حميد ابريشمي؛ صحاف پيشكسوت كتاب گفت: صحافان پيشكسوت، ساليان بسياري از زندگي خود را به اين كار فرهنگي مشغولند و هزاران هزار كتاب را به دست فرهيختگان و دانشپژوهان ميرسانند و بدون اينكه از آنها نامي باقي بماند، گمنام از صحنه فرهنگي حذف ميشوند.\
تقريباً حدود سال 1327 خورشيدي بود كه كار صحافي را آغاز كرد.
حميد ابريشمي صحاف پيشكسوت با بيان اين مطلب به خبرنگار «ايبنا» گفت: صحافي در دهه سي بسيار متفاوت با امروز بود، در آن زمان دو جور صحافي رايج بود. صحافي تك جلدسازي كه حوالي بازار تهران و كوچه بينالحرمين وجود داشت و در آن صحافان كتب نسخههاي خطي و قديمي را ترميم ميكردند و صحافي سريسازي با تعداد كارگر بيشتر و شمارگان بيشتر توليد ميشد و برخي ابزار ريز صحافي تك جلدسازي در آن وجود نداشت.
وي به مراحل صحافي سريسازي اشاره كرد و گفت: در آن زمان صحافي سريسازي بدون دستگاههاي امروزي بود. فرم چاپ شده وارد صحافي ميشد و توسط تعداد زيادي از كارگران با استفاده از اُسكُل (oskol) كه وسيلهاي چوبي به اندازه ده سانتيمتر به عرض سه سانت بود؛ اين اوراق را تا ميكردند و كار جهت ترتيب فرمها آماده ميشد.
اين صحاف با تجربه خاطرنشان كرد: كتاب وزيري و رقعي هر 16 صفحه يك فرم محسوب ميشد. سپس با قرار دادن فرمهاي جمع شده بر روي دستگاهي چهار اره (شبيه به وسيلهاي كه امروزه نجاران دارند) چهار شكاف ريز بر پشت اوراق بهوجود ميآمد و با دستگاه تهدوزي دستي (چوبي) ته كتاب دوخته ميشد. دستگاه برش فلكهاي آلماني در آن دوران وجود داشت و با تسطيح اوراق و قرار دادن روي لبه ميز چسب زده ميشد.
وي در ادامه سخنانش افزود: البته در ابتدا سريش داشتيم (پودري كه منشاء گياهي داشت و به راحتي در آب نيمه گرم حل ميشد) و بعد نوعي چسب بهنام سريشم (از مواد آلي حيواني بهصورت تكهاي با بوي نامطبوع) به بازار آمد. بعدها چسب سفيد صحافي وارد بازار شد. در نهايت كتاب چسب خورده و برش شده در داخل جلد چرمي يا گالينگوري قرار ميگرفت و يك كتاب گالينگوري با جلد زركوب آماده ميشد.
دستگاه پرس اهرمي وجود داشت و دستگاه طلاكوبي هم داراي قدمت قديمي بود.
ابريشمي با اشاره به دستگاههاي نيمه مدرن گفت: حدود سالهاي 1335-1336 خورشيدي بود كه دستگاه تهدوزي كلنگي وارد بازار و جايگزين دستگاه چهار راه شد و همين سالها بود كه دستگاه تاكني ساخته يا بهتر بگويم وارد ايران شد و كار دهها كارگر را با سرعت و نظم بيشتر و بهتر انجام داد. بعدها پرس برقي، طلاكوبي برقي و سريشمزني هم به مجموعه اضافه شد كه دستگاه سريشم زني جهت ساخت جلد كتاب استفاده ميشد.
وي به تنوع جلد كتابها در آن زمان اشاره كرد و گفت: در آن دوران جلدهاي چرمي و نفيس در صحافي تك جلدسازي استفاده ميشد و در صحافي سريسازي كتابها بهصورت گالينگور و شوميز بود كه بعدها كتابهاي سلفوني هم بدان اضافه شد و بر روي گالينگور چاپ سيلك و طلاكوب جهت حك نام كتاب و تهذيبهاي اطراف و عطف كتاب مورد استفاده قرار ميگرفت.
ابريشمي در پاسخ به اين سوال كه دستگاههاي جديد صحافي را امروزه چگونه ميبينيد به دنياي صحافي امروز اشاره كرد و يادآور شد: اصل كار همان است و تغيير زيادي حداقل در ايران رخ نداده است. امروز 90 درصد صحافان با همين دستگاههاي چهل سال پيش كار ميكنند و تنها با تعويض آن و مثلاً تبديل تهدوزي كلنگي به زنجيري يا تنوع در نوع طلاكوبي و چسبزني امرار معاش ميكنند. قبول دارم در سريسازي شوميزي پيشرفت بسيار چشمگير و دستگاههاي جديد بسيار متنوع است؛ ولي دستگاهي كه سريسازي گالينگوري انجام دهد بسيار گران است كه مقرون بهصرفه نيست.
وي به فعاليتهاي فرزندانش در حوزه نشر و كتاب اشاره كرد و گفت: پسر بزرگم به آلمان مهاجرت كرده و به تكميل دورههاي چاپ مشغول است؛ پسر ديگرم ناشر است و كتابهاي مختلف در زمينه تهران قديم، تاريخي و هنري منتشر ميكند. پسر ديگرم در تكميل كار صحافي مشغول ساخت قابهاي نفيس براي شاهنامه و ديوان حافظ است و يك پسرم تازه مهندسي عمران را به پايان رسانده است، در ضمن تنها دامادم هم قابهاي نفيس دردار (چرمي) درست ميكند و در كل خانوادگي در كار نشر و صحافي هستيم.
ابريشمي در ادامه سخنانش گفت: در سالهاي اخير مشاهده شده كه بسياري از چاپخانههاي بزرگ به انجام كار صحافي هم مشغولند كه اين از سستي و اهمال اتحاديه صحافان ناشي ميشود و با اين قضيه برخورد نميشود. بسياري از همكاران قديم من بهخاطر همين موضوع و دستمزد پايين ساخت كتاب و چكهاي چند ماهه ناشران متاسفانه ورشكست شدند و در ديگر حرفههاي مربوط هم به مانند ليتوگرافي و سلفونكشي به همين صورت شكست كار وجود دارد.
وي در پايان سخنانش پيشنهادي در اين زمينه ارايه داد و افزود: شايد تقدير چنين است كه در آيندهاي نزديك سازمان چاپ و صحافي كتاب پديد آيد و شما با ارسال كتاب بهصورت لوح فشرده كتاب خود را آماده از همان مكان تحويل بگيريد؛ اين خوب است اما به چه قيمتي با ليتوگرافي كه چهل سال عمر را صرف اين كار كرده و صحافي كه هزاران هزار كتاب را از دوران جواني وارد بازار فرهيختگان و دانشپژوهان كرده چرا بايد گمنام از صحنه فرهنگي حذف شود. بياييم دست به دست دهيم تا ارزشهاي قديمي حفظ شود و به كسوت پيشكسوتان بيش از اين ارج نهيم.
نظر شما