بایدها و نبایدهای جهانی شدن ادبیات ایران-5
حضور قدرتمند ایران در رخدادهای فرهنگی بینالمللی به جهانی شدن ادبیات کمک میکند
فریبا خانی، نویسنده و روزنامهنگار با اشاره به قابلیتهای آثار تالیفی داخلی در معرفی به بازارهای جهانی کتاب گفت: شما نمیتوانید در عزلت بنشینید و بگویید: «بیایید ما را کشف کنید!». ما باید در رویدادهای ادبی و فرهنگی جهان حضور پیدا کنیم و به معرفی آثار هنرمندان و نویسندگانمان بپردازیم.
فریبا خانی معتقد است که تعاملات ما با جهان خیلی عمیق نیست و اگر در رخدادهای فرهنگی دنیا حضور پررنگ داشته باشیم، اگر در نمایشگاههای بزرگ کتاب نمایندگان قدرتمند و رایزنهای فرهنگی قدرتمند داشته باشیم که با کشورهای دیگر ارتباط بگیرند، این اتفاق رخ خواهد داد.
وی تأکید دارد: گذشته ادبی، فرهنگ قدیمی، تاریخ هزاران ساله، اسطورهای قدرتمند و حکمت و عرفان ایرانی ما که در ادبیات خودش را بروز میدهد، میتواند از جذابیتهای ادبی ما باشد و باید اثری خلق شود که تأثیرگذار بوده و اندیشه و نگاه عمیقی داشته باشد.
در شماره پنجم از پرونده «بایدها و نبایدهای جهانی شدن ادبیات ایران» با فریبا خانی همکلام شدیم که در ادامه میخوانید:
برخی از منتقدان بر این باورند که مترجمان سهم بسزایی در دور ماندن آثار تألیفی داخلی از بازارهای جهانی کتاب دارند و از عدم تخصص کافی در ترجمه معکوس و ریسکپذیری به عنوان دلایل آن یاد میکنند. نظر شما در اینباره چیست؟
جهان، خیام و مولانا را کشف کرد، و به این ترتیب آثار این دو شاعر به زبانهای دیگر ترجمه شده و تأثیرگذار بودهاند. باید اثری خلق شود که تأثیرگذار بوده و اندیشه و نگاه عمیقی داشته باشد. ما در دهههای گذشته در حوزه ادبیات داستانی مقلد ادبیات غرب بودیم اما این به معنای این نیست که خودمان ادبیات داستانی نداشتیم. در شاهنامه و خمسه نظامی زیباترین داستانها را داریم؛ البته زبان هنری ملت ایران شعر است و دلایل خاص خودش را دارد. اما ما در نثر و داستاننویسی معاصر از غربیها برای نوشتن داستان، تقلید کردیم. فکر میکنم اگر اثری قدرتمند خلق شده و نظر منتقدان جهانی جلب شود، حتما به شکل خودکار ترجمه معکوس رخ میدهد. به آمریکای لاتین نگاه کنید که چطور ادبیاتش در جهان شناخته شده است، چون کشورهای آمریکای لاتین از نظر دینی و زبانی نقاط مشترکی با اروپا و غرب داشتند، از یکسو نویسندگان آثارشان را به زبان اسپانیایی و پرتغالی نوشتند و از سوی دیگر دینشان مسیحی است و مدام در تعامل با جهان بودند. زبان فارسی ما یک زبان خاص و کهن است و نگاه ما به جهان هم متفاوت و خاص است. شاید کسانی که زبان فارسی را میآموزند و به ادبیات ایران علاقه داشته باشند، پا در میدان بگذارند و آثار ایرانی را به دنیا معرفی کنند. ما همچنانکه در مسایل اقتصادی و بینالمللی به شکل محدود عمل میکنیم، در مبادلات فرهنگی هم طبیعی است که جا میمانیم. تعاملات ما با جهان خیلی عمیق نیست و مسئولان هم برای حمایت آثار فرهنگی ایرانی تلاشی نمیکنند. من معتقدم که اگر در رخدادهای فرهنگی دنیا حضور پررنگ داشته باشیم، اگر در نمایشگاههای بزرگ کتاب نمایندگان قدرتمند و رایزنهای فرهنگی قدرتمند داشته باشیم که با کشورهای دیگر ارتباط بگیرند، این اتفاق رخ خواهد داد.
