نشست نقد آثار، افکار و بزرگداشت محمدامین قانعیراد برگزار شد؛
آزاد ارمکی: باید نانوشتههای قانعیراد را روایت کرد/ اکبری: قانعیراد سنت را رها نکرده بود
تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: باید نانوشتههای قانعیراد را روایت کرد، تکرار گفتههای او نقش ما نیست. ما باید به سراغ ناگفتههای جامعهشناسها برویم.
تقی آزاد ارمکی جامعهشناس بیان کرد: توکویل و دورکیم را اگر با هم بخوانیم جهان اندیشهمان متفاوت خواهد شد. این از وقتی که دورکیم را با مارکس بخوانیم متفاوتتر خواهد بود. کسی که از نظم سخن میگوید، کسی که از فروپاشی و تغییر حرف میزند. این بدخوانی جامعهشناسی جهان است که جامعهشناسی ایران به شکل مفتضحی گرفتار آن شده است. به همین دلیل یا همه به نقل از دکتر قانعیراد محافظهکار هستند؛ یا باید کنشگر انقلابی و خلاق باشند و ویرانگر. معتقد به تز فروپاشی و عبور از جمهوری اسلامی.
وی گفت: خود همین موقعیت که درباره دکتر قانعی راد از آن حرف زدم به ساماندهی اندیشه او کمک کرده است. ما اگر به این موضوع توجه نکنیم شاید نتوانیم جامعهشناس را از موقعیتی که دارد بیرون بیاوریم و بر اساس آن دانش جامعهشناسی را صورتبندی کنیم. اگر اینچنین نکنیم همواره باید در جستجو باشیم و به نتایج عجیب و غریبی دست پیدا کنیم. البته که تاریخ علم هم همینطوری است.
وی اضافه کرد: شما اگر بخواهید در تاریخ علم نوخوانشهایی که از دورکیم ارائه میشود را بررسی کنید به سرعت میگویند یا دورکیم صهیونیست است به معنای جدیدش یا پوزیتیویست است. قانعیراد را باید در این دوگانه دو رژیم خواند. باید آن را در آورد و بازشناسیاش را آغاز کرد.
آزاد ارمکی به خاطراتی از دکتر قانعیراد اشاره کرد زمانی که او جوانی بود با دغدغههای ایدئولوژیک تا روشنفکرانه. آزاد ارمکی به اینکه قانعیراد حاشیه جامعهشناسی بود و به مرور و با تلاش، به مرکزیتی برای این علم تبدیل شد نیز اشاره کرد. وی گفت: به نظر من باید جامعهشناسی جوابی برای چنین افرادی داشته باشد و با بازشناسی این چهرهها به سمت توضیح امروز ایران به لحاظ تاریخی و ارائه تصویری در باب آینده ایران بروند.
وی ادامه داد: فهم قانعیراد را باید بازگو کرد. باید نانوشتههای او را روایت کرد، تکرار گفتههای او نقش ما نیست. ما باید به سراغ ناگفتههای جامعهشناسها برویم.
آزاد ارمکی توضیح داد: ظلمی که به شریعتی شده همان خیانتی است که به مطهری شده است. مدام در افکار آنها میگردند تا یک ایدئولوژی بیرون بکشند. همواره میخواهیم سازهای ایدئولوژیک از آنها استخراج کنیم. مطهری میشود ابزاری برای دفاع از جمهوری اسلامی و شریعتی ابزاری میشود برای نفی جمهوری اسلامی. از همین رو میگویم نانوشتهها مهمترند از نوشتهها هستند. در خوانش جامعهشناسان ما باید برویم سراغ نانوشتهها. آن نقاطی که کم گفتند، یواش و آرام گفتند، یا حتی با احتیاط گفتند.
وی بیان کرد: امروز وقتی دورکیم را میخوانند دیگر او را بر اساس پوزیتیویست کنتی نمیخوانند. در حال حاضر دورکیم را بر اساس اندیشههای مدرن بعد از گیدنزی میخوانند. این است که نظریه دموکراسی در دورکیم بیشتر دیده میشود تا در هابرماس. این مورد عجیبی است. دورکیم میشود شارح جامعهای که در آن دموکراسی در قالب دولت نمایندگی سربرمیآورد. نه سازه دموکراتیک و احزاب سیاسی و چپ و راست. از درون دورکیم دولت نمایندگی در میآید. این موضوع نانوشته یا کمگفته دورکیم است. که کم گفته شده است. بیصدا گفته شده است و ضعیف گفته شده است.
