جنگ تحمیلی با حمله هوایی عراق رسماً شروع شد. پاسخ ایران به تجاوز بعثیها، ضربهای متقابل، اما بسیار سنگینتر و موثرتر بود. این ضربه، که نیروی هوایی ارتش به دشمن وارد کرد، عملیات کمان ۹۹ نامیده شد.
ظهر سیویک شهریور ماه، نزدیک به دویست جنگنده عراقی از مرزهای آسمان کشور ما گذشتند و فرودگاهها و پایگاه هوایی واقع در تبریز و تهران و همدان و کرمانشاه و اصفهان اهواز و بوشهر و چند شهر دیگر را بمباران کردند. عملیاتشان، حداقل روی نقشه عملیات بزرگی بود و ظاهراً طبق برنامهریزی دقیق و سنجیدهای انجام شد، اما در عمل – و متفاوت با آنچه بعثیها در سر داشتند - نه به هیچکدام از اهداف تعیینشده رسید و نه حتی ضربهای کاری به نیروی هوایی ایران وارد کرد. چنان که آنتونی کردزمن در کتاب «درسهای جنگ مُدرن» مینویسد: «[بعثیها] همه جنگندهها و بمبافکنهای خودشان را به میدان آوردند و مدعی بودند خسارات سنگینی به ایرانیها زدهاند، اما در واقع اولین شکست عراق همین حمله هوایی بود. مثلاً در حمله به فرودگاه مهرآباد بمبها به شکل پراکنده در منطقهای وسیع پرتاب شده بودند. حتی در مواردی که به باندها هم خورده بودند خسارات محدودی داشت.»
صدام مرگ خودش را نزدیک کرد
دستاوردهای نظامی این حمله هوایی بسیار ناچیز بود و عراق در این عملیات به آنچه میخواست نرسید و به اهدافی که تعیین کرده بود دست نیافت. اما گستردگی این حمله و ماهیت تجاوزکارانه آن، نگرانیها و ترسهایی برای مردم عادی و مقامات کشور ما ایجاد کرد. مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب در بحران» که خاطرات او از آن مقطع حساس است، به این دلهرهها و هراسها اشاره میکند و مینویسد حمله هوایی عراق بسیاری، از جمله نمایندگان مجلس را مضطرب کرده بود. خودش همان روز به دیدار امام خمینی(ره) رفت. امام «آرام و مطمئن بود و میگفت صدام مرگ خودش را نزدیک کرد.»
البته نباید ناگفته گذاشت که بیشتر مردم ما در نخستین ساعات پس از حمله هوایی عراق، نمیدانستند دقیقاً چه اتفاقی افتاده است و هواپیماهایی که در آسمان دیدهاند متعلق به کجا هستند و چه هدفی را دنبال میکنند. آن زمان برخیها فکر میکردند شاید کودتای دیگری، مشابه کودتای نقاب (نوژه) روی داده و انقلاب با آزمون دیگری از جنس توطئههای داخلی مواجه شده است. در آن ساعات، هم ترس و هم نگرانی وجود داشت و هم ابهام و چند پرسش بدون پاسخ. حتی بعد از اینکه مشخص شد این شرارت زیر سر صدام است و هواپیماها عراقی هستند و بعثیها با زیرپا گذاشتن قرارداد الجزایر به خاک کشور ما تجاوز کردهاند، باز این پرسش بدون جواب باقی مانده بود که ما در مقابل این حمله، چه واکنشی نشان خواهیم داد؟ حتی جمعی از نمایندگان مجلس، که برخیشان عمیقاً ترسیده و به معنی واقعی کلمه خودشان را باخته بودند، نظامیان کشور را به سستی و انفعال نکوهش میکردند.
اما سستی و انفعالی در کار نبود. همان روز، فرماندهان ارتش بعد از برگزاری نشستی فوری در ستاد مشترک، به امام خمینی(ره) پیام دادند که «ما آمادهایم جواب عراق را بدهیم و از ایران و انقلاب دفاع کنیم.» میگفتند فعلاً نباید هیچ نوع آتشبس یا توافق موقتی را بپذیریم، مگر اینکه ضربهای متقابل به دشمن بزنیم و قدرت خودمان را به متجاوز نشان بدهیم. به نشانه جدی بودن حرفی که میزدند، طرح اولیه این ضربه متقابل را - که عملیات کمان 99 خوانده شد - آماده و کار تدارک مقدمات اجرای آن را نیز شروع کردند.
