کتاب «زن در قصههای عامیانه» نقد و بررسی شد؛
بسیاری از ارزشها در دل قصههای عوامانه نهفته است/ باید بوطیقای ادبیات عامیانه فهمیده شود
محمدجعفر یاحقی، رئیس موسسه فرهنگی خردسرای فردوسی گفت: کتاب «زن در قصههای عامیانه» خوب کار شده است. دستهبندیها، تقسیمبندیها و فصلبندیها جالب است. مطالب کتاب از پستوی مطالعات عامیانه اخذ شده است. قصههای عامیانه همیشه دستکم گرفته میشود اما حقیقت این است که بسیاری از ارزشها در دل همین قصههای عوامانه نهفته است. کثرت این قصهها در دوره قاجار تاملبرانگیز است.
وی افزود: در افق فرهنگ بسیار بر سر دوره قاجار زدهاند. این بازه زمانی دوره انحطاط و عقبماندگی خوانده شده است. واقعیت این است که دوره قاجار دوره بسیار مهمی است. در دوره قاجار به جبر زمانه و شرایط تاریخی دنیا تکان خورده و کشور ما نیز تحت تاثیر این تغییر قرار گرفته است. اما این دوره دستاورد بسیار خوبی داشته که یکی از این دستاوردها موضوع زنان است. گرچه زنان در این دوره مورد ستم واقع شدهاند اما از دل این ستمدیدگی زنان بزرگی پیدا شدهاند که امروز به مرحله تازهای رسیدهاند.
محمدجعفر یاحقی بیان کرد: تصور میکنم بنیاد همه چیز از دوره قاجار ریخته شده است. متاسفانه اطلاعات حضور زنان در دورههای دیگر را نداریم و یا اطلاعات ما از حضور زنان در دورههای دیگر اندک است. هر چند زنان در دوره قاجار در نقطه قوت نیستند اما حرکت کردند و این حرکت به نقطه قوت منتهی شده است. زنان بزرگی همچون پروین اعتصامی و... از بین همین زنان برخاستهاند. زمینه رشد و بالندگی خاصی در این قصهها هست که امروز درخشش بیشتری در دنیا پیدا کرده است. همین امروز هم تبعیضهایی در حق زنان وجود دارد که با انجام چنین کارهایی امیدواریم زنان راه تازهای را دنبال کنند.
وی در ادامه گفت: کتاب «زن در قصههای عامیانه» خوب کار شده است. دستهبندیها، تقسیمبندیها و فصلبندیها جالب است. مطالب کتاب از پستوی مطالعات عامیانه اخذ شده است. قصههای عامیانه همیشه دستکم گرفته میشود اما حقیقت این است که بسیاری از ارزشها در دل همین کتابهای عوامانه نهفته است. کثرت این قصهها در دوره قاجار تاملبرانگیز است. نسل امروز نسبت به این قصهها بیگانه است. این قصهها سینه به سینه نقل میشد و عوام اینها را میدانستند. الان با مطالعه سیستماتیک میتوان خواص را متقاعد کرد که به قصههای عامیانه عوامانه نگاه نکنند.
استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد افزود: با نوشته شدن این کتاب مسیر برای سایر پژوهشگران و محققان باز شده است. امیدوارم این کتاب به دست بانوان برسد و با خواندن آن رنجهای پشت تاریخ را بشناسند و چارهاندیشی کنند. باید فرهنگ مطالعاتی جدی در مورد ادبیات عامیانه را ترویج کنیم. البته جای چند فهرست در این کتاب خالی است. کتاب نیاز به فهرست اسامی و فهرست مصطلحات بانوان دارد. در تحقیقات بعدی بسیاری از محققان میتوانند از این کتاب استفاده کنند و امیدوارم به چاپ بعدی برسد.
در ادامه این نشست دکتر سیدمهدی زرقانی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد گفت: بیتردید هر تلاشی که در راستای گسترش و اعتلای فرهنگ کتاب انجام بگیرد، ستودنی است. خصوصا در جامعه ما که سرانه مطالعه پایین است البته کمکم باید به فکر صورتهای جدید کتاب در جهان دیجیتال و هوش مصنوعی باشیم. اندیشیدن به صورتهای تازه کتاب موضوعاتی است که باید مطرح شود.
