زبان تمثيلي مولانا لايه لايه است و نميتوانيم قصههاي او را در يك لايه ببينيم. خود مولانا هم از ما ميخواهد شيوه سمبليك او را شيوا بفهميم؛ نه به صورت قرارداهاي ثابت. اينها بخشي از سخنان عباسي داكاني در نشست مولوي پژوهي سراي اهل قلم است._
وي توضيح داد: زبان نظام شناسههاست. در داستان تمثيلي، مجموعه عناصري داريم كه در درون قصه با هم مرتبطند و اين مجموعه قرار است مجموعه ديگري را به ما نشان دهد. مثل قصه طوطي و بازرگان، كه عناصر آن براي ما ملموس است و ما ميتوانيم مقابل اين عناصر، عناصري معقول را مطابق با مفهوم مورد نظر نويسنده قرار دهيم. در حقيقت مولانا قصه را ظرف دانسته و ما بايد عبور و گذاري داشته باشيم از ظاهر به باطن.
اين مولويپژوه خاطرنشان كرد: مولانا شيوهاي لابيرنتي در ساختن عناصر قصه رمزي دارد و براساس هرمنوتيك، شيوه او لايه لايه است. مولانا از ما ميخواهد شيوه سمبليك او را شيوا بفهميم؛ نه به صورت قراردادهاي ثابت.
وي با اشاره به ديدگاه زرينكوب در تحليل محور اصلي تفكر مولانا اضافه كرد: زرينكوب ميگويد همه تفكر مولانا شرح بيت «بشنو از ني» است. اين بيت محور اصلي تفكر مولانا است و ني، من انسانی است كه از منشا و اصل خود جدا مانده.
داكاني كه از سيمون دوبوار، نويسنده و فيلسوف فرانسوي نيز نقل قولی در اينباره آورد، توضيح داد: مولانا ميگوید خيلي از مسايل را براي آنكه نااهلان پي نبرند، بايد به صورت قصه رمزي بگوييم. به قول سيمون دوبووار، قصه فلسفهاي است كه با صور خيال بيان ميشود. مولانا هم حرفهاي فلسفي را به صورت قصه بيان کرده است
نويسنده «شمس من و خداي من» در بخش ديگري از سخنان خود به معرفي كتابهايي مانند «داستانهاي پيامبران در كليات شمس»، نوشته تقي پورنامداريان ، «داستانهاي پيامبران در مثنوي»، نوشته مهدخت خالقي، «بحر در كوزه» زرين كوب و «احاديث مثنوي» فروزانفر پرداخت و آنها را منابع خوبي براي تحقيق در شيوههاي داستانسرايي مولانا دانست و گفت: داستانهاي مولانا در عرفان متوقف نميمانند. چون او ذهن فلك فرسايي دارد و قصههاي او عمدتا تعليمي است. این داستانهاي اما ساحات متعددي دارند كه بيشك اصليترين آنها عرفان است، ولي اينچنين نيست كه او در عرفان متوقف بماند.
داكاني در ادامه اين نشست به بنمايههاي طنز در مثنوي اشاراتي داشت و گفت: موضوع خيلي مهم در مثنوي، بنمايه طنز آن است. طنز او با درد جاودانگي عجين است. مولانا شخصيتي تراژيك دارد، اما زبانش طنز است و خيلي جاها طنزي تلخ را به خدمت ميگيرد.
داكاني با توضيح درباره اينكه مولانا همه انسانها را به شادي و خندهاي عميق و از ته دل دعوت ميكند، اضافه كرد: مولانا ميگويد خنده اگر سطحي شود، آفتي براي روح است. او از ما ميخواهد كه عميق بخنديم.
داكاني همچنين با خواندن دو بيت از مولانا، آنها را از ابيات مهم او برشمرد:
طوطي كه آيد ز او آواز او
پيش از آغاز وجود آغاز او
در درون توست آن طوطي نهان
عكس او را ديدهاي بر اين و آن
مولوي در «فيه مافيه» درباره اين دو بيت ميگويد كه اين من تو، سايه توست.
وي در پايان گفت: مولوي در طنزهايش نشان داده كه به حق، جامعهشناس بزرگي است. او انساني زمان آگاه است كه از بازيهاي روزگارش كناره نميگيرد و معطوف به اجتماع سخن ميگويد و با آنكه تفكر صوفيانه دارد، يكي از منتقدان سرسخت تصوف است.
نظر شما