امام با آنچه فرماندهان ارتش، درباره ضرورت پاسخ به حمله و نپذیرفتن آتشبس میگفتند موافق بود. ایشان در پیامی که به مناسبت شروع سال تحصیلی صادر کرد گفت: «مردم فکر نکنند دولت و ارتش ما نمیتواند جواب عراقیها را بدهد. هر وقت لازم باشد، پیامی به مردم میدهم و به صدام و کسانی که مثل او هستند ثابت میکنیم که نوکران آمریکا چیزی نیستند. مردم ایران نباید دست و پای خودشان را گم کنند. اگر مسأله جدی شد، دستور میدهم عراق را سر جایش بنشانند. دزدی آمده سنگی انداخته و فرار کرده است.»
بغداد به لرزه افتاد
در سومین جلد از مجموعه «نبردهای هوایی دفاع مقدس» که کاری از انتشارات راهبردی نهاجا و گزارشی مستند از عملیات کمان ۹۹ است میخوانیم: در آخرین روز از شهریور سال ۱۳۵۹ در پاسخ اولیه به حمله سراسری هوایی دشمن، عملیات محدود «انتقام» در خاک عراق آغاز شد و فردای آن روز باز هم نوبت به نیروی هوایی ارتش ج. ا. ایران رسید تا آزادی عمل خود را با نمایشی از قدرت پروازی نشان دهد. بر این اساس، در صبحگاه نخستین روز از مهرماه (۲۳سپتامبر ۱۹۸۰) «یک صد و چهل فروند» از هواپیماهای شکاری نهاجا در موج اول از پایگاههای یکم مهر آباد، دوم تبریز، سوم همدان، چهارم دزفول و ششم بوشهر به پرواز در آمده تا اولین موج حمله را در آسمان دشمن آغاز کنند. اکثر فرودگاهها و پایگاههای هوایی به همراه سامانههای پدافندی دشمن درهم کوبیده شد.
امیر خلبان فضلالله جاویدنیا، در خاطراتش (کتاب «نبرد در آسمان») روایت میکند که خلبانان ما اهداف بسیاری، از تأسیسات نفتی مستقر در نواحی شمال عراق گرفته تا کشتیها و بنادر آنان در خلیج فارس را زیر آتش گرفتند و حتی مناطقی از پایتخت عراق را هم بمباران کردند. درواقع نیروی هوایی ایران که بعثیها مدعی نابودیاش کامل آن بودند، از بصره تا بغداد را هدف گرفت و هیاهوی متجاوز را، زودتر از آنچه انتظار میرفت خاموش کرد. از خلبانان حاضر در عملیات همچون قهرمانان استقبال شد، چه آنکه آنان با اجرای موفق این وظیفهای که به عهده گرفته بودند، هم به دشمن ضربهای سنگین زدند و هم روحیهای را که در آن مقطع حساس، بسیار به آن نیاز داشتیم احیا کردند.
جالب اینکه آن زمان سفارت ما در بغداد هنوز دایر بود و کاردار سفارت، عملیات کمان ۹۹ را، از آن سوی ماجرا به چشم دید. به روایت کتاب «ما و عراق از گذشته تاکنون» او در جایی از خاطراتش میگوید: «تلویزیون عراق با آب و تاب از حمله هوایی عراق به ایران میگفت و اعلام میکرد تمام هواپیماهای ایران را نابود کرده. خیلی ناراحت بودم. دو روز بعد در دفترم حس کردم بغداد به لرزه افتاده است. هواپیماها به بغداد حمله کرده بودند. هواپیماهای ایران مثل باران بر سر موسسهها نظامی و دولتی عراق بمب میریختند. فرودگاه بغداد طوری آسیب دید که تا مدتی قابل استفاده نبود و افراد عادی که میخواستند وارد بغداد شوند به اردن میرفتند و از آن جا با اتومبیل به بغداد میآمدند. من و کارمندان سفارت از حمله هوایی ایران سرشار از غرور و شادی شدیم.»
نظر شما