف گرفتند و سرنشینانش را کشتند. هیچ خطای انسانی در این ماجرا وجود نداشت و جان آن ۲۹۰مسافری که ۶۶ نفرشان کودک بودند، قربانی سیاست آمریکا شد. تصمیمشان این بود که فشار به ایران را بیشتر کنند و هزینه ادامه جنگ را برای ما بالاتر ببرند. از مدتی پیش حضورشان را در خلیج فارس پررنگ‌تر کرده و عملاً با نیروهای ما درگیر شده بودند. حرف‌شان این بود که ایران باید در سیاست جنگی خودش بازنگری کند، که یعنی بدون پیش‌شرط، بدون اصرار به اینکه در این جنگ کدام طرف متجاوز و کدام طرف مدافع بوده، و بدون هیچ تضمینی آتش‌بس را بپذیرد. بعد از این جنایت، مارگارت تاچر که رئیس دولت انگلیس بود در نامه به رئیس‌جمهور آمریکا، رونالد ریگان نوشت: «به نظر می‌رسد کمترین دستاورد این حادثه این است که به مقامات تصمیم‌گیر ایران کمک می‌کند که لزوم پایان دادن به درگیری‌های خلیج‌فارس را در اولویت خودشان قرار دهند.» همچنین اهدای مدال شجاعت به فرمانده ناو وینسنس، که دستور شلیک را صادر کرده بود، شاهد دیگری است که اثبات می‌کند ماجرا نه خطای انسانی و اشتباه در تشخیص غیرنظامی بودن هواپیما، که عملی مطابق با سیاست‌های ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس بوده است.
 
جنایت وینسنس، روایت‌ها و تأملات
در کتاب «خلیج فارس» کاری از ریحانه امینی می‌خوانیم: «دیدیم چیزی روی آب آمد. رفتن جلو. جنازه یک بچه بود. حدوداً یک ساله. جنازه مسافران ایرباس ایران را از توی دریا جمع می‌کردیم. رسیدیم به خانمی که بچه‌اش را بغل کرده بود. چنان محکم گرفته بودش که بچه توی بغلش خشک شده بود. هر کاری کردیم، نتوانستیم از هم جدایشان کنیم. جنازه مسافرهای ایرباس را جمع می‌کردیم. بعضی‌ها به دستشان ساعت و انگشتر و النگو بود. اول گفتیم درشان بیاوریم. اگر در نمی‌آوردیم می‌چسبید به پوست‌شان و دیگر نمی‌شد کاریش کرد. بعد دیدیم بعضی‌هایشان سر ندارند، پا ندارند یا فقط یک تکه از بدن‌شان مانده. خانواده‌هایشان فقط از روی همین وسایل می‌توانستند بشناسندشان؛ به آن‌ها دست نزدیم.»
 
این ماجرا هم از حیث تاریخی و هم از نظر بُعد انسانی و عاطفی، ماجرای مهمی است. از نظر تاریخی مهم است، زیرا تأمل بر آن، بخشی از واقعیت‌های جنگ تحمیلی در آن مقطع زمانی را معلوم می‌کند و تصویری از سال پایانی جنگ با همه مشکلات و فشارهایش عرضه می‌دارد. اما اهمیت بُعد انسانی و عاطفی آن نیز نباید نادیده بماند. این قصه، قصه ده‌ها انسان بی‌گناه است که قربانی جنایت آمریکایی‌ها شدند و پایان غمبار و تلخ زندگیشان، بار دیگر این واقعیت زشت را نشانمان داد که برای ابرقدرت‌ها و دولت‌های بزرگ، جان انسان‌ها چقدر کم‌ارزش و بی‌اهمیت است. اما به این ماجرا، باوجود اهمیت چندگانه‌اش، توجه درخوری نشده است. در ادامه چند عنوان کتاب مرتبط با این موضوع را نام می‌بریم، اما – به دور از حرف‌های تکراری و شعارهای کلیشه‌ای – انصافاً این ماجرا هنوز جای کار و گفتنی بسیار دارد و کوشش‌های ارزشمند و قابل احترام کسانی که دست به قلم بردند و درباره‌اش نوشتند، هنوز برای تبیین عمق و بررسی زوایای مختلف جنایت وینسنس کفایت نمی‌کند.
 
 
جواد علیزاده در کتاب «عروس وینسنس» (نشر راز نهان) جنایت دوازدهم تیر ۱۳۶۷ در آب‌های خلیج فارس را در بستر روایتی داستانی بازخوانی می‌کند و می‌کوشد از این طریق، اندکی از مظلومیت مردم ما را بازگو کند. نمایشنامه «مکث روی ریشتر هفتم» نیز تلاشی ستودنی برای بازآفرینی دراماتیک جنایت وینسنس است و نویسنده‌اش، محمدرضا آرین‌فر روایت خود را بر شالوده بُعد انسانی و عاطفی ماجرا استوار می‌کند. متن مکتوب نمایشنامه «مکث روی ریشتر هفتم» در کتابی به همین عنوان، از سوی نشر نیستان به چاپ رسیده است.
 
از میان کارهای پژوهشی نیز، می‌توانیم از کتاب «شلیک کن و فراموش کن» کاری از مرکز اسناد انقلاب اسلامی نام ببریم که به همت خدیجه امیرخانی تدوین شده است. در این کتاب، جنایت وینسنس در زمینه‌ای بزرگ‌تر، یعنی حوادث سال پایانی جنگ تحمیلی بررسی می‌شود و ضمن این بررسی، مسائل و موضوعات مرتبط دیگر مثل سیاست ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس و واکنش‌های داخلی و خارجی به این جنایت نیز مورد تأمل قرار می‌گیرد. همچنین کتاب «پس از پرواز» کاری از منصور نعیمی که گفت‌وگو با خانواده‌های قربانیان این جنایت است، یکی از عناوین قابل اعتنا درباره این ماجرا محسوب می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها