کارگاه ادبی «قصه پیامبر» برگزار شد؛
باید تکلیفمان را با انگیزههایمان روشن کنیم/ در نگارش داستان از تاریخگویی صرف فاصله بگیریم
اکبرلو مدرس کارگاه «قصه پیامبر» گفت: پیشنهاد من برای نوشتن از پیامبر این است که از چیزهایی استفاده کنید که در زندگی روزمره نیز برای همه اتفاق میافتد. انسانها توقع دارند زندگی خود را در داستان ببینند. اگر میخواهیم بخشی از سیره معصوم را مطرح کنیم نباید به زبان بیاوریم. شرافت و شجاعت را باید در رفتار شخصیت نشان بدهیم و از تاریخگویی صرف فاصله بگیریم.
اکبرلو در آغاز نشست در پاسخ به این پرسش که ملزومات ادبیات دینی چیست به این موضوع اشاره کرد که هر صفتی که به ادبیات میدهیم مانند این است که زیرشاخهای برای آن درست میکنیم. این مدرس ادبیات در مقدمه جوابش، پرسش بنیادیتری را مطرح کرد و آن هم این بود که اساسا چرا مینویسیم؟ ماهیت نوشتن چیست و انگیزههایی که باعث میشود دست به قلم بشویم چیست؟ هر کدام از حاضران نیز پاسخی دادند و اکبرلو در نهایت به انگیزههای جدیدی همچون پول و درآمدزایی اشاره کرد.
اکبرلو گفت: پول انگیزه بسیاری از رفتارهای انسانی است هرچند بعضیها داستان چاپ میکنند که جزو رزومهشان به حساب بیاید که موقعیتشان بالاتر برود. بعضیها نیز مینویسند برای درمان شدن که اصطلاحش، خودنوشتن درمانی است. خیلیها برای سرگرمی مینویسند و شاید بسیاری از نویسندگان باشند که اجازه ندهند برخی از نوشتههایشان خوانده شوند. خیلیها مینویسند تا به یک عقیده، اعتبار بیشتری ببخشند. درباره هر عقیدهای که بنویسی توجه به آن مسئله یا ماجرای تاریخی افزایش پیدا میکند.
وی با اشاره به اینکه در داستان دینی، باید تکلیفمان را با انگیزههایمان روشن کنیم، گفت: موقع نوشتن درباره هر موضوعی از جمله پیامبر (ص) به انگیزههایتان مراجعه کنید و تعیین کنید که جنس نوشتنتان باید چگونه باشد؟ اگر به شما سفارش داده باشند با یک رویکرد مینویسید و اگر برای دلتان بخواهید داستانی بگویید، با رویکردی دیگر مینویسید. مثل جشنوارهای که نامش ضامن آهو است و بیش از 80درصد داستانهای ارسالی، درباره آهو هستند. انگیزه روی هر نوع نوشته ادبی تاثیر میگذارد به خصوص یک داستان دینی.
اکبرلو به سراغ فرآیند نوشتن رفت و از واقعیتهای این فرآیند گفت: تحقیق، گوگل، خیره شدن به دیوار خالی، چرت زدن از سر دلسردی، تنقلات خوردن، نوشتن و پاک کردن، کلافگی، شکستن، گریه کردن، تمیز کردن خانه و ... همگی جزوی از فرآیند نویسندگی هستند. پروسه نوشتن آن روند فانتزی که در فیلمها نشان داده میشود نیست. این تصویر واقعی از نوشتن، شما را راحتتر میکند. یعنی میفهمید نوشتن نیز مانند زندگی روندی طبیعی دارد. در خلال همین زندگی طبیعی، ایدههایی به قلاب نویسنده پیوند میخورند.
وی ادامه داد: هیچ کس با یک ذهن خالی نمیتواند داستان بنویسد. اگر درباره پیامبر میخواهید بنویسید باید بخشی از زندگی او را خوانده باشید و روی آن تمرکز کنید. حضرت علی(ع) میگوید دانش را با نوشتن به بند بکشید.
اکبرلو به این نکته اشاره کرد که تمام آنچه در داستانهای ما میآید یک مابهازای بیرونی دارد. مثل پرسیدن از شخصیت یک پیرمرد در کتاب یک نویسنده مطرح است، که او قطعا به شما پاسخ میدهد، پیرمردی در همسایگیاش هست که شخصیت داستان را بر اساس او نوشته است.
منابع ضعیف و اطلاعات غلط در داستانهای دینی
موضوع دیگری که در کارگاه مطرح شد، بحث رجوع به منابع برای نوشتن درباره معصومین و پیامبر(ص) بود که غالبا به دلیل ضعیف بودن منابع و اطلاعات غلط، پیش میآید که یک داستان کنار زده میشود.