سهم نویسندگان معاصر و آثار ارائه شده از سوی آنان را در جهانی نشدن آثار ادبی تا چه میزان میدانید؟ این مسئله تا چه اندازه متوجه نویسندگان است؟
به هر حال باید با نگاه نو و قدرتمند کاری خلق کنیم که نظر مردمان دیگر را جلب کند. هر چه ادبیاتمان قدرتمندتر باشد میل به ترجمه به زبانهای دیگر راحتتر خواهد بود. ما در ادبیات کلاسیک حرفهای بسیاری برای گفتن داشتیم. در ادبیات معاصر هم نویسندگان خوبی داریم. اما به هر حال برای معرفی این آثار باید هزینه کرد و نیاز به تبلیغات و تعامل با دیگر کشورهاست.
با توجه به جهانی شدن آثار تألیفی ما از سدههای گذشته و تأثیرات آن بر مخاطبان و نویسندگان حرفهای جهانی، به نظر شما کدامیک از آثار تألیفی ما قابلیت دستیابی به بازارهای جهانی کتاب را دارد؟
نویسندگان معاصر ما خوب کار میکنند. شاید اگر از آثار ادبی ما فیلم ساخته شود، با ساخت فیلمهای تأثیرگذار، نگاه جهان متوجه ما شود. چون به هر حال سینمای ما در عرصه بینالمللی معرفی شده است. در بین آثاری از فریبا وفی، فرخنده آقایی، زویا پیرزاد، بلقیس سلیمانی، رضا قاسمی، کورش اسدی، علی خدایی و ... داستانهایی پیدا میشود که برای مردم کشورهای دیگر هم ممکن است جذاب باشد. اما این نیاز به ترجمه خوب دارد. ما نویسندگانی مثل ابوتراب خسروی داریم که ویژگیهای خاصی در نثرشان دارند. من نمیدانم چطور این ویژگی را میشود در ترجمه به کار برد که از بین نرود. حتما راهی هست.
آثار ادبی تألیفی معاصر چه جاذبههایی برای مخاطبان جهانی کتاب میتواند داشته باشد؟
ویژگیهای فرهنگی بومی ما شاید خاص و نو باشد. گذشتۀ ادبی، فرهنگ قدیمی، تاریخ هزاران ساله، اسطورهای قدرتمند و حکمت و عرفان ایرانی ما که در ادبیات خودش را بروز میدهد، میتواند از جذابیتهای ادبی ما باشد.
در سالهای گذشته ترجمههای معکوسی در حوزه کودک و نوجوان داشتیم. این حوزه تا چه میزان قابلیت جهانی شدن و استقبال جهانی دارد؟
در سالهای گذشته آثاری از فرهاد حسنزاده به زبانهای دیگر ترجمه شده است، البته از نویسندگان کودک و نوجوان دیگر هم ترجمههایی داشتیم. شاید این مسئله به خاطر حضور حسنزاده در جایزه هانس کریستین اندرسن یا جایزه آستریدلینگرن باشد. به هر صورت همین حضور دری را در این حوزه گشوده است. شما نمیتوانید در عزلت بنشینید و بگویید: «بیایید ما را کشف کنید» ما باید در رویدادهای ادبی و فرهنگی جهان حضور پیدا کنیم و به معرفی آثار هنرمندان و نویسندگانمان بپردازیم.
فریبا خانی، منتقد ادبی، روزنامهنگار و نویسنده آثاری همچون «ناداستانی به نام زندگی» و «من سوزن قورت دادم» است.
نظر شما