احمد مصطفایی؛ نویسنده کتاب «میاندار» گفت: با توجه به اینکه سی و پنج سال از پایان جنگ گدشته است و بسیاری از جانبازان در این سالها به شهادت رسیدند و راویان جنگ همپا به سن گذاشتهاند، چقدر وقت داریم که از خاطرات و حقایق جنگ بنویسیم و آنها را به آیندگان منتقل کنیم؟
- لطفا کتاب «میاندار» را برای مخاطبان معرفی کنید.
کتاب «میاندار» سرگذشت و زندگی سردار بسیجی حاج محمد طالبی از دوران کودکی تا به امروز است. حاج محمد طالبی یک شخصیت مردمی و رزمنده ایی است که قبل از انقلاب و بعد از آن در زمان جنگ همیشه در وسط میدان بوده. همیشه مشغول کار فرهنگی و فعالیتهای اجتماعی بوده است. ایشان فردی نبود که به واسطه پست و مقام و شغل به سمت مردم برود و مشغول فعالیت شود. از قدیم میان مردم و جوانان بود. خیلی از جوانان را به بهانه ورزش به هیئت جذب کرده. همچنان هم به لطف خدا در وسط میدان مشغول به کار هست. این کتاب بیشتر به سرگذشت ایشان و دوستانشان در زمان جنگ میپردازد. به نوعی سرگذشت بچههای کرمانشاه را در زمان جنگ روایت میکند.
- حاج محمد طالبی در حال حاضر مشغول انجام چه کاری هستند؟
الان سمت اداری ندارند چون در زمان جنگ به عنوان بسیجی فعالیت میکردند. علیرغم اینکه فرمانده بود، نظامی و پاسدار نبود و در قامت بسیجی فعالیت میکرد. ایشان یکی از استثنائات جنگ بودند. رسم این بود که اکثر فرماندهان باید نظامی ارتشی یا سپاهی باشند. اما ایشان با وجود اینکه بسیجی بود تا مقام معاونت بالا آمد. بسیار فردی شایسته بودند اما پاسدار و نظامی نبود. بعد از پایان جنگ هم رسما جایی مشغول به کار نشد. مدتی با صداوسیما و مدتی هم با بنیاد شهید همکاری میکرد و مشغول کارهای فرهنگی بود. الان هم در خانه است و با هیئت و بسیج مشغول انجام کارهای فرهنگی است و سمت اداری ندارد.
- جمعآوری مطالب و تدوین آن به صورت خاطراتی منسجم فقط با مصاحبههایی که از حاج محمد طالبی گرفتید اتجام شد یا از منابع و اطلاعات دیگری هم استفاده کردید؟
کتاب مجموعه روایات و خاطراتی است که حاج محمد طالبی روایت کرد و ما نوشتیم. آمار دقیقی از مدت زمان مصاحبهها ندارم ولی در مقدمه کتاب این موارد را نوشتم. اما روایاتی که ایشان نقل میکردند، مربوط به سی چهل سال پیش بود و لازم دیدیم که یک کار پژوهشی انجام دهیم تا بتوانیم روایات را آنگونه که رخ داده بود بیان کنیم. کار زمانبری بود. مصاحبههایی با افرادی که آن زمان بودند انجام شد و از منابع مختلف استفاده کردیم. حاج مسلم امینی یکی از بزرگوارانی بودند که از خاطرات ایشان استفاده کردیم. حاج مسلم امینی به نوعی دایرهالمعارف جنگ در غرب کشور محسوب میشوند و بهره زیادی از ایشان بردیم. سوای از این مطالب ایشان بسیار کمک کردند که خط سیر داستان یک خط واقعی و حقیقی باشد. البته ایشان خیلی متواضع هستند و از خودشان چیزی ننوشتند. به قول معروف دست بچههایی که در این حوزه فعال هستند را میگیرند و کمک میکنند.