آزاد ارمکی گفت: جامعهشناسان ما را نیز باید بیشتر اینطور خواند. در باب تجلیل جامعهشناسان باید به سمت آنها برویم و بپرسیم که چرا یک حرف خاصی را نزدند، چرا جامعهشناسان ما یقه جامعه را نگرفتهاند؟ چرا قانعیراد مسئله جامعه را در باب یک کتاب درباره جامعه ایرانی ننوشت. چه شده است که ننوشته است؟ و چه شده که قانعیراد فقط به علم پرداخته است؟ چرا قانعیراد به نهاد بیمارستان نپرداخت؟ چرا قانعیراد به بیمارستان و زیست سخت خانواده نپرداخت. چرا قانعی راد با بیمار و بیمارستان به این سختی عمل نمیکند؟ از بیمارستان آمده است و در بیماری زیست میکند ولی با علم کار دارد.
وی اضافه کرد: چرا جامعهشناسی ما به این مسئله که او آخر عمر را با بیمارستان سپری کرد نپرداخته است. دکتر قانعی راد از یک معنای ایدئولوژیک آمده است که روشنفکری نیست. ما همه اصحاب ایدئولوژی بودیم و آمده بودیم جهان را عوض کنیم. نگاه نکنید به اینکه الان داغان هستیم و یک اتفاق کوچک میتواند به ما امید بدهد.
آزاد ارمکی به این موضوع نیز اشاره کرد که وضعیت نابسامان در تعریف جامعه و پرداختن صحیح به آن باعث شده به سمت تز فروپاشی برویم. وی گفت: همه مسئلهشان میشود ساختن رژیم و طبیعی است که باید سازه ایدئولوژی جدیدی به وجود آید. این است که نظریه ولایت فقیه مهم میشود.
وی گفت: ایدئولوژی انقلاب اسلامی تغییر جهان به معنای دیگریست و حذف نابرابری. اینکه این موضوع مارکسیستی است یا نه کاری ندارم. جمعیتی که در گرو ایدئولوژی بودند سرخورده میشوند. فرصتی به آنها داده میشود که همان باز بودن دانشگاه است. این جامعه ایدئولوژیک وارد جامعه آکادمیک میشوند و مسئله پیدا میکنند. قانعی راد جدید متولد میشود و دغدغهاش دغدغه علم میشود.
آزاد ارمکی گفت: قانعیراد مثل بسیاری دیگر از جامعهشناسان پروژههای مختلفی دارد اما این نمیتواند تمام شود. پروژه جامعهشناسی قانعی راد پروژه ناتمامی است. فرصتی که او در حیات پیدا میکند این است که بازنگری کند.
وی با اشاره به اینکه مسئله قانعی راد اصلاح است بیان کرد: قانعیراد با پروژه دموکراسی به سمت اصلاح قدم برمیدارد. مسئله قانعیراد تغییر جامعه ایرانی است اما با رویکردهای روشنفکری. او میخواهد یک ظرفیت جدید به روشنفکری ایرانی ببخشد و آن را به یک منزلت جدید برساند.
مالک شجاعی جشوقانی دیگر سخنران این نشست بیان کرد: فکر میکنم به دلایل و عللی که قابل بررسی است و فقط هم معرفتی و فرهنگی نیست، هم در فضای فکری فرهنگی قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، مشخصا اگر مبداء را دارلمعلمین بگیریم دکتر ارمکی از چهار نسل اساتید علوم انسانی سخن گفتهاند.
وی گفت: نکته جالب اینجاست چه در فضای فکری قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، اساتید، اندیشمندان و ... کنشگران علمی اثرگذار بودهاند که به چیزی تعلق داشتند که من میگویم گفتمان فرار از مدرسه. خلاصه یعنی کسانی که یا خواستهاند یا مناسبات قدرت در زمانه آنها به گونهای بوده است که به آکادمی رسمی راه پیدا نکردهاند. کسانی که به شهروندان درجه دو آموزش عالی تبدیل شدند.
شجاعی جشوقانی بیان کرد: بنده بر اساس مطالعات اسناد عالی توسعه در کشور به این نتیجه رسیدهام که کسانی در فرهنگ و نهادسازی نقش آفرین بودهاند که اتفاقا بیرون از دانشگاه رسمی بودهاند. دکتر قانعی راد فرصت پیدا کرد که به سه گانه علم، دین و جامعه ایرانی بپردازد. هم با نگاه تبارشناسانه تاریخی و هم جامعهشناسی نهادی و هم از نگاه هرمنوتیک بحران روی سهگانه کار کردهاند.
وی گفت: قانعی راد در پروژه فکریاش به نمایندگی چهار کتابش تلاش کردند تا جایی که میشود به قدر طاقت ساختارها، روح علم را در چهار ساحت متجسد کنند. «جامعهشناسی رشد و افول علم»، «ناهمزمانی دانشی»، «تعاملات و ارتباطات جامعه علمی» و «الگوی چهاروجهی برای ارزیابی توسعه علوم انسانی».
بهمن اکبری دیگر سخنران این نشست بیان کرد: به نظر من ابعاد خلقی و اخلاقی شخصیتهای علمی گاهی مهمتر از آثار نوشتاری و بیانی آنهاست. اولین چیزی که از دکتر قانعی راد در ذهن میآید پاکی و صمیمیت و دوستی است. قانعی راد مرد مهر و وفا بود. او در عین فرهیختگی صمیمیت را همراه میکرد و این خلق در آثارشان نیز اثر داشته است.
وی افزود: متاسفانه جامعهشناسان کشور از حوادث عقبترند و با رخدادها همزمان پیش نمیروند. او در کمال صفا با سخن برخوردی علمی داشت. دوستی ما نیز در همین زمینه قدری تعمیق پیدا کرد. وقتی میخواستم او را در نظر بگیرم به این نکته رسیدم که باید به خلقیات وی توجه بیشتری داشته باشم.
اکبری بیان کرد: بسیاری از آدمها هستند که جامعه به آنها روی نمیکند و از اقبال جامعه محروم میمانند ولی دلنگران نمیشوند و دست از وظیفه و رسالت خود برنمیدارند. من این مرد را امیدوار میدیدم.
وی اضافه کرد: همینکه قانعی راد درباره موضوعات مختلف سخن میگفت نشان میداد که میخواست به قصد اصلاح به سمت جایگزین کردن وضعیت بهسامان به جای وضعیت نابسامان برود. اینکه او به این موضوع فکر میکرد و تئوری و نظریه ارائه میکرد نشان میدهد او در ساحت اصلاحگری خودش را مسئول تلقی میکرد.
اکبری گفت: وقتی از او درخواست میکنند که برای معلمان سخن بگوید او خودش را معلم معرفی میکند. او نه تنها یک پژوهشگر آزاد بلکه یک معلم اصیل است. او اصالت معلمی را بیش از سمت استادی برای خود قائل بود. او میگفت هرچه میخواهید بکنید اما انشاء و ورزش را به کودکان یاد بدهید. حتی اگر خواستید مدرسه را تعطیل کنید اما انشاء و ورزش را به بچهها آموزش بدهید.
وی بیان کرد: قانعی راد در ساحت اندیشهورزی ناظر به کتابهایی مانند زوال و افول علم، پارادایمهایی را مورد توجه قرار میدهد. تصمیم او این است که با نگاه شناختشناسانه موضوعات را مشاهده کند. برای همین وقتی وارد سیاست میشود هم ناظر بر همین موضوع سخن میگوید.
قانعیراد سنت را رها نکرده بود
اکبری ادامه داد: قانعی راد میگوید اگر کسی در حوزه سیاستورزی به معیارهای ارتقای سطح سیاست فکر نکند یک شارلاتان است. قانعی راد وقتی وارد بحث خانواده میشود به این دلیل است که فرهیختگی و شفقت و دلسوزی در مجموعه خلقیات قانعی راد وجود دارد. او از شخصیتهایی بود که سنت را رها نکرده بود. او میخواست بیشترین بهره را از سنت ببرد.
وی با اشاره به اینکه امروزه دچار تقدم جنسیتی هستیم بیان کرد: مردسالاری و زن سالاری و کودک سالاری از جمله تقدمهایی هستند که در زندگی با آنها مواجه هستیم. قانعی راد به باورهای سنتها معتقد بود. او میگوید کاش به جای اینکه پدرسالاری را سلطه معرفی میکنیم آن را در نقش حمایتگرانهاش تعریف میکردیم.
اکبری گفت: قانعی راد در مورد موضوعات مختلف نظرات مختلفی دارد. وقتی به خانواده نگاه میکند، وقتی به کودک نگاه میکند برای هر کدام یک نگاه دارد. او در مورد کودکسالاری نیز سعی میکند آسیبها را بررسی کند.
غلامحسین ریاضی دیگر سخنران این نشست ضمن وارد کردن انتقاد به سطحی از جامعهشناسی که نگاه تجربی را مد نظر قرار نمیدهد، به ارائه مطالبی درباره شباهت مغز و جامعه پرداخت. عنوان سخنرانی او «مغز، زیست الگوی جامعه» بود. وی گفت: من از جامعه جامعهشناسان توقع دارم بیشتر به مسائل تجربی نگاه داشته باشند. چرا علوم تجربی هیچ جایگاهی ندارند؟ خیلیها درباره اینکه قانعیراد که بود صحبت کردند اما هیچ کس درباره این موضوع که قانعی راد چه کسی میخواست باشد صحبت نکرد.
وی درباره جامعه بیان کرد: جامعه از طبیعت شروع میشود نه فقط از انسانها. ما جامعه حیوانات را هم داریم. بخشی از کارکرد ما در نتیجه کارکرد آنهاست. مغز، الگوی خوبی برای جامعهشناسی و پیشبینی جامعه است. ما نتوانستیم آنطور که باید جامعه را حرکت بدهیم در نتیجه بازگشت به گذشته اتفاق افتاده است. اگر قانعی راد امروز زنده بود قطعا جلساتی را با هم میگذاشتیم درباره مغز. نه فقط مغز بلکه جهان هستی. مغز، یک مدل از جهان هستی است.
ریاضی با نشان دادن تصاویری از رشتههای عصبی مغز و مقایسه آن با کهکشان و سیارات نشان داد که تشابه نزدیکی میان ساختار مغز و ساختار کیهان وجود دارد. وی گفت: اگر از شکل ساختاری مغز الهام بگیریم، مطمئنا میتوانیم قوانین هستی را بهتر بشناسیم. قوانین هستی انکارناپذیر و برگشتناپذیر هستند.
وی اضافه کرد: مغز حدود 100 میلیارد سلول عصبی دارد و 10 میلیارد سلولهای جانشین اضافه و چسبنده در مغز. ارتباط بین این سلولها از جمله مباحثی بود که با دکتر قانعی راد داشتیم. پرسش اینجاست که اگر روابط اجتماعی را بر اساس روابط سلولی تقسیمبندی کنیم آیا نتایج جدیدی حاصل میشود؟
ریاضی گفت: جامعه هم مثل بقیه عناصر هستی یک جامعه دینامیک است. طبیعتا با یک سیستم دینامیک روبهرو هستیم. در مغز هم مثل جامعه سلسله مراتب وجود دارد که از سطح میکروبها شروع میشود. ما در این سطح نیز تکسلولیهایی را داریم که هم میترسند، هم حافظه دارند و هم فکر میکنند و هم تمایل دارند. ممکن است عشق را نیز تجربه کنند. بعد سطح مغز حیوانات را داریم و بعد کورتکس و تعداد زیادی از مولکولها که مغز را کنترل میکنند.
وی با اشاره به ضرورت تلفیق شدن علوم تجربی و علوم اجتماعی بیان کرد: واقعیت علوم تجربی باید وارد علوم اجتماعی شود. تا زمانی که تعادل در وضعیت علوم تجربی را نفهمیم نمیتوانیم تعادل در علوم اجتماعی را متوجه شویم. علومی مانند شیمی و فیزیک باید وارد علوم اجتماعی شوند.
علیرضا آقامحمدی دیگر سخنران این نشست به مسئله آب پرداخت و درباره ارتباط آن با جامعه صحبت کرد. وی بیان کرد: اینکه علوم تجربی باید وارد علوم انسانی شود بسیار خوب است. ما در کشور اینطور نیستیم اما میبینیم که حتی در سناریوهای فیلمها که نوشته میشود نیز به مسائل تجربی نگاهی جدی شده است. همینکه یک فیلم به صورت پایان باز تمام میشود در واقع دارد از عدم قطعیت حرف میزند. یک جامعهشناس باید به این مسائل اشراف داشته باشند.
آقامحمدی گفت: مسائل هویتی بسیار مهم هستند. متاسفانه در ایران هیچ کس در جای خودش نیست و هویت مناسب وجود ندارد. باید همواره این پرسش را داشته باشیم که آیا میشود جور دیگری بشود؟ اینها مسائلی است که میتواند مورد بحث جامعهشناسان و مردمشناسان قرار بگیرد.
وی توضیح داد: شاید بشود التهاب در سلول را مانند التهاب در جامعه مورد بررسی قرار داد. آقای دکتر قانعیراد معتقد بود اگر معیار فساد مالی رقمهای میلیاردی است در مورد فساد آب نیز باید از میلیارد مترمکعب استفاده کرد. او به بحث آبفروشی و مجوزهای ناصحیحی که داده میشود پرداخته بود.
آقامحمدی به کمآبی در کشور ایران اشاره کرد و گفت: ابتدا باید پرسید که آیا موضوع آب یک مسئله اجتماعی است؟ ما حدود 230 تا 250 میلیمتر بارش باران داریم در حالیکه در آسیا این رقم 732 میلیمتر و در جهان 831 میلیمتر است. این نشان میدهد ما با کمبود آب مواجه هستیم. باید تا جایی که میتوانیم از اتلافات جلوگیری کنیم.
وی اضافه کرد: متاسفانه نگرش نقطهای و منطقهای باعث شده مسائل کلی کشور به حاشیه برود. هر کدام از نمایندگان مجلس در پی خواستههای منطقهای و نقطهای خود هستند و به مسائل کلی که جامعه را در برگرفته توجهی نمیکنند. در این میان شرکتهای دانشبنیان نیز باید یاری برسانند.
اسماعیل خلیلی دیگر سخنران این نشست بیان کرد: اصحاب علوم اجتماعی در ایران در بسیاری از مواقع اهل علوم پایه و زیست نیستند. موضوع بعدی این است که سرنوشتی که در علوم اجتماعی ایران رخ داده در کل جهان نیز به وقوع پیوسته است. علم مدرن وقتی به وجود آمد در حال تجزیه و تفکیک بود. هر حوزهای که ایجاد میشد خودش به حوزههای دیگر تفکیک میشود.
وی ادامه داد: به فرض در مورد علم زیستشناسی که بعدتر عصبشناسی و نورولوژی نیز به آن اضافه شد. تازگی متوجه شدهاند که ما دیگر زبان یکدیگر را نمیفهمیم. وقتی زیستشناس صحبت میکند، فیزیکدان متوجه حرف او نمیشود و بالعکس. دهها دیکشنری در هر کدام از این علوم ایجاد شده است که تنها تورق آن به عمر ما قد نمیدهد. همین هم باعث شده است که ما به سمت پیوستگی پیش برویم.
خلیلی گفت: چرا قانعی راد به سمت جامعهشناسی علم رفت در حالیکه برای نسل آقای قانعی راد حوزه جامعهشناسی سیاست بسیار مهمتر بود. در حال حاضر شاهد هستیم که چه آنها که متدین هستند و چه آنها که متدین نیستند همگی عمدتا در ساحت جامعهشناسی سیاسی وارد بحث میشوند.
وی توضیح داد: یک نکته بسیار کلیدی که در جامعهشناسی معرفت و علم مهم است نسبت شخصیت با معرفتی است که یک آکادمیسین به آن میپردازد. در مورد قانعی راد هم همین راه را میتوانیم دنبال کنیم. آنچه به نظر من باعث شده قانعی راد دنبال سیاست نرود و دنبال علم برود، تفتن درباره شکست است.
خلیلی اضافه کرد: برخی از اصحاب اندیشه در ایران که طیف قابل توجهی را دربرمیگیرند به این تفتن رسیدند که ما شکست خوردهایم و باید به آن بیاندیشیم و تا به شکست نیاندیشیم اتفاقی نمیافتد. قانعی راد در شمار کسانی است که به این تفتن قائل میشود. ما یک شخصیت عملگرا در قانعی راد میبینیم که با شور و حرارت و حتی ایمان قابل تحسینی که به هدف و راه خود دارد شروع به کار کردن در انجمن جامعهشناسی میکند. او به ساختار انجمن تحکیم میبخشد. او میداند چرا به جامعهشناسی آمده است و چه هدفی را دنبال میکند و چه مسیری را باید طی کند.
احمد درستی دیگر سخنران این نشست بیان کرد: اخیرا در نوشتههای آقای قانعی راد متوجه نکتهای شدم و آن شیوه نگارش ایشان است. قلم روان، متین و معتدلی دارند. به گونهای که وقتی متون ایشان را میخوانیم با متن روبهرو نیستیم و تنها ایدهها هستند که خودنمایی میکنند. شبیه نسیم خنکی که انسان نه گرمش میشود و نه سردش میشود.
وی ادامه داد: در عین حال که متون قانعی راد تخصصی هستند اما ساده خوانده میشوند و به راحتی میتوان با متن او روبهرو شد. ویژگی دیگر نوشتههای دکتر قانعی راد این است که او همواره حق مطلب را ادا میکند و کوتاه نمیآید و به اشاره اکتفا نمیکند. وقتی به کارنامه علمی ایشان رجوع میکنیم متوجه میَشویم که ایشان با مسئله علم، در ذهنش درگیر است.
درستی اضافه کرد: به نظر میرسد قانعی راد مانند اکثر محققان ایرانی مسئله ایران را در پرتو مسئله غرب میبیند. وقتی در پرتو مسائل غرب نگاه میکند انگار متوجه میشود عامل توسعه غرب جدید، پیدایش علوم تجربی نوین است و این پرسش که چرا علوم تجربی در غرب به خوبی پیشرفت کرده اما در ایران نتوانسته آنطور که باید رشد کند. هرچند در سابقه تاریخی وقتی به قرن 3 تا 5 نگاه میکنیم با دورهای خاص روبهرو میشویم که رشد علوم تجربی و دانشنامههای تجربی به میان میآیند.
وی گفت: قانعی راد در آخر کتاب «جامعهشناسی رشد علم» یک جدول بسیار بلندبالا تهیه کرده است از روش تحقیق که همین یک کار، بسیار دشوار است. ایشان به جامعهشناسی دین هم پرداخته است. او در این موضوع از نظریات دورکیم شروع میکند و به وبر میرسد. او مباحث متعددی را مطرح میکند و حتی به نظریات دانشمندان چیزی را اضافه میکند.
قانعیراد جستجوگر جامعه بود
آیدین ابراهیمی دیگر سخنران این نشست بیان کرد: قانعیراد جستجوگر جامعه بود که جامعه را مرده میانگاشت. اولین ویژگی ایشان تفکر است که نتیجه عادت به تحقیق است. او حتی وقتی میخواست شکست را صورتبندی کند نیز عادت به تحقیق داشت.
وی افزود: او هر جا از جامعهشناسی صحبت میکرد کل دانش در آنجا حضور داشت. کار دیگری که او انجام داد ضروری کردن مفهوم جامعه برای دانشگاهیان و ضروری کردن معرفت و روش برای مردم بود.
ابراهیمی به تجربه زیسته قانعیراد نیز اشاره کرد و گفت: دکتر قانعی راد در فراسوی دانشگاه ایستاده بود؛ از مدل کارکردن تا مدل گفتگویی که ایشان برگزیده بود میتوان این را یافت. ایشان درگیر جامعهشناسی پوپولیستی نبودند.
وی گفت: ایشان توجه خاصی به مسئله داشتند و میگفتند مسئله است که مسیر و روش را مشخص میکند. او یک جامعهشناس ایرانی بود که تسلط بالایی هم بر ادبیات و هم بر تاریخ داشت. دکتر قانعی راد با واقعیت اجتماعی در ارتباط بود و زیست جامعهشناسانهای داشت. تئاتر میرفت، موسیقی گوش میکرد. به صورت کلی ایشان نسبت به امر اجتماعی فردی گشوده بود.
ابراهیمی گفت: قانعی راد اگر با روزنامهها صحبت میکرد، اگر در دانشگاه حضور داشت، اگر اپوزیسیون بود و اگر در حوزه رسمی کار میکرد، آزادی مطلق اندیشه را هم برای خودش و هم برای مراجعین خودش میخواست و رعایت میکرد. مقام علمی و اخلاقی او در برابر مقام نظری و فلسفی ایشان نبود و مقام نظری و فلسفی ایشان نیز در برابر مقام شهروندی ایشان نبود.
نظر شما