پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۹
تعدد راویان ریشه در گستردگی روابط اجتماعی شهید داشت

مجید محمدولی؛ نویسنده کتاب «آرمان عزیز» گفت: نمی‌دانستم باید با چه تعداد راوی مصاحبه و مباحثه کنم اما وقتی وارد کار شدم، متوجه شدم که مجبورم با تعداد راویان زیادی مصاحبه کنم و این لاجرم است. حتی چند راوی هستند که با آنها مصاحبه کردم اما در کتاب اسمی از آنها نیامده است.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری ایران (ایبنا)، مجید محمدولی نویسنده و پژوهشگر مطرح ایران که نویسندگی کتاب «مرهم زخم» و مجموعه مستند «چشم مجنون» را برعهده داشته است،حالا جدیدترین اثر خود به نام «آرمان عزیز» را به کمک انتشارات ۲۷ بعثت روانه بازار نشر کرده است.
 
 کتاب «آرمان عزیز» روایت‌هایی مستند از زندگی شهید آرمان علی‌وردی است. او از جمله شهدای مظلوم بسیج بود که در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ با دست خالی در برابر عمال ظلم و استکبار ایستاده بود و توسط همین افراد به سخت‌ترین نحو به شهادت رسید.

به بهانه انتشار این کتاب مصاحبه مفصلی را با مجید محمدولی انجام دادیم که در آن به تشریح این کتاب می‌پردازد، در ادامه گفت‌وگوی مفصل ایبنا با مجید محمدولی را می‌خوانید؛
 
ـ من عمدا فصل اول و آخر کتاب را نخواندم. حتی فیلم‌هایی هم که پخش شد را نتوانستم ببینم. اولا خیلی خوشحال شدم که کتاب سریع نوشته شد، البته به خاطر نزدیک شدن به ایام اربعین، هنوز به صورت گسترده معرفی نشده است. درباره مواجهه خودتان با شهید بگویید. بعد از اینکه تصمیم گرفتید کتاب را بنویسید با شهید آشنا شدید یا قبل‌تر چیزی از آن شنیده بودید؟
 
از اواخر سال ۱۴۰۱ که پروژه اغتشاشات در ایران کلید خورد، من به‌عنوان یک پژوهشگر و مستندنگار به خصوص در جبهه پایداری، چه دفاع مقدس، چه مدافع حرم، چه مدافعان امنیت و مدافعان سلامت، روی این موضوع خیلی حساس بودم و به همین دلیل خودم کف میدان حاضر بودم. تقریبا تمام روزها خودم شخصا در میدان حضور داشتم و از نزدیک و بدون واسطه تمام اوضاع را بازدید می‌کردم. خیلی از مظلومیت مدافعان امنیت را می‌دیدم از آن طرف وقاحت و توحش آشوبگران را هم می‌دیدم، فضای مجازی و شبکه‌های معاند را رصد می‌کردم. دقیقا وارونه‌نگاری قضیه را مشاهده می‌کردم و دوست داشتم در این زمینه پژوهشی انجام دهم و اثر مکتوبی داشته باشم. به اولین و دومین شهدای مدافع امنیت رسیدم و همین‌طور تعداد شهدا زیاد شدند. من روی این شهدا خیلی حساس شدم، تا به آخرین شهید رسید، آرمان علی‌وردی.
 
همان موقع که گردان آرمان را گم می‌کنند و نمی‌دانستند دارد چه بلایی سر او می‌آید، فیلم‌هایش در فضای مجازی پخش شد و من آنها را دیدم، یعنی حتی قبل از اینکه نیروهای گردان بفهمند چه اتفاقی افتاده، به صورت برخط و بعد به صورت آفلاین این فیلم‌ها در حال پخش شدن بود. هر انسانی نه حتی هر مسلمانی، قلبش از این همه توحش جریحه‌دار می‌شود و این مسئله خیلی برای من مهم بود. خصوصا به این دلیل که دیدم بعد از شهادت آرمان شعله‌های اغتشاشات فروکش کرد و انگار آن قشر خاکستری، قشری که مانده بودند بین دو مرز حق و باطل، یک‌دفعه صف خود را از اوباش و آشوبگران جدا کردند و اغتشاشات یک‌دفعه فروکش کرد و بعد از آن تقریبا تجمعات گسترده، وقاحت و توحش را ندیدیم، به همین دلیل خودم کمی روی شهید آرمان علی‌وردی حساس شدم.
 
ـ پس آشنایی شما با شهید علی‌وردی پس از شهادت ایشان بود.
 