با توجه به اینکه سی و پنج سال از پایان جنگ گدشته است و بسیاری از جانبازان در این سالها به شهادت رسیدند و راویان جنگ هم پا به سن گذاشتهاند، چقدر وقت داریم که از خاطرات و حقایق جنگ بنویسیم و آنها را به آیندگان منتقل کنیم؟من چون تجربه همنشینی و گفتوگو با حاج محمد طالبی را دارم میدانم که شخصیتهای بسیاری از زمان جنگ هستند که حافظه خوبی برای نقل خاطرات دارند. مدام این خاطرات را مرور میکنند. هشت سال جنگ تحمیلی اتفاقی نبود که بگذرد و از آن رد شویم و به آن فکر نکنیم. من مرتب به آن روزها فکر میکنم. خیلی از افراد خاطرات نابی از آن روزها دارند. اگر خدای نکرده روزی این افراد در دنیا نباشند شخص دیگری نیست که این خاطرات را روایت کند. اکثر این افراد هم بالای شصت هفتاد سال سن دارند. ممکن است دچار کسالت و بیماری شده باشند. یعنی شما شاید تا ده سال دیگر اثری از جنگ و رزمندگان نبینید. اگر در این بازه زمانی کوتاه و باقی مانده توانستید کاری کنید فبها! اگر نتوانستید این خاطرات از صحنه تاریخ محو میشوند. نکته دیگری که به نظر من بسیار مهم و حاج محمد طالبی به آن نپرداختند، این است که بسیاری از اتفاقات از روحیات افراد نشأت میگیرد. حاج محمد طالبی روحیه بزرگ، شجاع و نترسی دارد اما این روحیات را از سر تواضع و اخلاص در خاطرات خودش ذکر نمیکند. نمیدانند که این اخلاص و تواضع باعث میشود که بسیاری از اتفاقات گفته نشود و دست نویسند هبسته بماند. اینکه رزمندگان قدیمی چیزی نمیگویند یک مشکل دیگر است. در ثانی اگر هم بگویند از روحیات خودشان حرفی نمیزنند. ما باید برای این موضوعات راهحلی پیدا کنیم. این چشمهای که امروز میجوشد شاید تا ده سال آینده خشک شود. آن زمان دیگری نمیتوان کاری انجام داد.
- کرمانشاه هم مانند کردستان همیشه با تهدید و حملات ضدانقلاب مواجه بوده است. اما آن قدری که از کردستان میگویند راجع به کرمانشاه و تحرکات ضدانقلاب در آنجا اطلاعاتی نداریم. فکر میکنید علت این موضوع چه باشد؟
کرمانشاه و جنوب آذربایجان غربی ویژگی متفاوتی نسبت به کردستان دارد. کرمانشاه یک عقبه قدرتمند از نیروهای انقلابی پشت سر خودش دارد. عمده مردم کرمانشاه شیعه هستند؛ یعنی اگر اتفاقی هم آنجا رخ بدهد همانجا مدیریت میشود. اما کردستان اینطور نیست. افرادی که کردستان را در زمان جنگ مدیریت میکردند سردارانی بودند که از شهرهای مختلف میآمدند. شهید کاوه، شهید بروجردی، شهید همت و ... از جمله آنها بودند. به همین خاطر است که کردستان همیشه پررنگ میشود. اما کرمانشاه توسط نیروهای بومی مدیریت میشد. اما چون رسانه پای کار نیامده کرمانشاه خیلی مطرح نشد و نخواهد شد. این مشکلی است که از چشم بسیاری از افراد پنهان مانده است.
- حاج محمد طالبی چه ویژگی بارزی در شخصیت خود داشت که تصمیم به نوشتن خاطرات ایشان گرفتید؟
حاج محمد طالبی بهعنوان یک برند در کشور شناخته میشود. اهل کرمانشاه بود اما همه کشور او را میشناسند. با اینکه نظامی نبود، نشان فتح را که یکی از بالاترین نشانهای نظامی کشور است از دست رهبر انقلاب گرفتهاند. الان پیرمردی است که در سن ۶۵ سالگی به زورخانه میرود و میانداری میکند. با ورزش بیماری شیمیایی خود را مدیریت میکند. هر سال پیاده از کرمانشاه به سمت کربلا میرود و یک ماه آنجا ساکن میشود. ویژگیهای منحصر به فردی دارد که اگر بخواهد آنها را بیان کند و رسانهای بشود انصافا بینظیر خواهد بود. ایشان یک کتف و فک ندارد و حداقل چهل پنجاه درصد جانبازی و جراحات شیمیایی دارد اما همین پیرمرد نزدیک به چهل سال است که کوهنوری صبح جمعه خود را ترک نکرده است. یک وعده نماز جماعت در مسجد را از دست نمیدهد. غریب به هشت نه سال است در ایام اربعین از دم مسجد طاق بستان تا کربلا پیادهروی میکند. حتی زمانی که عراق ناامن بود و داعش حضور داشت با کاروانی از کرمانشاه راه میافتاد. اینکه وارد سپاه نشد و دنبال پست و مقام و سرداری نبود از ویژگیهای منحصر به فرد اوست. البته خانواده حاج محمود طالبی یکی از پشتوانههای ایشان هستند. اگر از دوستان و آشنایان خانواده حاج طالبی بپرسید میگویند که منزل ایشان یک موکب دائمی است. با حقوق و بضاعت مالی کم روی گشاده دارند و همیشه میزبان بچههای حزباللهی و هیئتی بودند. ایشان یک شخصیت چند بعدی دارند که هم معنوی است هم اخلاقی و ورزشی. به معنای واقعی کلمه میاندار است. واژه ترس با حاج محمد طالبی بیگانه بود. دوستان و همرزمان ایشان تعریف میکنند که یک هفته تنهایی برای شناسایی به عراق رفته بود. از دشمن نمیترسید و بسیار شجاع بود.
نظر شما