وی افزود: کتاب «زن در قصههای عامیانه» سه وجه دارد. زن در قصههای عامیانه و ادبیات دوره قاجار در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر جامعهشناسی این پژوهش زیر نظر دکتر هما زنجانزاده و از نظر قصههای عامیانه زیر نظر دکتر حسن ذوالفقاری انجام گرفت و دو متخصص بر کار نظارت داشتند. حوزه کاری من مطالعات تاریخ ادبی است که در این زمینه به چند نکته اشاره میکنم.
زرقانی بیان کرد: نویسنده به سراغ ادبیات دوره قاجار رفته است که از نظر ادبی دوره بسیار مهمی است. در این دوره صدوپنجاه ساله در تمام ساحتهای جامعه از جمله ادب و فرهنگ و تاریخ تغییر پارادایم اتفاق میافتد. من با اطلاق دوره قاجار که یک نامگذاری سیاسی برای دوره ادبی است، موافق نیستم. اما به هر حال در این دوره فوقالعاده مهم تغییر پارادایم رخ میدهد. ما از یک وضعیت فرهنگی سنت وارد وضعیت فرهنگی مدرنیته شدیم. این صدوپنجاه سال دوره گذار محسوب میشود و دورههای گذار در تاریخ ادبیات ایران همیشه درخشان است.
وی در ادامه گفت: متاسفانه وقتی استادان طراز اول میخواستند در مورد ادبیات قاجار صحبت کنند، دو خطای شناختی داشتند و چون استادان بزرگ بودند بعد از آنها این خطاها پذیرفته و بیان شد. خطای شناختی نخست این است که فکر کردند باید ادبیات قاجار را در شعر جستجو کنند. نمیتوان تصور کرد که این خطا تا چه حد میتواند معادلات را به غلط در ذهنها بنشاند.
زرقانی بیان کرد: خطای شناختی دوم این است که شعر دوم را هم فقط در شعر بازگشت منحصر کردیم. به این ترتیب که صدوپنجاه سال شعر بازگشت هم تقلیدی و ارتجاعی است پس باید کنار گذاشته شود و به این ترتیب صدوپنجاه سال دوره شکوهمند ادبی را نادیده میگیریم. البته اخیرا کتابهای خوبی در مورد دوره قاجار نوشته و به چاپ رسیده است. نویسنده در کتاب «زن در قصههای عامیانه» به سراغ دورهای بکر رفته است. دورهای که هم درباره آن شناخت نداریم و هم شناخت اشتباه داریم. اتفاقا زیر پوست شهر ایران در ادبیات عامیانه است نه ادبیات فاخر. ادبیات فاخر خودسانسوری دارد. در کل شرط ورود به فاخر بودن و فاخر شدن خودسانسوری است. ادبیات عامیانه فارغ از سانسور است و تصویر انسان ایرانی را چنان که هست نشان میدهد.
وی در ادامه گفت: نویسنده به سراغ حوزهای رفته است که تصویر صدای اقلیت را به ما نشان میدهد. این گروه اقلیت بخش سرکوبشده جامعه است. کسی باید بوطیقای ادبیات عامیانه را بفهمد. دوستان محقق جوان اگر میخواهند ادبیات عامیانه کار کنند باید به دل جامعه بروند.
همچنین دکتر هما رنجانیزاده، استاد بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: کتاب «زن در قصههای عامیانه» سه ویژگی عمده دارد. یکی از لغتهایی که بسیار به کار میرود؛ پارادایم است. برخی پارادایم را الگو ترجمه کردهاند. به بینش کلی که یک علم از موضوع خود دارد، پارادایم گفته میشود. هر پارادایم میتواند شامل چند نظریه باشد. تا دهه هفتاد جامعهشناسی یک علم سه پارادایمی بوده است. در ادامه اما یک پارادایم دیگر نیز به آن اضافه شد. طبعا هر پارادایم میتواند شامل ده نظریه باشد. تئوری یا نظریه، تامین قوانین علمی به برکت تخیل است. تخیل بسیار مهم است و در ادبیات بسیار خوب رشد کرده است.