اکبرلو در این باره گفت: کلا در فضای مجازی هر کسی هر چیزی که بخواهد مینویسد. بخشی از تحقیق ما پیدا کردن منبع درست است. سایتهای معتبر هر رشتهای را باید پیدا کرد و سایت معتبر را از شکل و شمایلش میتوان تشخیص داد. در موارد علمی، تاریخی و مذهبی نباید سراغ فضای مجازی برویم و باید کتابهای خوب را از کتابخانهها و کانون تهیه کنیم. توجه داشته باشید که از یک منبع استفاده نکنید.
وی گفت: اگر میخواهید بار ادبی نوشته زیادتر شود از تخیل استفاده کنید و از تاریخ فاصله بگیرید اما از ویژگیهای شخصیتی که درباره او مینویسید فاصله نگیرید. مثلا میخواهید درباره غدیر بنویسید. ماجرا را همه بلد هستیم. همه مثل هم نقل میکنیم چون عین تاریخ را شنیدهایم. اگر بخواهید این قصه را دوباره بگویید چه چیزهایی اضافه میکنید؟
در این بخش از کارگاه هر کدام از مخاطبان جوابی دادند و در نهایت نیز اکبرلو به این نکته اشاره کرد که برای آنکه اشکالی در شخصیتپردازی درباره معصومین و پیامبر پیش نیاید، بهتر است به شخصیتهای حاشیهای بپردازیم، افرادی که نامی از آنها در تاریخ نیست.
تعیین مسئله مهمترین موضوع خلق داستانهای بهروز است
دیگر موضوعی که در کارگاه به آن اشاره شد این بود که برای هر گروه سنی باید متناسب با مسئله آن گروه، داستان نوشت. اکبرلو در همین باره توضیح داد: اگر کسی مسئلهاش باشد، یک داستان خاص را میخواند و اگر مسئلهاش نباشد نمیخواند. چرا ادبیات ترسناک اینقدر برای نسل جوان جذابیت دارد؟ به نظر میرسد این ادبیات، به یکی از نیازهای این نسل پاسخ میدهد. بهروز بودن یک داستان به مسئلهای که در داستان وجود دارد برمیگردد. اکبرلو به این نکته اشاره کرد که اینکه المانهای یک داستان به روز باشند به معنای بهروز بودن آن داستان نیست، آن چیزی که داستان را به روز میکند مسئله داستان است که اگر مسئله بهروزی باشد، آن داستان نیز به روز خواهد بود.
اکبرلو درباره ترکیب خلاقیت و بازنویسی در ایجاد متن مناسب، بیان کرد: نوشتن را با نیمکره راست آغاز کنید و با تمام شور و شوق و حرارت بنویسید اما در بازنویسی از نیمکره چپ استفاده کنید.
وی ادامه داد: برای نوشتن برای کودکان باید با آنها ارتباط داشت. ارتباطی مداوم که جزوی از شغل یک نویسنده حرفهای کودک و نوجوان به حساب میآید. دنیای بزرگسالان تفاوت دارد و هر داستان و نوشتهای مخاطب خودش را پیدا میکند. اما در دنیای کودکان اینطور نیست. باید اول ویژگیها و مسئله و دایره واژگان را تعیین کنید و بر اساس آن داستان بنویسید.
اکبرلو بیان کرد: پیشنهاد من برای نوشتن از پیامبر این است که از چیزهایی استفاده کنید که در زندگی روزمره نیز برای همه اتفاق میافتد. انسانها توقع دارند زندگی خود را در داستان ببینند. نکته دیگر اینکه از تاریخ گفتن لزوما به این معنا نیست که از زبان ادبی و تاریخی استفاده کنیم. میتوانیم از زبان عامیانه نیز بهره بگیریم و به نوعی تجربه زیسته ملموس را بیان کنیم.
وی با اشاره به اینکه داستان باید اتفاق محور باشد بیان کرد: معمولا نویسندگان توصیفمحور و شخصیت محور مینویسند. نویسنده رفتاری را نشان میدهد که میفهمیم شخصیت چه ویژگیهایی دارد. ما در نهایت، رفتار شخصیت را مشاهده میکنیم. اگر میخواهیم بخشی از سیره معصوم را مطرح کنیم نباید به زبان بیاوریم. باید شرافت و شجاعت را در رفتار شخصیت نشان بدهیم. باید از تاریخگویی صرف فاصله بگیریم.
اکبرلو بیان کرد: مسئله یک داستان باید زود معلوم شود هرچند تعلیق داستان میتواند تا پایان کتاب ادامه پیدا کند. اگر چند صفحه بخوانم و متوجه نشوم که مسئله شما چیست داستان را رها خواهم کرد. در کارهای مذهبی، ایجاد فضای حسی در داستان خیلی مهم است. داستان مذهبی، تنها درباره معصومین و اتفاقهای صدر اسلام نیست. داستان مذهبی داستانی است که حس مذهبی را منتقل کند. قصهها را از بر هستیم اما ماجراهای حسی هستند که جذابیت و گیرایی ایجاد میکنند. مثل ماجرای قطام که شرط کابینهاش، ضربت به حضرت علی(ع) بود که به خوبی این ماجرای حسی به مخاطب منتقل شد.
نظر شما