بله. در معراج شهدا برای وداع با پیکر او مراسمی برگزار شد و بعد از آن هم او را به حوزه حاج آقا مجتهدی بردند، من در هر دو مراسم حاضر بودم و اول معراج شهدا بودم و بعد به حوزه حاح آقا مجتهدی برای وداع با پیکر او رفتم. همچنین در مراسم ختم، سوم و چهلم او حاضر بودم. از مراسم چهلم که برگشتم مدیر انتشارات ۲۷ بعثت آقای جواد کلاته عربی به بنده پیشنهاد نوشتن کتابی در خصوص آرمان را داد. خیلی برای من جذاب بود و استقبال کردم و مضاف بر اینکه متوجه شدم سردار حسن حسن‌زاده فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران مصر است که یک کار خوب در خصوص آرمان انجام شود.
 
ـ کار کتاب از چه زمانی شروع شد؟
 
من کار کتاب را سریع شروع کردم. از همان چهل و یکمین روز شهادت آرمان فعالیت را آغاز کردم. پیدا کردن دوستان آرمان راحت بود اما مصاحبه گرفتن با آنها سخت بود، اولا به دلیل اینکه دوستانش طیف بسیار گسترده‌ای را داشتند؛ در حوزه، دانشگاه، مسجد، خانواده و در بین نیروهای گردان دوستانش را پیدا کردم. بخش عمده‌ای از آنها تهران بودند، یکی دو نفر قم بودند و یک نفر هم کرج بود و با هماهنگی خانواده آرمان که واقعا در این کار وقت گذاشتند و کمک‌حال من بودند، یکی‌یکی آنها را پیدا کرده و با آنها مصاحبه کردم.
 
حتی یادم است برای مصاحبه با فرمانده گردان و جانشین او و دیگر اعضای گردان وقتی به محل استقرار گردان رفتم، بازی تیم ملی فوتبال ایران و ولز در جام جهانی بود. کار خیلی سختی بود. گردان آماده‌باش بود، همه رو به تلویزیون نشسته بودند و بازی را می‌دیدند و من یک نفر برعکس و پشت به تلویزیون و رو به فرمانده گردان نشسته بودم و منتظر بودم که برای مصاحبه تاییدیه بگیرم. آخر گفت: «کُشتی منو! بیا بریم یک جا مصاحبه کنیم.» و مصاحبه انجام شد. مصاحبه‌ها جمع شد و تمام آنها پیاده و راستی آزمایی شد و کار نگارش کتاب آغاز شد. تقریبا ۸-۹ ماه طول کشید.
 
 من شخصیت آرمان را در مصاحبه‌ها فهمیدم و قبل از آن شناختی با آرمان نداشتم، اما هر مصاحبه‌ای که انجام می‌شد این شخصیت برای من جذاب‌تر می‌شد، به خصوص که بعضی از نکات شخصیتی شهید شبیه خودم بود.
 
ـ چه شباهت‌هایی با آرمان داشتید؟
 
من شخصیت شوخی هستم و آرمان فوق‌العاده شوخ بود. من آدمی هستم غذای خوب می‌خورم و دوست دارم، آرمان هم همینطور بود. به خاطر همین اتفاق و نحوه شهادت او و سیره‌ای که در حین مصاحبه از این شهید دیدم، جذب این شخصیت شدم. حتی بعضی مواقع همکارانم به من می‌گفتند تو مجذوب این شهید شدی و برای تو نوشتن سخت شده است. به همین دلیل نمی‌توانی در نگارش از خیلی چیزها دل بکنی و سعی کردیم با مشورت نهایتا کار خوبی شود.
 
ـ کتاب راویان متعددی دارد، این انتخاب خودتان بود که با این تعداد راوی مصاحبه شود و خاطرات جمع آوری شود یا حین کار این اتفاق افتاد و دسترسی به راویان بیشتر شد؟
 
ابتدا نمی‌دانستم باید با چه تعداد راوی مصاحبه و مباحثه کنم اما وقتی وارد کار شدم، متوجه شدم که مجبورم با تعداد راویان زیادی مصاحبه کنم و این لاجرم است. حتی چند راوی هستند که با آنها مصاحبه کردم اما در کتاب اسمی از آنها نیامده است. از مصاحبه آنها برای تکمیل سایر مصاحبه‌ها استفاده کردم. مجبور بودم از تعداد راویان بیشتری استفاده کنم چراکه آن قدر روابط احتماعی این شهید گسترده بود و با افراد متعددی در ارتباط نزدیک بود و هر کدام خاطرات جابی داشتند، فکر می‌کنم حیف بود که از این‌ها بگذرم، اما تعدادی از راویان که یک راوی نزدیک همان موقعیت را با جزئیات بیشتر و بهتر گفته بودند، به عنوان منبع راستی آزمایی استفاده شد.
 
ـ گفتید که پیشنهاد نوشتن این کتاب از سوی نشر ۲۷ بعثت هم بوده، اطلاعات و تحقیقاتی توسط خود نشر صورت گرفته بود؟
 
نه، نشر در خصوص شهید قبلا کار نکرده بود و تحقیقاتی نداشت. اما برای پژوهش و نگارش این کتاب (آن طور که خودشان گفتند)، با توجه به تجربیات و خصوصیات و دقت و جزئی‌نگری که به زندگینامه شهدا داشتم، من را پیشنهاد دادند و با توجه به همکاری که از قبل با نشر داشتم این موضوع به من سپرده شد.
 
ـ اول صحبت‌هایتان گفتید تعداد شهدای امنیت زیاد بوده و آخرین شهید امنیت آرمان بوده، بعد از نوشتن این کتاب، جدای از مظلومیت شهادت آرمان، تمایل دارید در خصوص سایر شهدای امنیت کتاب بنویسید؟
 
قطعا. اگر این کتاب مقبول شود و پیشنهادی به من شود، خودم خیلی دوست دارم در این زمینه کتاب بنویسم. زیرا اتفاق بزرگی بود و ایران یک پیچ تاریخی هولناک و سهمگینی را با توکل به خدا، دعای امام زمان(عج)، تدبیر هوشمندانه حضرت آقا و از جان گذشتگی نیروهای مظلوم مدافع امنیت پشت سر گذاشت و ما توانستیم به سلامت از این پیچ بگذریم. من پژوهشگر و نگارنده در زمینه مستندنگاری ادبیات پایداری هستم و روی این مطالب حساسیت دارم و قطعا دوست دارم چنین کاری را دوباره انجام دهم.
 
ـ الان در حال انجام چه کاری هستید؟
 
من تا دو سه سال آینده پروژه تعریف شده دارم و مشغول انجام دادن آنها هستم. از طرف دیگر با آقای گلعلی بابایی همکاری دارم و تحقیقات بخشی از کتاب‌هایی که او می‌نویسد، به عهده من است. همچنین کار بعدی که خودم دارم انجام می‌دهم در خصوص شهید محمود پیربداغی جانشین گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ است که بعد از عملیات والفجر ۸ به شهادت می‌رسد.

ـ این کتاب هم جزو همان مجموعه بیست‌وهفتی‌‌هایی است که نشر ۲۷ بعثت در حال انجام آن است؟
 
بله.
 
ـ پس از شهدای امنیت فعلا کاری را شروع نکردید؟
 
نه، هنوز کاری را در این حوزه شروع نکردم. سبک نگارشی و روش جمع‌آوری کتاب «آرمان عزیز» طوری است که اگر کسی بخواهد رمان یا داستان کوتاه یا حتی فیلم، انیمیشن و مستند تلویزیون تولید کند، می‌تواند از این منبع استفاده کند.
 
ـ چرا این روش را انتخاب کردید؟ چرا در قالب رمان یا حتی داستان بلند در خصوص آرمان نوشته نشد که نسل جدید هم بتوانند از آن استفاده کنند؟
 
من هیچ سررشته‌ای در داستان‌نویسی یا رمان‌نویسی ندارم. صرف محض مستندنگار و وقایع‌نگار هستم و آن چیزی که مستند اتفاق افتاده را می‌نویسم. علاقه شخصی خودم نیز به همین سمت است. در سبک نگارش کتاب آرمان عزیز هر راوی می‌آید و از ابتدای آشنایی با آرمان تا شهادت او را تعریف می‌کند. مخاطب این کتاب عوام هستند و جامعه هدف من نوجوانان و جوانان ۱۳ تا ۲۵ ساله بودند که با توجه به فضای مجازی اغلب فرصت طولانی خواندن ندارند و هر بار می‌توانند به صورت تک‌راوی، یکی از روایت‌ها را بخوانند. حتی اگر روایت یک راوی را هم بخوانند اطلاعاتی خوبی در خصوص آرمان پیدا می‌کنند. این طور نیست که باید از ابتدا تا انتهای کتاب را بخوانند تا در خصوص آرمان اطلاعات پیدا کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها