م.مويد شاعر برجسته گيلاني، دليل زبان فخيم و فاخر شعرياش را در دوري خود از ايران تا سالهاي پاياني دبيرستان ميداند و تاكيد ميكند: دوري من از ايران باعث شد كه نگاه تعصب آميزي به زبان سرزمينم داشته باشم.
وي مي گويد: پدرم آيتالله حاج شيخ محمد مهدوي لاهيجي، شاگرد آقا ضياء عراقي و همشاگردي آيتالله مرعشي در نجف اشرف بود. ايشان نقش بسياري در شكلگيري علايق من به حوزه ادبيات و متون پارسي كهن داشت.
به گفته مويد، آيتالله لاهيجي، پدرش، حدود 40 تاليف داشته و از شيفتگان فرهنگ و ادب ايران و سرزمين گيلان بوده اند. از تاليفات منتشر شده ايشان ميتوان به کتب های "جغرافياي تاريخي گيلان" و "رجال دو هزار سال گيلان"، چاپ شده در نجف و كتاب "سادات متقدمه گيلان"، منتشره در قم اشاره كرد.
مويد با اشاره به نقش پدر در تشويق او به مطالعه متون پارسي، گفت: ايشان كسي بود كه حافظ را به من شناساند. اولين كتابي كه پدرم مرا به خواندن آن تشويق كرد، ديوان ايرج ميرزا بود. در آن زمان من كلاس پنجم ابتدايي بودم و در مدرسه ايرانيهاي عراق درس ميخواندم.
مويد در ادامه افزود: وقتي اين كتاب را خواندم، برايم سوالهاي زيادي ايجاد شد، به سراغ پدرم در مسجد نجف رفتم و نظر ايشان را جويا شدم. ايشان گفتند به سلاست بيانش توجه كن، نه به آن چه ميگويد و اين نخستين باري بود كه من واژه "سلاست" را ميشنيدم.
اين شاعر درباره چاپ اشعارش در نشريات ادبي ايران، پس از آمدن از عراق، گفت: وقتي در عراق بودم، به دليل تشويقهاي زياد پدرم، با ادبيات ايران كه در نشريات ايراني منعكس ميشد و عموما در عراق در دسترس بود، آشنا شدم. از سوي ديگر، به شعر معاصر عرب هم توجه زيادي داشتم.
وي ادامه داد: من با شاعران بزرگ عرب ، از جمله شادروان "نازك الملائكه" و نیز "شاكر بدري سياح" آشنا بودم و شعرهاي شوقي و شاعران ديگر عرب را هم ميشناختم. به كارهاي نازك علاقه زيادي داشتم و به دليل ارتباط خانوادگي با خانواده او كه از خانوادههاي شيعه و شناخته شده بود، با شخصيت فردي او نيز از نزدیک آشنایی داشتم.
مويد با اشاره به انتشار نخستين شعرش در ايران در مجله خوشه، گفت: پس از اين با جزوه شعر از شماره سوم همكاري كردم و كمي پس از آن هم، شادروان محمدتقي صالحپور شعري از من را چاپ كرد.
مويد پس از منظومه عاشورايي "حسين علي"، مجموعهاي از شعرهاي سپيدش را به نام "پروانه ی بيخويشی من" براي انتشار به نشر ايليا سپرده است كه در سال جاري به چاپ خواهد رسيد.
او درباره دليل بازگشتش به ايران در نخستين سال هاي دهه چهل گفت: پس از سال سوم دبيرستان در نجف، ناچار بودم براي ادامه تحصيل به دبيرستان "شرافت" بغداد بروم، ولي در اين مدرسه تنها رشته طبيعي تدريس ميشد ، در حالی که من به رشته ادبي علاقهمند بودم، از همين رو ناچار از بازگشت به ايران بودم.
نظر شما