وی افزود: به قول فرنگیها شناخت بر دو گونه هنری و علمی تقسیم میشود. شناخت هنری به زیبایی و شناخت علمی به حقیقت منجر میشود. حقایق نسبی هستند. به همین دلیل شاعران انگلیسی میگویند؛ زیبایی حقیقت و حقیقت زیبایی است. دو نوع شناخت داریم که یکی میتواند زمینه تفکر را فراهم کند که ادبیات است و دیگری فیزیک مدرن است. بنابراین ویژگی ممتاز علم نسبی بودن آن است. متد و روش مشی کلی است که شما اتخاذ میکنید و طبعا به برکت یک چارچوب یا مدل، تحقیق مشخص میشود.
استاد بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: نویسنده کتاب «زن در قصههای عامیانه» بیان میکند که روش من کیفی است. فن، مستلزم دخالت مادی است. قوانین علمی چه قوانینی هستند؟ به برکت روشی که ما اتخاذ میکنیم به دست میآیند. مسئلهای که مطرح میشود این است که فلسفه چیست؟ سوال علم چگونه است که به برکت تکنیک به آن میرسیم. اما سوال فلسفه «چرا» است. فلسفه نوعی نظریه است که به برکت یک شناخت منظم که از مطالعه حاصل شده است به آن میرسیم. اولی چیستی است و دومی بخش مطالعه فلسفی «چرا» است. «چرا» که میگوئیم یعنی میخواهیم تبیین کنیم. یعنی ببینیم چه عواملی سبب به وجود آمدن شرایط شده است. انسانها به ضرورت زندگی خویش مجبور هستند حوادث را تبیین کنند و دریافتهای پراکندهای درباره اشیاء به دست میآورند و صاحب جهانبینی میشوند. اما این جهانبینی بر حسب استاندارهایی به وجود میآید.
هما زنجانیزاده در ادامه گفت: کتاب «زن در قصههای عامیانه» سه برتری دارد. بینش نویسنده یک بینش بینرشتهای است. زمان آن گذشته است که بگوییم هر علمی موضوع خاص خود را دارد. برای اینکه به دانش امروز برسیم باید مرز علمی را بشکنیم. این کتاب بر اساس تفکر بینرشتهای نوشته شده است. نویسنده کتاب تفکر بینرشتهای دارد. نسل جدید نیز تفکر بین رشتهای دارد. اهل ادب امروز میداند که باید تاریخ و فلسفه بداند. پژوهشگر تاریخ اگر بینرشتهای فکر نکند، وقایعنگار میشود.
وی افزود: وقتی صحبت از جنسیت میکنیم، بیشتر بعد اجتماعی قضیه مدنظر است. یعنی شناخت ماهیت جنسیتی همه نهادهای اجتماعی. نهاد به سیستمی گفته میشود که نیازی را برطرف میکند. روابط حاصل رخدادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هستند، پس میتوانند تغییر کنند. طبیعت بشری را نمیتوانیم تغییر بدهیم. زبان مادری چیزی است که تاکنون تغییر نکرده است و این نشان از رابطه مادر با فرزند دارد. رابطه مادر با فرزند غریزی نیست، آموختنی است. تمام شخصیتسازی توسط مادر انجام میگیرد که برچسب ناقص عقل بودن به او خورده است. کسی که مسلمان است و برچسب ناقص عقل را به کار میبرد، به اسلام توهین کرده است. آیا همان شخص جرات میکند به زنان صدر اسلام برچسب ناقصعقل بودن بزند، چون طبیعت بشری تغییرپذیر نیست. اگر جنس زن ناقص است، پس همه زنان ناقص هستند. آیا تمام جامعه مردان نخبه هستند؟
هما زنجانیزاده بیان کرد: اما چرا در هر دوره سبکهای ادبی عوض شدهاند؟ چون منعکسکننده رخدادهای اجتماعی هستند. برای اینکه ساختارها پیوسته دگرگون شدهاند، بنابراین قصهها بازتاب واقعیت اجتماعی و نشاندهنده وضعیت زنان و نابرابری آنان هستند. همانطور که بازتاب واقعیت اجتماعی هستند بر واقعیت اجتماعی هم اثر میگذارند که این ویژگی دوم این کتاب است. کتاب «زن در قصههای عامیانه» برای اولین بار بینرشتهای فکر کرده است. دیگر اینکه فقط از یک سو مسئله را ندیده است و مفاهیم در آن عالمانه تعریف شده است.
نظر شما