به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر كاميار عبدي باستانشناس در نشست تخصصي كتاب ماه تاريخ و جغرافيا كه به «باستانشناسي و كاربرد آن در تاريخ» اختصاص داشت گفت: باستانشناسي و تاريخ ارتباط بسياري با هم دارند؛ زيرا موضوع پژوهش هر دو رشته، گذشته انسان است كه ميخواهند اتفاقات و رويدادها را تجزيه و تحليل كنند.
وي كه چهارشنبه (18 شهريورماه) در سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب سخن ميگفت با اشاره به تفاوت عمده باستانشناسي و تاريخ افزود: تفاوت عمده باستانشناسي و تاريخ در بعد زماني صورت ميگيرد. اگر بخواهيم بر اساس سنگوارهها به تاريخ و باستانشناسي بنگريم قدمت موجوداتي را نشان ميدهد كه به نوعي مرتبط با گونه انسان امروزي دارد و به 6 ميليون سال گذشته ميرسد.
مترجم كتاب «مباني نظري باستانشناسي» خاطرنشان كرد: در باستانشناسي دو خلاء داريم، نخست، دورهاي كه باستانشناسي با تاريخ به شكل موازي كار كرده و اين موازي به هم نزديكتر شده و همپوشاني را به وجود آورده تا به اهداف مشترك دست يابد.
وي افزود: واقعيت اين است كه دانش باستانشناسي در بسياري حوزهها به تجربه نزديك ميشود. بخشهاي قابل توجه آن يكي است و ميتوان گفت كه باستانشناسي تنها ديرينهشناسي نيست.
اين باستانشناس خاطرنشان كرد: فيلسوفان معتقدند ديرينهشناسي انسانشناسي كوشش ميكند مولفههايي را براي انسان بودن تعيين كند و دريافتند كه انسان موجودي است كه ابزار ميسازد ولي بعد از آن فهميدند كه برخي حيوانات مانند شامپانزه نيز ميتواند ابزار بسازد. سپس گفتند كه انسان ابزار براي ساخت ابزار ديگر ميسازد ولي باز هم به نتيجه نرسيدند و انسان ابزار ساز به حاشيه رفت.
اين استاد دانشگاه باستانشناسي يادآور شد: سابقه نياكان غيرانسان ما به مدتها بعد از ساخت ابزار ميرسد و از حدود 3 ميليون سال پيش كه انسانها از سنگ براي ساختن ابزار استفاده ميكردند ميتوان آن را رصد كرد. امروزه نيز در برخي جوامع از سنگ براي ساخت ابزار استفاده ميكنند.
سردبير مجله باستانشناسی و تاريخ به ديدگاه بعدي فيلسوفان درباره ديرينهشناسي انسانشناسي اشاره كرد و گفت: فيلسوفان دريافتند كه انسان موجودي است كه داراي فرهنگ است، فرهنگ به معني آداب و رسومي محسوب ميشود كه اكتسابي است و از والدين، دوستان، معلم و... كسب ميشود و به طور ژنتيكي انتقال نمييابد. ولي باز به نتيجه نرسيدند زيرا يكسري از موجودات نيز هستند كه به فرهنگ ابتدايي دست يافتند و به فرزندان خود آموزش شكار، غذا خوردن و محافظت از خود ميدهند.
وي در ادامه سخنانش گفت: دريافت فرهنگ نيز به زير سوال رفت و امروزه به موردي كه اشاره ميكنند روي دو پا ايستادن است و اين مسأله شاخصترين مسأله از ديدگاه ديرينهشناسي انسانشناسي محسوب ميشود. حالت طبيعي انسان روي دو پا ايستادن است و كودكاني كه به دنيا ميآيند بعد از مدتي چهار دست و پا راه رفتن سعي ميكنند كه روي دو پا بايستند.
اين مترجم كتابهاي باستانشناسي يادآور شد: باستانشناسان معياري كه براي انسانيت در نظر ميگيرند روي دو پا ايستادن و راه رفتن است و بايد فيزيولوژي بدن انسان تغيير كند تا بتواند توانايي داشته باشد كه روي دو پا راه برود. از آن زمان است كه كار باستانشناسي شروع ميشود. همچنين مطالعه باستانشناسي بر اساس ابزار و ساختها به دست ميآيد.
وي به نقطه عطف كار باستانشناسان اشاره كرد و گفت: از حدود سه ميليون سال قبل و سه هزار و 330 سال پيش از ميلاد مسيح در دو نقطه دنيا يعني بينالنهرين و مصر نگارش ابداع شد و بنا به شرايط سياسي و اقتصادي آن زمان شهرنشيني نيز شروع به رشد كرد. انسانهاي آن روزگار ديگر نميتوانستند محصولات صادر و وارد شده خود را به خاطر بسپارند از اين روي نياز به خط و نگارش ابداع شد پس بايد تمايزي براي پيش از تاريخ و دوران تاريخي قايل شويم.
اين باستانشناس يادآور شد: در سطح دنيا باستانشناسي تاريخي در چارچوب تاريخ هنر و معماري كار ميكند و واحدهاي درسي نيز بيشتر شامل تاريخ هنر و معماري ميشود حتي در دورههاي اسلامي نيز با تاريخ هنر و معماري دوره اسلامي سرو كار داريم و اين مسأله ميتواند لطماتي را به كار باستانشناسي وارد آورد. در ايران كار باستانشناسي بعد از دوره صفويه انگشتشمار است و نميتوان اطلاعاتي را در قالب كتاب از اين دورههاي تاريخي دريافت.
وي همچنين افزود: باستانشناسي علم ماترياليستي است و ابزاري كه سه ميليون سال قبل ساخته ميشد مراحلي را طي ميكند و به ابزار پيشرفته تبديل ميشود و باستانشناس سير تاريخي اين مراحل را تحقيق، تجزيه و تحليل ميكند.
تاريخ، واقعيت عالم بشري است كه با همه علوم ارتباط دارد
سپس دكتر حكمتالله ملاصالحي استاديار گروه باستانشناسي گفت: انسان هستندهاي است كه ميتواند با مسألهاي، مسأله ديگري را بشناسد و يا بفهمد و نظامي از نشانهها را به وجود آورد تا توليد معرفت كند.
مولف «درآمدی بر معرفتشناسی باستانشناسی» خاطرنشان كرد: باستانشناسي را از لحاظ زماني نميتوان محدود كرد و به لحاظ فلسفي، تاريخ داراي دو مفهوم متفاوت است. يك مفهوم تاريخ اين است كه اين رشته را به عنوان واقعيت و رويداد بشري ميپذيريم و تعريف ديگر اين كه بين فيلسوفان و تاريخ اتفاق نظر نيست.
سردبير فصلنامه باستانشناسي خاطرنشان كرد: تاريخ به عنوان رويداد و واقعيت عالم بشري با همه علوم مرتبط است و حتي رياضيات نيز زمينههاي تاريخي دارد. از اين منظر همه علوم با تاريخ مرتبط هستند. همچنين در فرهنگهاي اشراقي و شهودي گذشته داراي يك پيوستگي و وحدت ارگانيك است.
وي افزود: تاريخ به عنوان واقعيت و رويداد به همه كنشها، رفتارها و آفريدهها مرتبط است و حتي انتزاعيترين مراتب وجودي نيز با تاريخ در ارتباط هستند. انسان به عنوان يك وجود تاريخمند در برابر خدا قرار ميگيرد و وحي را بدون توجه به جنبههاي بشري نميتوان دريافت. به همين دليل تاريخ به معناي فراتر از علم و دانش باستانشناسي است.
مولف كتاب «زيبايی و هنر از منظر وحيانی اسلام» خاطرنشان كرد: از يك گور گودال تاريخي به اندازه يك هرودوت ميتوان اطلاعات و آگاهيهاي تاريخي كسب كرد. امروزه اطلاعات ما از انسانهاي پيش از تاريخ بسيار بيشتر از خود آنهاست. شايد خود آنها مسايلي را از بيماري، نوع آداب و رس و... نميدانستند ولي امروزه همه آن اطلاعات توسط تاريخنگار و باستانشناس تجزيه و تحليل ميشود.
وي به دوره تاريخي هخامنشيان اشاره كرد و گفت: «هخامنشيان نگاه فراتاريخي به تاريخ داشتند و رويدادهاي تاريخي براي آنها مانند حباب بود زيرا هر موضوع و تفكر خود را به اهورامزدا انتقال ميداند اين مسأله را به روشني ميتوان از كتيبههاي تختجمشيد دريافت كه «خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين جهان را آفريد و مردم را آفريد و شادي را براي مردم آفريد» يا «اهورامزدا اين کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ بپايد.»
مولف كتاب «باستان شناسی دين» خاطرنشان كرد: در عصر رنسانس باستانشناسي وجود ندارد ولي نوعي ذائقه و ذوق نگاهي به شواهد مادي حتي در ميان عوام نيز مشاهده ميشود و تمدن هلني يكي از ديدگاههاي تاريخي در اين دوره تاريخي است. همچنين عالم هخامنشي نيز شيفته فراتاريخ است و اين مسأله را در نقش و نگارهاي تختجمشيد ميبينيم كه نگاهي فراتاريخي دارد و معنويگرايي به سوي عالم متعالي در آن مشاهده ميشود.
نظر شما