چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۱
«ناشئة اللیل» روایتی از فتح خون/ پادکست فصل ششم کتاب «فتح خون» از سوگواره «هنر و حماسه»

ششمین قسمت از پادکست «تو را نیز عاشورایی است» با محوریت کتاب «فتح خون» به همت کارگروه پادکست هیئت هنر منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قسمت ششم پادکست «تو را نیز عاشورایی است» با محوریت کتاب «فتح خون» مرتضی آوینی به همت کارگروه پادکست هیئت هنر منتشر شد.
هم‌زمان با انتشار قسمت ششم، نوزدهمین سوگواره هنر و حماسه با شعار «تو را نیز عاشورایی است» در پردیس باغ ملی دانشگاه هنر برگزار می‌شود.
در این پادکست بریده‌هایی از کتاب «فتح خون» مرتضی آوینی بازگو می‌شود.
اپیزود ششم این پادکست، «ناشئة اللیل» نام دارد و گوینده این قسمت محمدرضا احمدزاده است.

https://www.ibna.ir/images/docs/files/000343/nf00343574-1.mp3

فصل ششم

ناشئة اللیل

اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند. فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه‌تر و امام از هر دو تشنه‌تر. فرات تشنه مشک‌های اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشنه‌تر است؛ اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود... او سرچشمه تشنگی است، و می‌دانی، رازها را همه، در خزانه مكتومی نهاده‌اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی‌شود.
آل کسا در انتظار خامس خویش‌اند، تا روز بعثت به غروب عاشورا پایان گیرد و خورشید رحمت نبوی در افق خونین تاریخ غروب کند و شب آغاز شود... 
این تویی که این‌جا، بر کرانه آسمان، در شب دریغ نور، و امانده‌ای و بال شكسته، و جز سوسویی دور به تو نمی‌رسد.
و این تویی اکنون، مسافر سفر بلند شب که در اشتیاق روز، چشم به افق طلوع دوخته‌ای و انتظار می‌کشی. اگر شب نبود و اگر شب، آن همه بلند و ژرف نبود، این اشتیاق نبود.
مگر امام را به این یک شب چه نیازی است که این‌چنین می‌گوید؟ کیست که این راز را بر ما بگشاید؟... اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است. پای بر مسلخ عشق نهادن، گردن به تیغ جفا سپردن، با خون کویر تشنه را سیراب کردن و... دم بر نیاوردن! اگر ناشئة اللیل نباشد، این رنج عظیم را چگونه تاب می‌توان آورد؟ یا ایها المزمل ـ قم الیل... ـ انا سنلقی علیك قولا ثقیا
اما مگرنه اینكه آن صحرا بادیه هول ابتلائات است و هیچ‌کس را تا به بلای کربلا نیازموده‌اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را که این لیاقت نیست رها کرده‌ام. مرادم آن کسان‌اند که یا لیتنا کنا معكم گفته‌اند. پس بگذار مرا که در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو کنم. خورشید سرخ تاسوعا در افق نخلستان های کرانه فرات غروب کرده است و زمین ملتهب کربلا را به ستاره جُدَی سپرده و مؤذن آسمانی اذن حضور داده است و دروازه‌های عالم قرب را گشوده... زمین از دل ذرات به آسمان پیوسته است و نسیمی خنک از جانب شمال وزیدن گرفته... و اصحاب، نماز گریه می‌گزارند.
شب هرچه در خویش عمیق‌تر می‌شود، اختران را نیز جلوه‌ای بیشتر می‌بخشد و این، سر الاسرار شب‌زنده‌داران است. اگر ناشئة اللیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم؟ 
راز قربت را، یاران، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش می‌کنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها