شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۶
ارتباط بین رمان و سینما درحال تکثیر شدن است/ ضرورت تعیین حق اقتباس در قراردادهای نشر

سید محمد حسینی مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس مطرح کرد: مشکل این است که از همان ابتدای کار تکلیف ناشر و نویسنده با اقتباس احتمالی از اثر مشخص نیست و نظام‌نامۀ حقوقی هنوز مدون نشده. برای همین بیشتر کاری ذوقی به حساب می‌آید.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): به مناسبت هفته دفاع مقدس و رابطه قابل بررسی سینمای دفاع مقدس و کتاب‌های مرتبط با آن گفت‌وگویی با سید محمد حسینی، مدیر گروه فیلم و سریال بنیاد فرهنگی روایت فتح و مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس داشته‌ایم، تا از نظرات او در این زمینه بهره‌مند شویم. در شماه اول این گفت‌وگو که با تیتر سینماگران نسل اول دفاع مقدس، آثارشان را زندگی کرده‌اند/ نرگس آبیار از دل رمان وارد سینما می‌شود منتشر شد؛ سید محمد حسینی مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس مطرح کرد: اقتباس در سینمای دفاع مقدس ایران کم است؛ که دلایلی دارد. اولین دلیل این است که نسل اول فیلمسازان دفاع مقدس خودشان میان معرکه بوده‌اند و حرف‌هایشان را زندگی کرده‌اند.

آنچه در ادامه می‌خوانیم دومین بخش از گفت‌وگو با سید محمد حسینی در باب مسئلۀ اقتباس ادبی است.
 
 
شما گفتید تجربه زیسته خود سینماگران نسل اول باعث به‌وجود آمدن آثارشان شده است. نکته‌ای که هست این است که چرا با وجود اینکه اثر سینمایی موفقی ساخته شده که زیست خود کارگردان بوده و با اقبال زیادی هم مواجه شده اما اقتباس معکوس از این آثار نشده است؟ چرا که اگر اقتباس‌های معکوس اتفاق می‌افتاد، قطعا کتاب‌های پرفروشی می‌شد و به ادبیات دفاع مقدس ما چیزی می‌افزود. مثلا اکثر ما فیلم «دوئل» را دیده‌ایم و آن را دوست داریم. اگر بعد از این فیلم کتاب آن نوشته می‌شد شک ندارم استقبال خوبی از آن می‌شد و چه بسا مردمی که چه دوئل را دیده و چه ندیده بودند، کتاب آن را می‌خواندند و با فرهنگ کتاب‌خوانی بیشتر آشتی می‌کردند.

کاملا با شما موافقم. این یک مطالبه است. ولی درواقع ماجرا این است که ما مثلا وقتی با کمال تبریزی مواجه می‌شویم، کمال تبریزی حضور و «آنی» دارد در ساحت تجربه زیسته خودش و وقتی مثلا وارد داستانی می‌شود که رضا مقصودی آن را نوشته است، تجربه نوشته‌ رضا مقصودی را به اوج خودش می‌رساند و آن را تبدیل می‌کند به «لیلی با من است».
یا مثلا وقتی با شهریار بحرانی مواجه می‌شویم، او نیز زیستی دارد. من می‌خواهم بگویم؛ فیلمسازان نسل اول، اتفاقا رمان‌خوان‌های خوبی هم هستند؛ اما رمان‌خوانی آن‌ها بر تجربه زیسته‌شان برتری نداشته.
مثلا بهروز افخمی کتاب‌خوانی فنی است که خیلی اهل مطالعه است یا بحرانی و میرکریمی و درویش و حاتمی‌کیا و... . این‌ها همه کسانی‌اند که رمان‌ها را خیلی جدی و با دقت مطالعه می‌کنند اما خروجی‌ای که از فیلمسازان نسل اول به لحاظ اقتباسی داریم، به نظر من «آن» و حضور زیسته‌ی آن‌ها در آن جایگاه است. ما نمی‌توانیم این تجربه را از دایره اقتباس بیرون بدانیم. این آثار، آثار جعلی نیستند بلکه آثار اصلی‌اند. این‌ها سبکی در سینما درست کرده‌اند به نام «سینمای دفاع مقدس» که از سینمای کلی و ژانرهای موجود در آن کاملا متمایز است.
اما به هرحال نوع دیگر اقتباس، اقتباس از روی کتاب است. این تجربه‌ دیگری است. برخی تصور می‌کنند بعضی از کتاب‌ها صرفا به دلیل شهرت، قابل اقتباس سینمایی هستند. این بایست‌ها سینما را دچار لنگی ذهنی کرده است.

یعنی از آن جهت که ممکن است کتاب روایت تصویری نداشته باشد؟
بله ممکن است کتابی باشد که به قولی جان سینمایی نداشته باشد. من همیشه می‌گویم اگر بخواهیم پنج رکن اصلی رمان‌نویسی در آمریکا را نام ببریم، یکی از آن‌ها بدون شک هرمان ملویل است. از هرمان ملویل بزرگ با آن‌همه رمان باشکوه فقط می‌توان از رمان «موبی‌دیک» اقتباس کرد. از باقی آثارش نمی‌توان اقتباس کرد. مثلا کسی برای اقتباس نمی‌رود سراغ «بارتلبی محرر». درحالی که رمان بسیار خوب و باعظمتی است و ماهیتا راوی سرگشتگی زندگی مدرن آمریکایی است.
پس یکی از آفت‌های بحث اقتباس شهرت‌هاست. درحالیکه بسیاری از آثار دیگر وجود دارند که مشهور هم نیستند اما زمینه‌های اقتباسی بالایی دارند و زمینه‌های دراماتیک آن‌ها به عالم سینما نزدیک ‌است. این نوع دیگری از اقتباس است. من معتقدم برای این نوع اقتباس اولا شجاعت نویسنده‌ فیلمنامه و فیلمساز فارغ از حواشی آن داستان، بسیار اصالت دارد. شاید بپرسید این یعنی چه؟
 
ریشۀ اقتباس از «قبس» به معنای تلنگر می‌آید. فیلمساز رمانی را می‌خواند و تلنگری به ذهن او می‌زند. حالا او در اقتباسش الزاما نباید تمام آن رمان را نقل کند. چون میان سینما و رمان تمایزهای اساسی وجود دارد. مثالی می‌زنم؛ ما در سینما محکوم به وحدت تم هستیم. تم باید یکی باشد. در سینما در یک فیلم فقط یک تم را می‌توان مطرح کرد و اگر فیلمی دچار لغزش تم شود، دوپاره می‌شود، شخصیت‌ها متزلزل می‌شوند و مخاطب نمی‌فهمد. اما رمان اتفاقا دچار نوسان تم است. یعنی مثلا تم یک فصل حماسه است، تم فصل بعدی عشق است و تم فصل بعدی ایثار است. چرا که مخاطب در خواندن رمان به این تعدد نیاز دارد وگرنه چگونه رمانی هفتصد صفحه‌ای را یک‌نفس بخواند؟ رمان باید تقسیم‌بندی‌هایی داشته باشد تا مخاطب با او پیش برود و ارتباط برقرار کند. این تمایز باعث می‌شود برای اقتباس به این فکر کنیم که از دل یک رمان چه چیزی را باید کشف کنیم؟ درواقع کار کسی که اقتباس می‌کند نوعی کشف است از دل منبع اصلی. این کشف همانطور که گفتم در نسل اول فیلمسازان ما تجربه زیسته خودشان است و در نسل بعدی کشف از دل ادبیات مکتوب است که البته بسیار کار دشواری است.

مسئله اینجاست که مثلا نرگس آبیار، منیره قیدی و فیلسازان دیگر آثاری می‌سازند که برگرفته از کتاب‌ها و آثار مکتوب ادبیات دفاع مقدس است. ولی متأسفانه فیلمساز‌ها، این برداشت‌ها را در فیلم‌هایشان ذکر نمی‌کنند. نه در تیتراژ نامی از آن می‌آورند و نه در مصاحبه‌هایشان آن را ذکر می‌کنند. مثلا در جشنواره فجر امسال، ما این سوال را از فیلمسازان می‌کردیم که آیا اثرشان اقتباسی است یا نه. الان مسئله این است که در این نوع اقتباس‌ها اولا مسئله‌ «حق اقتباس» در رابطه با نویسندگان مطرح می‌شود. دوما این چالش مطرح است که نویسندگان چنانچه بدانند فیلمسازی درحال اقتباس از رمان آن‌هاست، دائما پیگیر این می‌شوند که چرا مثلا در متن من دست برده شده و تغییراتی کرده است. از همین رو کارگردان هم منصرف می‌شود از اقتباس و با خود می‌گوید فیلم را می‌سازم و جایی ذکر نمی‌کنم که کار اقتباسی بوده است. تا حدی که کارگردان اگر امروز بگوید فیلم من اقتباسی است، فردا موجی از تماس‌ها و پیگیری‌ها سوی او روانه می‌شود. به نظر می‌رسد این فضایی است که باید درمورد آن از سوی مدیران روشنگری شود. بنیاد سینمایی فارابی، گام‌های خوبی در این زمینه برداشته است؛ ازجمله خریدن حق اقتباس و تنظیم مقررات. به نظر می‌رسد در زمینه دفاع‌مقدس شما چندین برابر فرصت و ظرفیت این موضوع را دارید. آیا در این زمینه فکری شده است یا در آینده قرار است فکری شود؟ چه کنیم که مثلا اگر نرگس آبیار فیلمی اقتباسی می‌سازد که با استقبال خوبی هم مواجه می‌شود، آن اقتباس ذکر شود و مردم به سمت کتاب مورد اقتباس واقع شده در جهت اعتلای فکر و فرهنگ هدایت شوند؟ از نظر شما این مسئله چگونه قابل حل است؟

این مسئله‌ای کاملا درست و ظریف است؛ اما مسائلی همچون نظام‌نامه حقوقی سینما کار ما نیست و سازمان سینمایی باید آن را پیگیری کند. یعنی تعیین جغرافیای حدود و حقوق ذی‌نفع‌های مرتبط با یک اقتباس. بخشی از این مسئله به نهادها برمی‌گردد. امروزه یکی از بزرگترین کنش‌گران آثار مکتوب دفاع مقدس انتشارات سوره مهر و بنیاد روایت فتح است. اگر ما کتاب‌های همین دو نشر سوره و بنیاد روایت را در کنار هم قرار دهیم، اقیانوس بزرگی از اقتباس‌ها شکل می‌گیرد. اما مسئله اینجاست که در خود انتشارات‌ها هم در تنظیم مفاد مربوط به حق‌التحریر نویسنده‌ها این مسئله درنظر گرفته نشده است. مثلا اگر الان فیلمسازی سراغ نشر سوره برود و بخواهد از شهید محسن وزوایی که شخصیت دراماتیک و جذابی هم دارد، بر اساس کتاب «محسن عزیز ما» نوشته فائزه غفارحدادی فیلمی بسازد، نظام حقوقی شفافی وجود ندارد که فیلمساز بداند دقیقا چه کار باید بکند. این اتفاقی است که از سوی بالادستی‌ها باید رخ دهد.

بله آن کتاب روایت‌های بسیار جذابی دارد. مانند سکانس سیلی زدن احمد متوسلیان که می‌توان از آن فیلم کوتاه درخشانی تولید کرد.

بله، یا مثلا ما فیلم «غریب» را  از روی «مسیح کردستان» ساخته‌ایم اما ترجیح می‌دهیم این اقتباس را ذکر نکنیم. این ترجیح دادن، خوب نیست. ذکر کردن این مسائل بسیار راه‌گشاست و مخاطب با این گنجینه‌ها مثلا در نشر سوره و بنیاد روایت آشنا می‌شود. می‌­دانید که در هر دوی این نشرها شهید آوینی دخالت دارد، گویا او متوجه شده بود که باید این جریان‌ها را راه بیندازد تا سینما بالی برای پرواز داشته باشد. درست زمانی که آن نسل داشتند تجربه زیسته خودشان را زندگی می‌کردند، شهید آوینی گاهی برای سینماگران نامه‌هایی انتقادی می‌نوشته و گاهی هم آن‌ها را تمجید و تحسین می‌کرده است؛ مثل کاری که با جمال شورجه و رسول ملاقلی‌پور و کمال تبریزی و احمدرضا درویش و شهریار بحرانی و به‌خصوص حاتمی کیا می‌کند. با وجود این سینماگران، آوینی قدم برداشته به سمت سوره و بنیاد و این جهان‌های مکتوب؛ چرا که گویا او می‌دانسته نسل بعدی به این آثار مکتوب و ثبت شده نیاز خواهند داشت.
اما به هر حال چیزی که شما به آن اشاره کردید، درست است. ما واقعا نظام حقوقی درستی در این زمینه نداریم و خیلی سخت می‌شود انتهای فیلم نوشته شود اقتباسی از یک رمان، چرا که در این صورت باید جوابگوی آن نویسنده باشیم.

در کل تعداد انگشت شماری ناشران در زمینه ادبیات دفاع مقدس فعالیت می‌کنند؛ چرا همین نهادها خودشان شرایط را برای اقتباس فراهم نمی‌کنند؟ چرا باید منتظر تنظیم مقامات بالاتر باشند؟

این حرف درستی است. بخشی از آن برمی‌گردد به میزان خوانشی که ما از این آثار داریم. مثلا وقتی کتاب «حوض خون» توسط نشر سوره چاپ شد، همه در پی این بودند که حتما از این کتاب اقتباس شود. چنانچه اکنون نیز این اتفاق در حال رخ دادن است. بعد ناگهان به خودمان می‌آییم و می‌گوییم آیا واقعا این کتاب، کتابی مناسب برای اقتباس بود؟ ما پیش از هر چیز باید ارتباط ارگانیک میان بخش‌های مکتوب و سینمایی را مورد ملاحظه قرار دهیم. اکنون موسسۀ «راه» هم در همین راستا فعالیت می‌کند؛ یعنی ارتباط بین رمان و سینما. پس تجربه‌ حوزه هنری و بنیاد روایت، اکنون درحال تکثیر شدن است.
بنیاد شهید هم همین کار را می‌کند. اما به قول شما این روند نباید با گره مواجه شود اما گره‌ای که وجود دارد به نظر من گره‌ای درون سازمانی است. یعنی از همان ابتدای کار تکلیف ناشر و نویسنده با اقتباس احتمالی از اثر مشخص نیست و نظام‌نامۀ حقوقی هنوز مدون نیست. برای همین بیشتر کاری ذوقی به حساب می‌آید.

این نکته‌ای که شما گفتید خیلی راه‌گشا خواهد بود. یعنی اگر ناشران در همان ابتدا در قرارداد با نویسنده حق اقتباس را معین کنند، تا حد زیادی این مشکل حل خواهد شد.
بله دقیقا حل خواهد شد. و سینماگران دیگر تکلیف‌شان مشخص است و می‌دانند که مثلا اگر بخواهند از نویسندگانی چون احمد شاکری، بهناز ضرابی‌زاده، حمید حسام و غیره اقتباس کنند، با انتشارات سوره طرف‌اند. مثلا اگر کسی می‌خواهد از مرضیه دباغ فیلم بسازد، چرا سراغ کتابی که محسن کاظمی نوشته نرود درحالیکه او مطالعات میدانی را درمورد مرضیه دباغ از پیش انجام داده است و این مسیر را یکبار رفته است؟ به نظر من تدوین نظام‌نامه حقوقی می‌تواند این مشکل را حل کند. این مسئله‌ی ساده‌ای است که متأسفانه هنوز گامی در راستای آن برداشته نشده.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها