ریحانه جعفری، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان گفت: بیشک ویراستاری کتاب کودک رو به اصولیشدن پیش رفته است؛ چون ناشر متوجه شده است که ویراستار میخواهد و حتی بعضی از ناشرها یک گروه ویراستاری دارند و همین موضوع باعث شده که آن ناشر به سطح خیلی خوبی در ویراستاری برسد.
- زبان کتاب کودک چقدر و چرا مهم است؟
وقتی برای کودک و نوجوان یا خردسال کار میکنیم، هر کدام از آنها خزانه خاص لغات خودشان را دارند؛ یعنی زمانیکه برای یک بچه سهساله صحبت میکنیم، نباید از کلماتی استفاده کنیم که برای صحبت با بچه پنجساله به کار میبریم. این روند در گفتوگوهای روزمره ما هم هست؛ چون هرچه سن پایینتر باشد، تجربه زیسته کمتر است و در نتیجه خزانه لغات آن مقطع سنی با توجه به سنش تعیین میشود.
وقتی یک نویسنده میخواهد برای یک سن خاص بنویسد باید به این موضوع دقت کند؛ یعنی به عنوان مثال نویسندهای که برای گروه سنی نوجوان مینویسد اگر از واژههای کودکانه استفاده کند، قطعا از اثرش استقبال نخواهد شد چون نوجوان احساس میکند او را بچه فرض کردهاند. هر مخاطبی دوست دارد که با زبان خودش با او صحبت کنند و قدِ فهم نویسنده، همقد فهمش شود و از زاویهدید او به دنیا نگاه کنند؛ بنابراین یکی از ساختارهای مهم در ادبیات خردسال، کودک و نوجوان ما این است که نویسنده سن، ویژگیهای روانشناختی و تجربه زیسته مخاطب را درنظر بگیرد و واژههای مناسب با همان سن و مخاطب را به کار ببرد.
- اگر نویسنده به عمد یا غیرعمد زبان سالم را رعایت نکند؛ آیا ویراستار حق دست بردن در متن را دارد؟
ما دو نوع ویراستار داریم. تعریف کلمه Editor در انگلیسی واقعا با تعریف ویراستار در زبان ایرانی متفاوت است. ویراستار در کشورهای دیگر به عنوان یک شغل بسیار مهم است که در حال حاضر به این تعریف کاری نداریم؛ اما ویراستاری در ایران جور دیگری تعریف میشود. ویراستاری در ایران هم دو نوع است؛ یک نوع ویراستار تنها علائم سجاوندی و نحوه نوشتن را از نظر زبان معیار اصلاح میکند؛ اما در ایران یک نوع دیگر ویراستار هم وجود دارد که کار آنها فرای ویراستار نوع اول است و با استفاده از تجربهای که دارند، کمک میکنند متن روانتر شود، بویژه برای مترجمان و مؤلفهایی که هنوز اول کار هستند و حرفهای نشدهاند.
مؤلفی که در ابتدای راه است قطعا به یک ویراستار متبحر احتیاج دارد و در کنار چنین ویراستاری، متن روانتر میشود. این از نظر اصولی است؛ اما ما داریم کسانی که این اصول را به گونه دیگری تعریف میکنند. به عنوان مثال برای خودم پیش آمده که کتابی که روی زبان آن کار کردم، خواستم دیالوگنویسیام زبان معیار باشد و کلمات را شکسته به کار نبرم و برای اینکه فضای صمیمی گفتوگو انجام شود، فعل را اول جمله آوردم؛ ولی ویراستار فعل را به انتهای جمله برده و متن گفتوگو را مانند خواندن یک کتاب کرده یا کلمات من را عوض کرده است یا در یک کتاب دیگر در متن نوشته بودم «... برایش آورد.» و ویراستار این جمله به «... برای او به ارمغان آورد.» تغییر داده بود؛ کلمه ارمغان باعث میشود نثر من به ۴۰ سال پیش برود و نوجوان امروزی با چنین متنی ارتباط برقرار نمیکند.
یکی از نکتههای بسیار مهم در زبان و نثر این است که به مخاطب در حالی که هست و قرار است کتاب را بخواند، نگاه کنیم؛ البته ناگفته نماند اگر کتاب، کتاب تاریخی است و روایتگر اتفاقات زمان قاجار یا پهلوی است، باید از زبان همان دوره استفاده شود؛ اما ما داریم درباره داستانهایی صحبت میکنیم که در زمان حال رخ میدهند. بعضی اوقات ویراستارها به خودشان اجازه میدهند از این منظر در متن دخل و تصرف داشته باشند که من این مورد را نمیپسندم؛ چون تمام زحمتی را که یک مؤلف یا مترجم در کارش به کار برده از بین برده! ما هنوز سازوکار مدولی برای ویراستاری در ایران نداریم. امیدوارم در آینده ویراستاری به عنوان یک رشته دانشگاهی به طور صحیح در دانشگاهها تدریس شود تا هرکسی حدوحدود خودش را بداند.
اما نکته دیگر این است که گاهی نویسنده یا مترجم با ویراستارش هماهنگ میشود. مثلا من کسی هستم که ویراستار برایم مهم است؛ چون نقشی که یک ویراستار میتواند ایفا کند، بسیار مهم است؛ پس ترجیح میدهم با ویراستار در ارتباط باشم و با همنظری هم کار را پیش ببریم. اگر چنین توافق و همسویی رخ دهد حتما خروجی کار بسیار موفق خواهد بود و این موضوع هم برای کتاب، هم برای نویسنده و هم برای ناشر خوب است.
- ممکن است بچهها لحن متن ویراستاریشده و کتابی را دوست نداشته باشند. آیا باید با خواسته آنها جلو برویم یا نه؟
طبیعتا موضوعی که در ادبیات مخصوصا در این رِنج سنی مهم است این است که ما بتوانیم ادبیات فارسی را به بچهها آموزش دهیم؛ یعنی صحیحنویسی، صحیحخوانی و روانخوانی بخشی از ادبیات کودک و نوجوان است. در اینجا بخشی از مسئولیت نویسنده یا مترجم ایجاب میکند که صحیحنویسی را انجام دهد؛ چون ممکن است بچهها بخواهند کلمات را محاوره یا مخفف بنویسند. این اتفاق در فضای اجتماعی در حال رخدادن است؛ حتی بزرگترها هم خیلی واژهها را به طور خلاصه مینویسند. نمیدانم که این کلمات باید وارد ادبیات بشود یا نه؟ این نیاز به تحقیق دارد؛ اما به هر حال ادبیات باید با زمان خودش پیش برود. شاید قرار است که زبان نثر ما وارد عرصه جدیدی شود و فضاهای مجازی و تکنولوژی روی همهچیز تأثیر میگذارد و شاید بتواند به نوعی این تأثیر را در ادبیات هم داشته باشد. در گذشته کلمات خیلی لفت و لعاب داشتهاند؛ اما در حال حاضر اینگونه نیست. کلمات امروزی خیلی خلاصهتر و روانتر شده است؛ شاید در آینده این اتفاق بیفتد! ما نمیدانیم.
یکی از نکات بسیار مهم در ویراستاری این است که در متنهای ترجمهشده، ویراستار باید زبان نثر نویسنده را حفظ کند؛ یعنی اگر زبان نثر نویسنده طنز است، ویراستار هم باید در ویراستاری به این نکته توجه کند؛ چرا که ما وامدار نویسنده غیرایرانی هستیم. مرز زبان و نثر خیلی حساس و بسیار مهم است. درست است که میخواهیم ادبیات فارسی را به کودک آموزش دهیم؛ ولی باید زبان مبدأ را هم مدنظر داشته باشیم و کاری هم بکنیم که مخاطب امروزی که شاید از مطالعه کمی دور شده، پای کتاب بنشیند.
- آیا ما به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم؟ چرا؟
بیشک؛ چون تا ویراستار از نظر روانشناختی مخاطب را نشناسد، ذهنش را ندارد، خزانه لغاتش، ویژگیهایش، حدومرزش و تجربه زیستهاش را نداند، نمیتواند برایش کار کند و واژهها را ویرایش کند. باید ویراستار ویژگیهای کودک و نوجوان سال خودش را بشناسد. زبان نثر داستان بهشدت زنده است و ویراستار باید آن را بداند؛ البته پایه اصلی بر عهده نویسنده یا مترجم است و ویراستار باید با توجه به همین نگاه، کار را ویرایش کند.
- مهمترین آسیبی که یک متن ویراستارینشده برای کودک دارد، چیست؟
اولین چیزی که به چشم میخورد این است که کار، روان، راحتخوان و صمیمی نیست. راحتخوان یعنی خوشخوان نیست؛ خوشخوان هم یعنی زمانیکه مخاطب کتاب را در دستش میگیرد، بنشیند و تا زمانی که وقت دارد کتاب را یکنفس بخواند. وقتیکه کار صمیمی و راحت نباشد و مخاطب آن را میخواند، درواقع کتاب اصلا به دست مخاطب خودش نمیرسد؛ چون مخاطب آن را نمیخواند و به دوستانش هم پیشنهاد نمیکند. بنابراین وقتیکه روانخوانی و خوشخوانی در ویراستاری رعایت نشود، مخاطب را از دست میدهیم.
- با توجه به تجربهای که در این زمینه دارید، به نظر شما روند ویراستاری کتاب کودک بهبود داشته است؟ یعنی متنها به سمت اصولیشدن پیش رفتهاند یا برعکس؟
بیشک رو به اصولیشدن پیش رفته است؛ چون ناشر متوجه شده است که ویراستار میخواهد. بارها پیش آمده که من از ناشر خواستم کارم ویراستاری شود؛ چون یک چیز طبیعی است و ممکن است گاهی بعضی از مسائل از دست من در برود و نیاز است که متن نگارششده یا ترجمهشده را یک نفر دیگر بخواند و ویرایش کند. ناشر زمانیکه میبیند با وجود ویراستار کارهایش بهتر میشود، خودش متوجه میشود باید ویراستار داشته باشد؛ حتی بعضی از ناشرها یک گروه ویراستاری دارند و همین موضوع باعث شده که آن ناشر به سطح خیلی خوبی در ویراستاری برسد. زمانیکه ناشرهای دیگر کار این نشر را میبینند که آثارش خوب توزیع میشود و مخاطب بیشتری دارد، علتها را نگاه میکنند و متوجه میشوند یکی از علتها خوشخوانی است که مربوط به ویراستاری است؛ پس آن هم به این فکر میرسد که من هم باید ویراستار خوب داشته باشم.
اگر شما کتابهای دهه ۹۰ را با دهه ۸۰ مقایسه کنید، میبینید که چقدر کیفیت متن و ویراستاری و همچنین تصاویر آنها با هم متفاوت است و این نشان میدهد که این روند رو به بهبود است. ما هیچگاه نمیتوانیم ادبیات امروز را با ادبیات دهه ۵۰ یا ۶۰ مقایسه کنیم؛ البته این طبیعی است چون ادبیات زنده است و مدام رو به رشد است و هرچقدر جهان پیشرفت کند، قطعا ادبیات هم پیشرفت میکند و این یکی از بخشهایی است که ادبیات را خواستنی میکند.
نظر شما